
کتاب جاسوس بزرگ
معرفی کتاب جاسوس بزرگ
کتاب جاسوس بزرگ نوشتهٔ دیوید کد و ترجمهٔ آناهیتا نیک مهر و ویراستهٔ آمنه بختیاری است. کتاب کوله پشتی این کتاب را منتشر کرده است. کتاب حاضر برای نوجوانان نوشته شده و جلد اول از مجموعهٔ «ماجراهای هوگو» است.
درباره کتاب جاسوس بزرگ
در کتاب جاسوس بزرگ «هوگو دِر»، شخصیت اصلی داستان، پسری ۱۳ساله است که آرزوی جاسوس شدن را در سر دارد. او از اینکه آخر هفتهها در سازمان اِسآیسیکا به عنوان نظافتچی کار میکند، راضی است، اما زندگیاش زمانی دگرگون میشود که شغل پارهوقتش به طور غیرمنتظرهای به سطح هشت، یعنی سطح یک جاسوس واقعی، ارتقا مییابد. اولین مأموریت هوگو همکاری مخفیانه با مأمور شمارهٔ یک و انجام هرگونه کمکی است که از او ساخته است. به نظر ساده میرسد، اما اینطور نیست. دیوید کد در جلد اول از مجموعه ماجراهای هوگو، ماجراهای هیجانانگیزی را برای هوگو رقم میزند؛ از سرقت بانک باتل گرفته تا قاچاق الماس و دزدی آثار باستانی گرانقیمت مانند تندیس کوکامبا. در این داستان هر مأموریتی که فکرش را بکنید، هوگو را درگیر میکند و او لحظهای آرامش ندارد، اما نکتهٔ جالب اینجاست که شخص دیگری نیز در تمام مأموریتها حضور دارد: مغز متفکر پیر دنیای جرم و جنایت در کروکد البو.
خواندن کتاب جاسوس بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان دوستدار رمانهای کارآگاهی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جاسوس بزرگ
«با ترس از بدترین اتفاقها، از دروازه دور شدم و در عوض، با سرعت بهسمت دیوار آجری بلندی در سمت چپم رفتم. اول بیلم را به آنسوی دیوار پرت کردم و سپس، سعی کردم با بهترین روش ممکن از آن بالا بروم. وقتی موفق شدم، انگشتهایم زخمی شده بودند و پاهایم پر از بریدگی و خراش بودند. بااینحال، بهتر از این بود که با پاهای خودم وارد تله بشوم. اگر تلهای آنجا بود _ که اگر بخواهم راستش را بگویم، احتمالاً تلهای آنجا نبود _ یعنی تمام زحمتهایی که به خودم دادم وقت هدر دادن تمامعیار بود.
درحالیکه حواسم را جمع کرده بودم تا روباه نقرهای را پیدا کنم، در مسیری که به آنسوی زمین قبرستان میرسید پیش رفتم. بیشتر قبرها بزرگ بودند و نمای چشمگیری داشتند، گرچه چند تایی از آنها هم کوچک بودند و به چشم نمیآمدند. بعضیها قدیمی و زشت بودند و بقیه کاملاً نو. هرچند، آن قبرهای نو حتی یکجورهایی زشتتر بودند. در نگاه اول، قبرها آنقدرها هم به خیلی از معلمهای من در کروکد کامپ بیشباهت نبودند. تقریباً همهٔ آنها را به حال خودشان رها کرده بودند و لازم بود درستوحسابی شسته شوند. قبرها را میگویم، نه معلمها را. گرچه، حالا که فکرش را میکنم...
وقتی که به مسیر باریک رسیدم، متوقف شدم. تاجاییکه میتوانستم ببینم، انگار قبرستان کاملاً خالی و متروک بود. چرخیدم، کاملاً آماده بودم تا از مسیری که از آن آمده بودم برگردم که نعشکشی را در ورودی قبرستان دیدم. برخلاف من، رانندهٔ نعشکش هیچ ترسی نداشت که مستقیماً از دروازه وارد شود. پشتسر نعشکش صفی از ماشینهای براق سیاه وجود داشت. فکر میکنم نوعی رژه برای تشییع جنازه بود. هرچند، من تابهحال چنین رژهای ندیده بودم.»
حجم
۱۹۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۱۹۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه