
کتاب هیولای سرخ
معرفی کتاب هیولای سرخ
کتاب هیولای سرخ نوشتهی تیرداد صادقیه، اثری در ژانر جنایی و معمایی است که نشر سنجاق آن را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. این کتاب داستانی پرکشش و پرتعلیق را روایت میکند که در بستر روابط خانوادگی و اجتماعی شکل میگیرد و با پرداختن به موضوعاتی چون خشونت خانگی، عشق، انتقام و عدالت، مخاطب را با خود همراه میسازد. نویسنده با خلق شخصیتهایی چندلایه و فضاسازی دقیق، تلاش کرده است تا خواننده را از همان ابتدا وارد دنیایی پر از رمز و راز کند؛ جایی که هر تصمیم و هر واکنش، میتواند سرنوشت شخصیتها را بهکلی تغییر دهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هیولای سرخ
هیولای سرخ، نوشتهی تیرداد صادقیه، داستانی جنایی و معمایی است که در فضایی اروپایی، بهویژه شهر ونیز و مستره، روایت میشود. محور اصلی داستان، خانوادهای است که درگیر سلطه و خشونت پدر خانواده، امانوئل سباستیان، شدهاند. روایت با تمرکز بر روابط پیچیده میان اعضای خانواده و ورود شخصیتی به نام شانتون (شاهین)، استاد دانشگاه ایرانیالاصل، پیش میرود. داستان با لحن روایی و دیالوگمحور، به تدریج لایههای پنهان شخصیتها و گذشتهی آنها را آشکار میکند. ساختار کتاب به گونهای است که ابتدا مخاطب را با فضای خانوادگی و اجتماعی آشنا میکند و سپس با ورود عنصر جنایت و معما، تعلیق و هیجان را افزایش میدهد. نویسنده با استفاده از جزئیات رفتاری و گفتاری شخصیتها، فضایی ملموس و باورپذیر خلق کرده است که در آن، هر شخصیت با انگیزهها و رازهای خود دستوپنجه نرم میکند. هیولای سرخ نهتنها یک داستان جنایی صرف نیست، بلکه به مسائل روانی، اجتماعی و اخلاقی نیز میپردازد و مخاطب را به تأمل دربارهی مرزهای خیر و شر، عشق و نفرت، و عدالت و انتقام وا میدارد.
خلاصه داستان هیولای سرخ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی شانتون (شاهین)، استاد دانشگاه ایرانیالاصل در ونیز، آغاز میشود که به رزالین، دانشجوی خود، علاقهمند شده است. رزالین دختری است که در خانوادهای گرفتار پدری مستبد و خشن به نام امانوئل زندگی میکند. امانوئل صاحب یکی از معروفترین قنادیهای شهر است و با رفتارهای سلطهگرانه و خشونتآمیزش، همسر و فرزندانش را در فضایی پر از ترس و ناامنی نگه داشته است. شانتون که گذشتهای پر از رنج و خشونت را در ایران تجربه کرده، حالا در ایتالیا به دنبال ساختن زندگی جدیدی است، اما با ورود به زندگی رزالین، با چالشهای تازهای روبهرو میشود. در جریان داستان، شانتون برای ازدواج با رزالین تلاش میکند، اما با مخالفتها و فشارهای امانوئل مواجه میشود. همزمان، گذشتهی تلخ خانوادهی رزالین و رازهایی که میان اعضا پنهان مانده، به تدریج آشکار میشود. خشونتهای مکرر امانوئل، تهدید به قتل فرزندش فیلیپ، و سوءظنهای قدیمی، فضای خانه را به جهنمی واقعی تبدیل کرده است. شانتون که خود را مسئول نجات رزالین و مادرش میبیند، در نهایت به فکر راهحلی افراطی میافتد: قتل امانوئل. او با برنامهریزی دقیق، نقشهی قتل را اجرا میکند و تلاش میکند ردپایی از خود به جا نگذارد. اما پس از قتل، پلیس وارد ماجرا میشود و تحقیقات جنایی آغاز میگردد. سرهنگ مارگوت، رئیس پلیس، با دقت و هوشمندی به بررسی شواهد و بازجویی از مظنونان میپردازد و به نکات ظریفی پی میبرد که گرههای تازهای به معمای قتل میافزاید. داستان با تعلیق و ابهام ادامه مییابد و خواننده را تا انتها درگیر میکند.
چرا باید کتاب هیولای سرخ را بخوانیم؟
هیولای سرخ با ترکیب عناصر جنایی، معمایی و روانشناختی، تجربهای متفاوت از داستانگویی را ارائه میدهد. روایت داستان از زاویه دید شخصیتهایی با گذشتههای پیچیده و انگیزههای متضاد، باعث میشود مخاطب همواره درگیر قضاوت و همدلی با آنها باشد. پرداختن به موضوعاتی چون خشونت خانگی، قدرت، عشق و انتقام، این کتاب را به اثری تأملبرانگیز تبدیل کرده است. همچنین، فضاسازی دقیق و دیالوگهای زنده، فضای داستان را ملموس و باورپذیر ساخته است. برای کسانی که به داستانهای معمایی با لایههای روانی و اجتماعی علاقه دارند، این کتاب میتواند تجربهای جذاب و متفاوت باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای جنایی و معمایی، کسانی که به موضوعات روانشناختی و روابط خانوادگی پیچیده توجه دارند، و همچنین افرادی که به دنبال روایتهایی با تعلیق و کشمکش اخلاقی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب هیولای سرخ
«در این لحظه شانتون در حالی که به شدت میلرزید و از کار خود وحشت زده شده بود دسته دشنه را رها کرد و برای گشودن پنجره اتاق به طرف آن رفت اما پنجره کاملاً باز بود.. پس سریعاً از اتاق بیرون آمد و پس از بستنِ در، بسرعت دستکشهای خود را درآورد و در جیب شلوارخود گذاشت.. سپس سریع به سمت پلهها حرکت کرد.. چند ثانیه بعد روی مبل خود نشسته بود ولی هنوز از هیجان میلرزید... با خود فکر کرد چقدر خوش شانس بوده که بدون دیده شدن توسط کسی توانسته است کار خود را درست مطابق نقشه خود عملی کند.... پس از دقایق کوتاهی روزالین از آشپزخانه داد زد: - مامان میگه شاید گشنهات باشه، میخوای فعلاً یه سوپ برات بیارم؟ - ممنونم خودم الان میام میگیرم. شانتون رفت آشپزخونه، گلوریا داشت در بشقابی برای او سوپ داغی میریخت و روزالین نیز در ظرفشور کاهو میشست... او با تعجب نگاهی به شانتون انداخت: - چرا اینقدر صورتتون سرخ شده؟!. - یه مقدار گرمم شده.. روزالین خندید: جدی؟!.. هوا که خنکه. - آره، نمیدونم چرا اینقدرگرمم شده. گلوریا: خب کُت خودتون رو در بیارین، الان این سوپ داغ رو هم که بخورین بیشتر گرمتون میشه. شانتون به زور لبخندی زد و در حالی که قطرات درشت عرق از روی پیشانی او وارد هر دو چشمش میشد و آنها را میسوزاند سوپ را از گلوریا گرفت: - ممنونم.. راست میگین باید کتم رو در بیارم.»
حجم
۸۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه
حجم
۸۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه