
کتاب ورت
معرفی کتاب ورت
کتاب الکترونیکی «ورت، دختری که دوست نداشت جادوگر شود» نوشتهٔ ماری دپلوشن با ترجمهٔ الهه هاشمی در انتشارات ققنوس چاپ شده است. این کتاب دربارهٔ دختری به نام ورت است که در خانوادهای جادوگر به دنیا آمده، اما تمایلی به جادوگر شدن ندارد.
درباره کتاب ورت، دختری که دوست نداشت جادوگر شود
ورت، دختری ۱۱ ساله، در خانوادهای متولد شده که جادوگری از مادربزرگ به مادرش و سپس به او به ارث رسیده است. با این حال، او علاقهای به جادوگر شدن ندارد. ورت از کودکی پدرش را ندیده و هر بار که از مادرش دربارهٔ او میپرسد، مادر از پاسخ دادن خودداری میکند. در این کتاب، هر یک از شخصیتها داستان را به روش خاص خود پیش میبرند و دیدگاهشان را بیان میکنند. داستان به موضوعاتی مانند گذر از کودکی به نوجوانی، شکلگیری شخصیت کودک، اولین هیجانات عاطفی، روابط بین بزرگترها و کوچکترها و نقش والدین میپردازد.
کتاب ورت، دختری که دوست نداشت جادوگر شود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان و نوجوانانی که به داستانهای فانتزی و ماجراجویی علاقهمند هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب ورت، دختری که دوست نداشت جادوگر شود
«همه اینها را دستتنها به دست نیاوردهام. برای جادوگر شدن استعداد داشتن کافی نیست. باید سختی کشید. اینجا هم مثل همه جا، راز اصلی، کار است. جادوگرهای جوان باید آموزش ببینند، کتابهای راهنما را بارها و بارها بخوانند و با راهنمایی جادوگری کهنهکار تمرین کنند. مثلاً خود من همه چیز را از مادرم یاد گرفتم. او تعلیمم داد، اشتباهاتم را تصحیح کرد، پیشرفتم را سنجید. به لطف اوست که من چیزی شدهام که هستم: یک حرفهای تمامعیار. اگر بخواهم منصف و صادق باشم، باید اعتراف کنم خیلی مدیونشم.
وقتی خودم هم مادر شدم، خوشحال شدم که میتوانم دخترم را جانشین خود کنم. هیچ چیز زیباتر از این نیست که موجود جوانی را به شکلی درآوری که در ذهن داری.
باید بدانید که بین ما جادوگرها استعداد فقط از مادر به دختر میرسد. به نظر میآید جادوگرهای مرد وجود داشته باشند ولی من شک دارم. به هر حال من که جادوگر مرد زندهای نمیشناسم، این از من. پیش آمده که چند تایی ساحرِ معرکهگیر را ببینم که به شعبدهبازی رو آوردهاند ولی جادوگر مرد واقعی خیر. گمان نمیکنم مردها با جادوگری ارتباط زیادی داشته باشند.
از آن گذشته، جادوگرها فقط میتوانند توانایی خود را به دختر بزرگشان بدهند. برای همین هم اکثر ما به زاییدن فقط یک دختربچه اکتفا میکنیم. همین هم دردسر زیادی دارد. رک و راست اینکه، وقتی بچهها را خیلی دوست نداریم برای چی دور و برمان را با یک عالم بچه جیغجیغو شلوغ کنیم، آن هم وقتی کوچکترین آینده حرفهای ندارند؟
من هم دختری به دنیا آوردهام. پدرش اگر اشتباه نکنم، ژرار۱نامی، تصمیم گرفته بود اسمش را رز بگذارد. رز... اسمی ناجورتراز این نمیتوان انتخاب کرد.
ولی من خیال نداشتم از هوا و هوس این آقا، حالا هر چقدر هم که در خاطرم جذاب مانده باشد، پیروی کنم. اهمیتی نداشت که در شهرداری چی ور زد؛ از توی تختم کارمند ثبت احوال را جادو کرده بودم. و اینطوری دخترم با اسم زیبای ورت۳ که بهراستی برای یک جادوگر آینده برازندهتر از رُز بود، نامگذاری شد.
نمیدانم ماجرای اسم بود که بابای بچه را دلخور کرد یا چیز دیگری. به هر حال، طولی نکشید که دیگر ندیدیمش. خُب، اعتراف میکنم که کارها را برایش آسان نکردم. ورت فقط چند هفتهاش بود که بدون گذاشتن نشانی برایش اسبابکشی کردم.»
حجم
۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه