دانلود و خرید کتاب شکارچی باد مانی صحراگرد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شکارچی باد

کتاب شکارچی باد

انتشارات:ایران‌بان
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب شکارچی باد

کتاب شکارچی باد نوشتهٔ مانی صحراگرد و ایرن عسگری است. نشر ایران بان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است. این اثر برابر با کتاب اول از مجموعهٔ «پایان این تاریکی ما همه می‌میریم» است.

درباره کتاب شکارچی باد

کتاب شکارچی باد برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که در ۶۶ بخش روایت شده است. داستان در سرزمینی به ‌نام «مارن» اتفاق می‌افتد؛ البته به‌صورت خطی روایت نمی‌شود. روایت‌ها مدام پس‌وپیش می‌شوند. راوی یک نفر نیست و مدام تغییر می‌کند. زمان در هم ریخته است و قراردادن ترتیب اتفاق‌ها بر عهدهٔ مخاطب است تا با پس‌وپیش‌کردن مدام حوادث و روایت‌ها، حقیقت داستان را کشف کند. «ملکه هالن» می‌میرد و فضای آرام قصر به هم می‌ریزد. «سیکابارو» به‌دنبال کشف راز مرگ مادرخوانده‌اش است. دنیای لطیف دختر دگرگون می‌شود، پی به رازهای پیچیده‌ای می‌برد که در سینهٔ بزرگان قصر پنهان شده است و خبر ندارد به‌زودی با چه ماجراهایی روبه‌رو خواهد شد. سرزمین مارن در آستانهٔ تغییر بزرگی قرار دارد و نژادهای مختلف به‌زودی شاهد تکرار تاریخ خواهند بود.

خواندن کتاب شکارچی باد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شکارچی باد

«روزی که آنور دختر موخرمایی را به کانسلوس برگرداند هوا گرم‌تر می‌شد. باد تندی می‌وزید. سیکابارو بیهوش بود و گروه از راهی فرعی او را به قصر وارد کردند. دختر را به اتاقش بردند و به دستور پادشاه، کائوفا پیر وظیفه داشت که از دختر نگهداری کند. باور مردم بر این بود که نژاد خاک از ترکیب ریشه‌های گیاهان محلی داروهای موثری می‌سازند.

دو نگهبان جلوی اتاق و دو نگهبان جلوی ورودی تالار دختران ایستادند. اشک در چشمان کائوفا حلقه زده بود. دستانش می‌لرزید. باور نمی‌کرد این آدم نحیف و به شدت زخمی همان دخترک زیبا و سرحالی باشد که در دستان او بزرگ شده بود. نیهان یکی دیگر از خدمت‌کاران خاک، برای کمک به کائوفا فرستاده شد. او هم با دهان باز بالای سر دختر ایستاده بود.

- ما باید کاری کنیم.

- چه کاری کائوفا؟ زخم‌های او خیلی عمیق است...

چشم‌های پیر کائوفا به چشمان نیهان خیره شد.

- می‌دانی منظورم چیست. ما باید از قدرت‌مان استفاده کنیم.

- چی؟ دیوانه شده‌ای؟ چنین چیزی امکان ندارد. ما قسم خورده‌ایم.

- نمی‌توانم کاری نکنم. من... من قسم را می‌شکنم...

- نه کائوفا... نه. ما نمی‌توانیم... خواهش می‌کنم. ما در این قضیه دخالتی نداریم. این به ما مربوط نمی‌شود.

- به من مربوط می‌شود. اصلاً برای چه نگرانی؟ همه فکر می‌کنند مثل همیشه از داروهای گیاهی استفاده کرده‌ایم.

دستان نیهان به شدت می‌لرزید. باور نمی‌کرد که زن‌پیر می‌خواهد آن کار را انجام دهد. کائوفا را خوب می‌شناخت. می‌دانست که وقتی تصمیم به کاری بگیرد حتماً انجام می‌دهد.

دختر بیهوش افتاده بود و شاید با این وضع مدت زیادی دوام نمی‌آورد.

کائوفا به سیکابارو نزدیک شد. دستانش را روی کمر دختر گذاشت. چشمانش را بست. عضلات صورت نیهان منقبض شده بود. این یک قسم باستانی است.

عرق به پیشانی پر چروک کائوفا نشست. همهٔ انرژی‌اش را می‌گذاشت و بالاخره شروع شد. آرام آرام جای زخم‌ها به هم می‌چسبید. جمع می‌شد. سیکابارو نالهٔ ضعیفی کرد. زخم‌ها خیلی عمیق بودند. دستان کائوفا داغ شده بودند. جای زخم‌ها آهسته صدایی می‌کرد. زخم‌های آتش مداوا می‌شد. نیهان می‌ترسید.

نژاد خاک برای قرن‌ها این راز را پنهان کرده بود. آن‌ها قدرت ترمیم زخم‌ها را داشتند. هر نوع زخمی. حفظ این راز بسیار سخت بود ولی با توجه به نوع زندگی و همین‌طور نگاه بد سایر مردم، کنجکاوی کمی در مورد خاک‌ها صورت می‌گرفت. اما حالا... با توجه به شرایط سیکابارو، درمان او خطر بزرگی برای کائوفا و نژادش به حساب می‌آمد.

رنگ از چهرهٔ کائوفا پریده بود. روی زمین افتاد. نیهان جیغ کوتاهی زد و پیرزن را به آغوش کشید. جای کوچکی از زخم روی کمر سیکابارو مانده بود. او زنده می‌ماند. شب گرمی بود. چشمان سیکابارو نیمه شب از هم باز شدند و صورت خندان کائوفا را روبه‌رویش دید. احساس می‌کرد درد شدیدی که مثل حیوانی درنده وجودش را تکه‌تکه می‌کرد رفته. سبک‌تر شده بود. نوری کم‌رنگ از پنجره به داخل می‌تابید و دختر به تدریج متوجه شد که به اتاقش برگشته.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۷۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۲۷۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۷۶,۰۰۰
۲۰%
تومان