
کتاب خون آشام
معرفی کتاب خون آشام
کتاب خون آشام با عنوان اصلی «Bloodstone» نوشتهٔ دیوید گمل و ترجمهٔ سجاد حامد حیدری است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را منتشر کرده است. اثر فانتزی و حماسی حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرن ۲۰ بریتانیا قرار میگیرد، در باب تقابل میان خیر و شر است. قهرمان این رمان، «جان شانو» پس از بیست سال بازگشته تا با نماد شر و اهریمنی به نام «خونآشام» (Bloodstone) مبارزه کند. کدامیک موفق خواهد شد؟ نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خون آشام اثر دیوید گمل
کتاب «خونآشام» که نخستینبار در سال ۱۹۹۴ میلادی و در ایران در سال ۱۳۹۷ منتشر شده، جلد ۳ از مجموعهٔ «جان شانو» است. عنوان دو جلد پیشین «گرگ در سایه» و «آخرین محافظ» بوده است. این رمان معاصر انگلیسی که ۱۳ فصل دارد، شما را با یک فضای وهمآلود، رازآلود و خشن روبهرو میکند. این اثر داستانی را جزو دستهٔ فانتزی تاریخی یا فانتزی قهرمانی میدانند؛ زیرا یکی از شخصیتهای اصلی آن همچون یک قهرمان ظاهر میشود تا با او، دنیای پیرامون و گذشتهٔ خونآلودش آشنا و همراه شوید. در کتاب «خونآشام» یک اهریمن به نام «Bloodstone» وجود دارد. برای جلوگیری از سوءتفاهم، هر جا به نام این اهریمن اشاره شده، بهجای «سنگ خون» از «خونآشام» استفاده شده است. خونآشام نام قدیم سنگ خون به پارسی است و از جهاتی برازندهٔ اهریمن داستان نیز هست.
این رمان چه ویژگیهایی دارد؟ زمان و مکان کدام است؟ زاویهدید چیست و چه موقعیتهایی برای روایت داستان طراحی شده است.
مکان داستان دنیایی فانتزی و تاریخی است که به مکانهای قرونوسطی شباهت دارد؛ جایی که شهرها و سرزمینهای مختلف آن با جنگها و نبردهای خشنی مواجه هستند. مکان در این رمان میتواند به دو دسته تقسیم شود؛ مکانهای مرزی (مانند سرزمینهای جهنمی و طاعونزده) و مکانهای شهری (مانند شهر «اتحاد» که «دیکن» در آن حکمرانی میکند). زمان داستان آیندهای فرضی است؛ وقتی که تاریخ و گذشتهٔ گذشتگان با سرنوشت قهرمانان در هم آمیخته است. داستان بیست سال پس از اتفاقات دو جلد اول و زمانی که «جان شانو» گم شده، به وقوع میپیوندد. این زمان بهنوعی یک زمانِ پس از جنگ است؛ وقتی که دنیای پیرامون در شرایط متفاوتی قرار دارد. زاویهٔ دید این رمان معمولاً سومشخص است، اما رمان از دید شخصیتهای مختلفی روایت میشود؛ در نتیجه نویسنده میتواند بهخوبی افکار و احساسات شخصیتها را نشان دهد و تصویر واضحی از نبردهای درونی و بیرونی آنها بسازد. موقعیتهای این رمان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. موقعیتهای درونی را زمانی دنبال میکنید که شخصیتها درگیر مبارزات درونی خودشان هستند. برای نمونه جان شانو که بهدلیل جراحات و آسیبهای گذشتهاش حافظهای معیوب دارد، با چالشهای درونی بسیاری در مواجهه با خود و گذشتهاش روبهرو میشود. موقعیتهای بیرونی این اثر پر از جنگها و نبردهای حماسی است؛ از نبردهای شانهبهشانه تا نبردهای استراتژیک در سرزمینهای مختلف که در آنها جان شانو با دشمنانی مثل دیکن و سارنتو مواجه میشود. این موقعیتها تضادهای اخلاقی و انسانی بسیاری را به تصویر میکشد.
شخصیتهای اصلی رمان «خونآشام» چه افرادی هستند؟
«جان شانو» شخصیت اصلی و همواره در حال مبارزه با نیروهای شر است. او یک قهرمان حماسی است که گذشتهای پر از رنج و خونریزی داشته است. جان شانو برای تحقق عدالت، مقابل شرارتهای موجود در سرزمین خود میایستد. «دیکن» یکی از شخصیتهای برجستهٔ این رمان و حکمرانِ سرزمین «اتحاد» است. او با اعمال خشونتآمیزش جنگ و مرگ را تکرار میکند. میتوان گفت دیکن و سواران او نمایانگر یک نهضت صلیبی هستند که در پی گسترش مرگ و خشونت است. «سارنتو» دشمن اصلی و اهریمنی با ویژگیهایی جهنمی است که جان شانو باید او را شکست دهد. سارنتو نماد شرارت و فساد است. او تلاش میکند دنیا را تاریک و بیرحم کند. «اهریمن خونآشام» (Bloodstone) موجودی است با تاریخچهای تاریک. او نماد نیروی شر است و شخصیتهای مختلف را تحتتأثیر خود قرار میدهد. این اهریمن از «سنگ خون» که قدیمترین نامش بوده، استفاده کرده و در دنیای داستان همچون تهدیدی عظیم به شمار میآید.
این رمان به چه موضوعاتی پرداخته است؟
تقابل پیوستهٔ خیر و شر یکی از درونمایههای اصلی این رمان است. سرنوشت و انتخاب، فداکاری و قربانیشدن و نیز یادآوری گذشته و مسئلهٔ حافظه از درونمایههای دیگری است که دیوید گمل به آنها پرداخته است. این رمان پیامهایی فلسفی و اخلاقی را یدک میکشد و به مضامینی همچون عواقب قدرت، تحمل درد و رنج، جنگ و صلح میپردازد.
خلاصه داستان خون آشام
دیوید گمل در کتاب «گرگ در سایه» که جلد یک از مجموعهٔ «جان شانو» است، داستان مردی تنها و رنجدیده به نام «جان شانو» را روایت کرده که به خدایان باستان ایمان دارد. او در جستوجوی شهر افسانهای اورشلیم که ۳۰۰ سال پیش در جنگی آخرالزمانی نابود شده، سفری پرخطر را آغاز میکند. جان شانو مصمم است تا با نابودی پادشاهی ظالم به نام «آبادون» شر و بدی را از جهان ریشهکن کند، اما سرنوشت نقشهای دیگر برای او دارد. یکی از راهبان آبادون از تقابل سرنوشتساز این دو مرد آگاه میشود و به همین دلیل آبادونیان جان شانو را دشمن خود تلقی کرده و در پی نابودی او برمیآیند. درحالیکه در پایان جلد اول، شانو پس از جراحت بسیار در کوهستان با مرگ دستوپنجه نرم میکند، در جلد دوم به نام «آخرین محافظ» میبینید که او از شرایط مرگبارش جان سالم به در برده و اکنون بهطرز شگفتانگیزی به داستان بازگشته است. در این رمان خاطرات سفرهای خطرناک جان شانو به سرزمینهای جهنمی و طاعونزده در ذهن او تداعی میشود. شانو، مرد اورشلیمی را جانوری عظیمالجثه مییابد و به غار خود میبرد؛ جانوری که هنوز برقی از انسانیت در چشمهایش دیده میشود. اما داستان جلد ۳ با نام «خونآشام» چیست؟
در کتاب «خونآشام» یک اهریمن به نام «Bloodstone» وجود دارد. بیست سال از زمانی که جان شانو، مرد اورشلیمی افسانهای دروازههای زمان را شکافت و «دیکن» و همراهانش را به این دنیا آورد، گذشته است؛ بیست سالی که در آن ردی از جان شانو نبوده و دیکن در شهر اتحاد حکمرانی کرده و قصد داشته سرزمینی موعود از تصورات خود بسازد. سواران اورشلیمیِ دیکن موجی از وحشت به راه انداختهاند، مرگ و خشونت را در زمین میگسترانند و بیایمانها و موجودات جهشیافته را تحت نام صلح به قتل میرسانند؛ تا اینکه یک مسیحی تنها از راه میرسد. او قصد دارد دادخواه کشتهشدگان باشد. شانو مجروح و با حافظهای معیوب با تنها روشی که میشناسد به مقابلهٔ شرارت و بیعدالتی میرود. آیا این برای متوقفساختن دیکنِ اسرارآمیز و نهضتی صلیبی که به راه انداخته، کافی است؟ حتی اگر جان شانو موفق شود، هنوز باید با ارتش جهنمزادها و ارباب تشنهبهخون آنها با نام «سارنتو» مقابله کند.
چرا باید کتاب خون آشام را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر شما را با رمانی از یک نویسنده همراه میکند که گفته شده تأثیر مهمی بر داستانهای فانتزی (Fantastic) داشته است.
کتاب خون آشام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ بریتانیا و قالب رمان فانتزی و حماسی پیشنهاد میکنیم.
درباره دیوید گمل
دیوید گمل (David Gemmell) با نام کامل «دیوید اندرو گِمِل» در سال ۱۹۴۸ به دنیا آمد و در سال ۲۰۰۶ میلادی درگذشت. او نویسندهٔ کتابهای قهرمانمحور و اهل بریتانیا بود. درحالیکه در جوانی به روزنامهنگاری مشغول بود، در سال ۱۹۸۴ اولین رمان رسمی خود با عنوان «اسطوره» را منتشر کرد. پس از آن زمان بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۶ بیش از ۳۰ رمان نوشت که بیشتر آنها حماسی و فانتزی بودهاند. گفته شده است که کودکی این نویسنده به جنگ و دعوا با زورگیران مدرسه یا فرارکردن از دست آنها گذشت. او درد زخمها و جراحات بسیاری را در این درگیریها چشید. بیشتر این تحقیرها و اذیت و آزارها بهعلت حضورنداشتن پدر واقعی او بود. با پافشاری پدر ناتنیاش یاد گرفت در مقابل سختیها ایستادگی کند. این طرز تفکر را در بیشتر رمانهای دیوید گمل دیدهاند. در نوجوانی بهعلت تشکیلدادن یک اتحادیهٔ قماربازی از مدرسه اخراج شد و پس از آن به کارهایی همچون کارگری و کار در کلوپهای شبانه پرداخت؛ تااینکه مادرش موقعیتی برای یک مصاحبهٔ کاری در روزنامهای محلی برای او دستوپا کرد. او از بین ۱۰۰ نفر شرکتکننده در این مصاحبه، بهعنوان روزنامهنگار انتخاب شد. پس از موفقیت در کار جدیدش فرصتهای شغلی مناسبی برای کار در روزنامههای بینالمللی همچون «دیلی میل»، «دیلی میرور» و «دیلی اکسپرس» یافت و از این طریق توانایی خود را در زمینهٔ نگارش پرورش داد. از رمانهای او میتوان به «اسطوره»، «نخستین ماجراجوییهای دراسِ اسطوره»، «دختر آیرون هند»، «شاهین نیمهشب» و «افسانه مرگ پیما» اشاره کرد. جایزهای به نام «David Gemmell Legend Award» در سال ۲۰۰۹ میلادی برای گرامیداشت این نویسنده و برای تجلیل از بهترین رمانهای فانتزیِ حماسی تأسیس شد.
نظر افراد و مجلههای مشهور درباره کتاب یا نویسنده
یکی از نویسندههای پرفروش نیویورک تایمز به نام «آر. ای. سالواتوره» (R. A. Salvatore) معتقد است دیوید گمل در این رمانِ فانتزی حماسی، یک ماجراجویی بسیار واقعگرایانه را تعریف کرده است.
بخشی از کتاب خون آشام
«چه زمانی به صلح و آرامش دست مییابیم؟ این سوالیست که بسیاری میپرسند. من آن را میشنوم. درکش میکنم. به زبان آوردن پاسخ کاریست دشوار و شنیدن آن امری دشوارتر. صلح و آرامش زمانی به دست نمیآید که تمامی راهزنان از بین رفته باشند. با اتمام جنگ فعلی صلح و آرامش به دست نمیآید. آرامش در فرارسیدن زیبایی بهار نیست. آرامش ارمغان گور است و فقط در سکوت قبر میتوان آن را یافت.
قسمتی از آخرین نامهٔ دیکن به کلیسای شهر اتحاد
***
آیسیس قدم به حیاط خانه گذاشت و از هوای تازه و پاک پیش از طلوع لذت برد. چندین موجود گرگمانند روی زمین خوابیده بودند، اما آیسیس میتوانست حضور بقیه را در انبار مخروبه احساس کند. حالا میتوانست احساسشان کند، خشم و دردشان را لمس کند و زمانی که از جلوی خط قدرتی که بین آنها و سنگخون برقرار بود گذر کرد بدنش به لرزه افتاد و تیر کشید.
تمرکز کرد و چشمانش را باریک کرد. حالا میتوانست خطوط را ببیند، قرمز و نازک، مانند طنابی نازک که رابط میان برده و ارباب بودند، از میان خانهها عبور میکردند و تپهها را درمینوردیدند. بدنش با قدرت سیپستراسی میدرخشید، به خطوط خیره شد و آنها را قطع کرد و مشاهده کرد که کمکم محو شدند و از بین رفتند. لحظهای بعد خطوط، مانند شعلهٔ شمعی که در معرض باد قرار میگیرد، از بین رفته بودند.
به آرامی جلو رفت و به اولین جانور خفته نزدیک شد. با دستش پیشانیش را لمس کرد و با انگشت اشاره و شستش سنگ خونی که در آن جا قرار داشت را گرفت. شرارتی که درون سنگ لانه کرده بود به روی دستش خزید و برای لحظهای بسیار کوتاه، احساس نفرت در وجودش فوران کرد. احساسی بود که تا به حال تجربهاش نکرده بود و بدنش لرزید. سنگ خون سیاه شد و از روی پیشانی گرگ پایین افتاد.
آیسیس با صدای بلند گفت: «من تنفر ندارم و هیچگاه تنفر نمیورزم.»
آن احساس گذشت و آیسیس میدانست که حالا قویتر شده است. صدا زد: «به سمت من بیایید! بیایید!»
هیولاها برخواستند و غرش کردند. بقیه از انبار بیرون آمدند. حالا میتوانست احساس کند که نفرت مانند موجی عظیم به سمتش روانه میشود. آیسیس همهاش را جذب کرد و آن را از انرژی و هدف تهی ساخت.
جانوری به سمتش حملهور شد و مقابلش قد کشید؛ اما آیسیس به سرعت دستش را روی سینهٔ بزرگ جانور گذاشت. بلافاصله با آن یکی شد.»
حجم
۳۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه