دانلود و خرید کتاب بی افسردگی ویل هولکامب ترجمه فرناز دهخدا
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بی افسردگی

کتاب بی افسردگی

نویسنده:ویل هولکامب
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بی افسردگی

کتاب بی افسردگی نوشتهٔ ویل هولکامب و ترجمهٔ فرناز دهخدا است. انتشارات دیدآور این نمایشنامهٔ کمدی و آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب بی افسردگی

کتاب بی افسردگی (Clinically Un-Depressed) حاوی یک نمایشنامهٔ کمدی و آمریکایی است.  این نمایشنامه با طرح نوعی اختلال روان‌شناختی (شبيه به اِشکال يا باگِ نرم‌افزاری) درصدد نشان‌دادن نتايج طرز رفتاری متفاوت بدون قضاوت درمورد درستی يا نادرستی آن است. این متن نمایشی که نوشتهٔ یک مهندس نرم‌افزار و نویسنده است، دو پرده و ۱۵ شخصیت دارد. برخی از این شخصیت‌ها عبارتند از «میلارد اندرسون»، «لیندا بلک»، «جیمی مَسترز»، «آقای تامپسون» و پرستار. از صحنه‌های این اثر می‌توان به ایوان جلویی خانهٔ «میلارد»، اتاق انتظار بیمارستان، بهشت، حیاط مدرسه و کوچهٔ تاریک اشاره کرد. این نمایشنامه در یک دورهٔ ۱۷ساله اتفاق میفتد.

می‌دانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب بی افسردگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی قرن ۲۰ آمریکا و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بی افسردگی

«نور آشپزخانه روشن می‌شود. کول و بلِیک ایستاده‌اند و با هم صحبت می‌کنند. در این صحنه بسته به دردسترس‌بودن بازیگران برای سیاهی لشکر انعطاف‌پذیری وجود دارد. این صحنه را می‌توان فقط با آقای تامپسون اجرا کرد یا خانم لاتام و افراد بیش‌تری را در صف سفارش رستوران اضافه کرد. نکتهٔ مهم صحنه این است که مردم آن‌جا هستند زیرا کول با آن‌ها رابطهٔ خوبی دارد.

بلِیک: رستوران برگر بیگ بایت؟ چرا می‌خوای اون‌جا کار کنی؟ تو خیلی باهوش‌تر از این هستی کول. میلارد می‌تونه کمکت کنه تو زمینهٔ تعمیر اسلحه استخدام بشی. مؤسسهٔ حقوقی من هم به دستیار پژوهشی نیاز داره. این‌که بشینی پشت صندوق و از مشتری‌ها بپرسی «با همبرگرتون سیب‌زمینی سرخ‌کرده هم می‌خواید؟» واسه تو کافی نیست. پتانسیل‌های تو بیش‌تر از این حرف‌هاست.

کول: نمی‌دونم بابا. دوست دارم تجربه‌ش کنم. به اون آدم‌هایی که قراره به‌واسطهٔ این کار ملاقات کنم، فکر کن؟ تو که می‌دونی من خیلی دوست دارم با مردم آشنا بشم و باهاشون حرف بزنم. ضمناً این قرار نیست شغل همیشگی‌م باشه. فقط یه کار تابستونیه.

بلِیک: پسرم، من خیلی وقته که فهمیدم انتخاب‌هام و تصمیم‌هام از تو بهتر و درست‌تر نیست! پس اگه احساس می‌کنی که کار تو همبرگری چیزیه که الان می‌خوای انجام بدی، خب، برو و به آدم‌ها سیب‌زمینی سرخ‌کرده بفروش!

کول: ممنون بابا. قول می‌دم واسه‌ت یه تخفیف حسابی بگیرم.

نورها در صحنهٔ آشپزخانه خاموش می‌شوند و در صحنهٔ رستوران بالا می‌آیند. کول در حالی که پیش‌بند و کلاه بزرگی با نشان رستوران بیگ بایت برگر را به‌تن می‌کند از آشپزخانهٔ رستوران به سمت پیشخوان رستوران می‌رود. وقتی به آن‌جا می‌رسد، سندی با ناراحتی به کول نگاه می‌کند. کول فقط لبخند می‌زند و در حالی که خانم لاتام و آقای تامپسون پشت صندوق منتظرند، به سمت افراد ایستاده در صف می‌رود.

کول: خانم لاتام، بهتون گفته بودم که دیگه نباید بیاید این‌جا! مردم کم‌کم می‌فهمن که یه چیزی بین من و شما داره اتفاق می‌افته.

خانم لاتام: بذار هر چی دوست دارن بگن کول. در دهن مردم رو که نمی‌شه بست! عشقی رو که بین ماست که نمی‌شه پنهون کرد.

کول: حق با شماست. ما فقط یه بار زندگی می‌کنیم. امشب با هم فرار کنیم؟

خانم لاتام: امشب نه. امشب فینال رقص ستاره‌هاست.

کول: (می‌خندد) دلم رو شکستید، خانم لاتام.

خانم لاتام: (در پاسخ می‌خندد) کول، ممنونم که به یه خانم مسن احساس خاص‌بودن می‌دی. تو یه دونه‌ای!

کول: ممنونم خانم لاتام. امروز چی می‌خواین سفارش بدین؟

خانم لاتام: فقط یه ساندویچ مرغ و یه شیک شکلاتی.

کول: به روی چشم. شماره‌تون هفتادوپنجه. روز خوبی داشته باشید و هر موقع برای فرار آماده شدید، بهم اطلاع بدید.

خانم لاتام: حتماً بهت می‌گم کول. حتماً.

لاتام برمی‌گردد و به سمت یک میز می‌رود. آقای تامپسون به پیشخوان می‌آید.

کول: مثل همیشه آقای تامپسون؟

آقای تامپسون: نه کول، من امروز شیطون شدم! می‌خوام روی همبرگر برام یه مقدار هالوپینو بذاری.

کول: مطمئن‌اید؟ آخرین باری که این کار رو کردی، روز بعدش خانم تامپسون اومد و من رو تهدید کرد که دیگه اجازه ندم دوباره این کار رو بکنی. گفت کل شب به‌خاطر بوی بدی که می‌دادید نتونسته بخوابه.

آقای تامپسون: (به نظر می‌رسد خجالت کشیده اما عصبانی نشده) آره، حق با توئه. پس همون همیشگی.

کول: با غذاتون سیب‌زمینی سرخ‌کرده هم می‌خواید؟

آقای تامپسون: فرقی نمی‌کنه!

کول: خب، کارهای مزرعه چه‌طور پیش می‌ره؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۷۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان