
کتاب پناهگاه
معرفی کتاب پناهگاه
کتاب پناهگاه با عنوان اصلی The hiding place نوشتهٔ کوری تن بوم و الیزابت شریل و جان شریل و ترجمهٔ رقیه اسدیان است. انتشارات کتابسرای تندیس این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پناهگاه
کتاب پناهگاه برابر با یک ناداستان در قالب زندگینامه است. این کتاب روایت زندگی «کوری»، ساعتساز هلندی، به همراه پدر و خواهرش «بتسی» است. آنها زندگی آرام و بیحادثهای را در مغازه خانوادگیشان سپری میکنند، اما با ظهور هیولای نازیسم از آلمان و آغاز جنگ جهانی دوم، این آرامش به کابوسی وحشتناک تبدیل میشود. هلند، با وجود اعلام بیطرفی، به اشغال آلمان درمیآید و سایهٔشوم هولوکاست بر سر یهودیان این کشور سنگینی میکند. کوری، نازیسم را همچون بیماری مسری میداند که هلند را آلوده کرده است. با این حال، خانوادهٔ «تن بومر»، با وجود دوری از سیاست، با انگیزههای انساندوستانه و ایمانی راسخ، به کمک یهودیان بیگناه میشتابند. کوری معتقد است که این اقدامات، الهاماتی الهی هستند و او به تنهایی قادر به انجام آنها نبوده است. آنها خانه خود را به پناهگاهی امن برای یهودیان تبدیل میکنند و کوری، فعالیتهای مخفیانه خود را برای نجات جان انسانها آغاز میکند.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب پناهگاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پناهگاه
«بعد خودم را به زور از پلهها بالا کشیدم؛ به همانجایی که ده دقیقهٔ پیش در تب میسوختم و حالا داشتم از سرما به خودم میلرزیدم! به اتاقهای خالهجنز رفتم و تنها به اندازهای که کیف مدارک را از روی میز بردارم، آنجا ایستادم. بعد از ویلم و بقیه معذرتخواهی کردم و راهم را کشیدم و به اتاقم رفتم. دوباره لباسهایم را درآوردم، بخارساز را که روی اجاق کوچکش هیسهیس راه انداخته بودم، دوباره پر کردم و روی تختم برگشتم. چند دقیقه سعی کردم روی اسامی و آدرسهای داخل کیف مدارک تمرکز کنم. این ماه در زندوورت پنج تا کارت جیرهبندی میخواستیم، در اوروین لازم نداشتیم و هجده تا در... آنفلوانزا پشت چشمهایم غرید و مدارک جلویم پخش شد و کیف از دستم افتاد و به خواب رفتم.
در خواب تبدارم بودم که آژیر خطر به صدا درآمد. هی میزد و میزد. چرا تمام نمیشد!؟ صدای پای کسانی را که پچپچکنان میدویدند میشنیدم: «بدو! بدو!»
در رختخوابم صاف نشستم. داشتند از کنار تختم میگذشتند. فقط یک لحظه توانستم سرم را برگردانم و پاهای تیا را ببینم که داشت از دریچه داخل اتاق مخفی میسرید. پشت سرش متا را دیدم و پشت سر او هم هنک را.
اما قرار نبود امروز مانور داشته باشیم! کی غیر از من... مگر اینکه... مگر اینکه آژیر خطر واقعی باشد! اوزه سریع از کنارم گذشت، رنگش مثل گچ شده بود و پیپش روی زیرسیگاریای که در دستان لرزانش گرفته بود، تلقتلوق میکرد.
بعد بالاخره مغز کرختم به این نتیجه رسید که شد آنچه نباید میشد! یک، دو؛ سه نفر تا حالا به اتاق مخفی رسیده بودند؛ چهارمی اوزه بود که با کفشهای مشکی و جورابهای قرمز جیغش داخل اتاق ناپدید شد. اما ماری... ماری کجا بود؟ پیرزن در آستانهٔ در ظاهر شد، دهانش باز بود و تقلا میکرد نفس بکشد. از روی تخت سر خوردم و همانطور که او را نیمی میکشیدم و نیمی هل میدادم، از وسط اتاق گذراندم.»
حجم
۳۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه