
کتاب عمو زنجیرباف لیزلیزی
معرفی کتاب عمو زنجیرباف لیزلیزی
کتاب «عمو زنجیرباف لیزلیزی» نوشتۀ معصومه یزدانی است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. کتاب عموزنجیرباف لیزلیزی، یک داستان شاد، پرانرژی و آموزنده است.
درباره کتاب عمو زنجیرباف لیزلیزی
کتاب عموزنجیرباف لیزلیزی، یک داستان شاد و پر از خنده برای کودکان است که با شخصیتهای جالب و دنیای تخیلی خود، تجربهای جذاب و سرگرمکننده را برای بچهها رقم میزند. این کتاب با تمرکز بر بازی معروف «عموزنجیرباف»، مفاهیم همکاری، حل مسئله و تفکر خلاق را به کودکان آموزش میدهد.
داستان با یک فضای پر از دوستی آغاز میشود. همۀ حیوانات دست یکدیگر را گرفتهاند و با هم بازی میکنند. این فضای شاد و پرانرژی باعث میشود که بچهها با شخصیتها ارتباط برقرار کنند و در دل داستان غرق شوند. بازی «عموزنجیرباف» که در بسیاری از فرهنگها شناخته شده است، در این داستان به شکلی سرگرمکننده و جذاب مطرح میشود. بچهها از طریق این بازی به مفاهیمی مانند همکاری، دقت و حل مسائل گروهی پی میبرند.
اتفاقی که در داستان عموزنجیرباف لیزلیزی رخ میدهد، زمانی است که مارَک گره میخورد و نمیتواند بازی را ادامه دهد. این مسئله به کودکان نشان میدهد که در موقعیتهای چالشبرانگیز چگونه میتوانند به حل مشکل بپردازند و به هم کمک کنند. این موضوع مفهومی از اهمیت همدلی و همکاری را به بچهها منتقل میکند. کتاب همچنین با تصاویری شاد و جذاب همراه است که روند داستان را تقویت کرده و آن را برای کودکان جذابتر میکند. تصاویر شخصیتها و محیطهای داستان به شکلی دلنشین و کودکانه طراحی شدهاند که کودکان را به دنیای داستان جذب میکند. کتاب عموزنجیرباف لیزلیزی مفاهیمی چون همکاری، حل مسئله و همدلی را به کودکان آموزش میدهد. این کتاب بهخوبی میتواند به تقویت مهارتهای اجتماعی و فکری کودکان کمک کند و آنها را به تفکر دربارۀ چالشها و حل مسائل تشویق کند.
خواندن کتاب عمو زنجیرباف لیزلیزی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عمو زنجیرباف لیزلیزی
«قرار بود زاغچه از خانهٔ خاله جانش برگردد؛ اما قطار هنوز نرسیده بود. فیلی هم دست خرسی را گرفت و گفت: تا بیاد چی بازی کنیم؟
خرسی دست خرگوشک را گرفت و گفت: عموزنجیرباف.
خرگوشک دست قوری قورباغه را گرفت و گفت: زنجیر منو بافتی؟... همه حیوانات دست هم را گرفتند تا اینکه...
فیلی دوید. خرسی و قوری قورباغه هم دویدند. اما مارک سرجایش ماند. فیلی گفت: «پس چرا نمیای؟» مارک داد زد: «آخ... خه... ن...نمی... شه... گ...گره خوردم.» به نظرت، یک مار گرهخورده را چطوری میشود باز کرد؟ پس چرا وایسادی و نگاه میکنی؟»
حجم
۶٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۶٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه