
کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟
معرفی کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟
کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟ با عنوان اصلی «Geschichten für Kinder» نوشتهٔ پتر هرتلینگ و ترجمهٔ گیتا رسولی است. گروه انتشاراتی ققنوس این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و آلمانی را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی کودک قرار میگیرد، ۲۰ داستان دارد که هیجانانگیز توصیف شدهاند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟ اثر پتر هرتلینگ
کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟ که نخستینبار در سال ۱۹۹۸ میلادی و در ایران در سال ۱۳۹۲ منتشر شده، برابر با یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و آلمانی برای کودکان است. ۲۰ داستان در این کتاب قرار دارند. گفته شده است که پتر هرتلینگ با زبانی ساده و روان، دنیایی شگفتانگیز را برای کودکان ترسیم کرده است؛ دنیایی که در آن یک قورباغهٔ پلاستیکی میتواند به سفری طولانی و پرماجرا برود و با موجودات عجیبغریبی آشنا شود. این داستانها نهتنها کودکان را سرگرم میکنند، بلکه به آنها کمک میکنند قدرت تخیل خود را تقویت و به دنیای اطراف خود با دیدگاهی متفاوت نگاه کنند. یکی از ویژگیهای بارز کتاب حاضر را استفادهٔ خلاقانه از پدیدههای طبیعی مانند جزرومد دانستهاند. پتر هرتلینگ با توصیف زیبای این پدیده به کودکان کمک میکند تا با دنیای اطراف خود بیشتر آشنا شوند و به اهمیت حفظ محیطزیست پی ببرند. این کتاب تنها به داستان قورباغه محدود نمیشود؛ داستانهای دیگر کتاب نیز هر یک به موضوعی خاص پرداخته و به کودکان کمک کردهاند تا با مسائل مختلف زندگی آشنا شوند؛ برای مثال داستان «فراری» به موضوع استقلال و جستوجوی هویت در نوجوانان پرداخته و داستان «خرگوش تئودور» در باب اهمیت دوستی و همدلی است.
«پِتِر کنور» تصویرگر این اثر بوده است.
خلاصه داستان عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟
داستان اصلی کتاب که نام کتاب از آن گرفته شده، ماجرای پسربچهای به نام «کلمنز» است که در کنار دریا زندگی میکند. او به قورباغهٔ پلاستیکی خود علاقهٔ ویژهای دارد. روزی این قورباغهٔ پلاستیکی به دریا میفتد. این اتفاق ساده پای پدر کلمنز را به داستان باز میکند. او با قصههایی خیالانگیز تلاش میکند نگرانی پسرش را کاهش دهد و درعینحال مفاهیمی مهم را به او بیاموزد.
در داستان دیگری به نام«فراری» با «اروین» آشنا و همراه میشوید. او حداقل سالی چهار بار از خانه میگریزد. حالا بزرگ شده است و هنوز هم علت این کار را نمیداند. اروین وقتی هفتساله بود، ککومک بسیاری روی گونههایش داشت و موهایش سیاه و پرپشت بود. او همیشه در مسابقات دو سریعتر از همه میدوید. پدرش مدام در سفر بود و مادرش روزها سر کار میرفت. داستان اروین چیست؟ بخوانید تا بدانید.
چرا باید کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟ را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر به کودکان کمک میکند تا دنیای اطراف خود را بهتر بشناسند.
کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به کودکانی که از داستانهای کوتاه لذت میبرند، پیشنهاد میکنیم.
درباره پتر هرتلینگ
پتر هرتلینگ (Peter Härtling) در سال ۱۹۳۳ به دنیا آمد و در ۲۰۱۷ میلادی درگذشت. او نویسنده، شاعر، ناشر و روزنامهنگاری آلمانی بود که بهدلیل سهم عمدهای که در ادبیات آلمان داشت، نشان افتخار جمهوری فدرال آلمان را دریافت کرد. خانوادهٔ هارتلینگ مانند بسیاری از ساکنان آلمان در شهر، پیش از پیشروی ارتش سرخ در ماههای آخر جنگ فرار کردند. این خانواده مدت کوتاهی در زوتلِ اتریش اقامت گزید. پدر هارتلینگ توسط روسها اسیر شد و در ژوئن ۱۹۴۵ میلادی در اردوگاه اسیران در دولرهایم درگذشت. پس از پایان جنگ جهانی دوم، سرانجام پیتر هارتلینگ در نورتینگن اقامت گزید. مادرش در اکتبر ۱۹۴۶ میلادی خودکشی کرد. این نویسنده پیش از شروع به کار روزنامهنگاری تحصیل کرد. کتاب «عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟» اثر او است.
فهرست کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟
فراری
عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟
خرگوش تئودور
درختچۀ متحرک
اَبرک
یک جوجۀ بیپناه دیگر
عروسک دربدر
هویج
چمدان
بِرند و فریدر چطور با هم حرف میزنند
پسر زردپوست
خانم یکچشم
فابیان به مدرسه میرود
فریدریکۀ حواسپرت
کلمنز هی غر میزند
داستان واقعی فابیان و سیلی خوردن او
تعریف فریدریکه از ماهیهای هلند
کلمنز یک داستان واقعی تعریف میکند ولی خیلی هم واقعی نیست
بعد از اینکه کلمنز از پلهها افتاد فریدریکه برایش شعر میسازد
بابا روزها خانه نیست(هر سه بچه تعریف میکنند)
مامان یک عالمه کار را یکجا انجام میدهد (هر سه بچه تعریف میکنند)
چطور شد فابیان از سهچرخه افتاد و به بیمارستان رفت (هر سه بچه تعریف میکنند)
توی شکم مامان یک نینی است (هر سه بچه تعریف میکنند)
بخشی از کتاب عاقبت چه بر سر قورباغه آمد؟
«بابا مثل بقیۀ باباها صبح زود از خواب بیدار نمیشود. میگوید صبحها گیج و مَنگ است. میگوید صبحها با او صحبت نکنیم، خودش هم زیاد حرف نمیزند. مامان همیشه میگوید بهتر است او را به حال خودش بگذاریم. او در اتاق نشیمن صبحانه میخورد، ما با مامان در آشپزخانه صبحانه میخوریم. بابا روزنامه میخواند. آوردن روزنامه برای بابا کار فریدریکه است. نان تازه را هم کلمنز میآورد. وقتهایی که کلمنز روزنامه را میبرد، فریدریکه گریه میکند و وقتهایی که فریدریکه نان تازه را میبرد کلمنز گریه میکند.
فابیان میگوید: «وقتی بابا روزنامه را میخواند آن را مثل پیراهن به پشتی صندلی آویزان میکند.» روزنامه گاهی تمام روز آنجا آویزان است و وقتی بابا به خانه برمیگردد دوباره آن را برمیدارد و میخواند. فابیان میگوید: «من هم مثل بابا صبحها خیلی کم صبحانه میخورم.» او یک تکه نان میخورد. قهوه میخورد و پشت سر هم دو تا سیگار میکشد. بعد عصبانی میشود. به اتاقش میرود و دنبال کتابها و برگههایی میگردد که هیچوقت پیدایشان نمیکند، بعد وقتی آنها را پیدا کرد در کیفش میگذارد، سوار ماشین میشود و به شهر میرود.
بابا در یک انتشارات کار میکند. آنجا کتاب درست میکنند. یک بار مرا همراهش برد. من ندیدم چطور کتاب درست میکنند. بابا میگوید کتابها در جایی غیر از انتشارات درست میشوند. افرادی هستند که مثل او مینویسند و برگهها را به انتشارات میفرستند. در انتشارات برگهها را میخوانند و به افرادی میدهند تا از آنها کتاب درست کنند.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه