کتاب روشنایی های شهر
معرفی کتاب روشنایی های شهر
کتاب روشنایی های شهر نوشتهٔ چارلی چاپلین و ترجمهٔ علی اصغر بهرام بیگی است. انتشارات علمی و فرهنگی این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. این کتاب زندگینامهٔ چاپلین به روایت چاپلین است.
درباره کتاب روشنایی های شهر
کتاب روشنایی های شهر (My Autobiography) حاوی ناداستان است. این کتاب زندگی چارلی چاپلین از زندگی خودش است. فیلمهای بلند او که با موفقیتی فوقالعاده روبهرو شدند عبارت بودند از پسربچه، جویندگان طلا، روشناییهای شهر، عصر جدید، دیکتاتور بزرگ،و لایملایت. با این حال، شهرت و محبوبیت فوقالعادۀ او در آغاز فعالیتش از برکت شیرینکاریها و ابتکارات هنرمندانه و جالبی به دست آمد که در فیلمهای کمدی کوتاهش از خود بروز میداد. در ژانویۀ سال ۱۹۷۵ نیز نشانی ممتاز همراه با عنوان «سِر» از طرف انگلستان به او اعطا شد. کتاب حاضر در ۳۱ فصل نگاشته و در انتهای کتاب بخشی از تصاویر چارلی چاپلین و راهنمای فیلمهایش قرار داده شده است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب روشنایی های شهر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامهٔ خودنوشت پیشنهاد میکنیم.
درباره چارلی چاپلین
چارلی چاپلین که او را مشهورترین هنرمند معاصر دانستهاند، در سال ۱۸۸۹ میلادی به دنیا آمد. از ۱۴سالگی در لندن به بازی در نمایشهای بازاری پرداخت. در سال ۱۹۱۰ که صنعت سینما رونق گرفت، رهسپار آمریکا شد و به کار تهیهٔ فیلمهای کوتاه کمیک پرداخت. به زودی سبیل پرپشت و عصا و کلاه خربزهای او در سراسر دنیا مشهور شد. از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۰ میلادی هشت فیلم ساخت؛ «زن پاریسی»، «جویندهٔ طلا»، «سیرک»، «روشنایی شهر»، «عصر جدید» و «پسربچه». آثار چارلی چاپلین در معنا و هنر چنان دلنشین و آمیخته به خردهگیریها بوده که او را در ردیف روشنبینان اجتماعی قرار داده است. در جنگ جهانی دوم با فیلم «دیکتاتور بزرگ» بر آدولف هیتلر تاخت. با تهیهٔ فیلم «مسیو وردو» بود که دشمنان چاپلین او را آزادیخواهی اصولی دانسته و بر او خشم گرفتند. او ناگزیر به ترک آمریکا شد و در سوئیس اقامت گزید. «لایملایت» (Limelight) آخرین فیلمی است که چارلی چاپلین به یادگار گذاشته است. روژه گرونیه، نویسندهٔ فرانسوی از روی سناریوی چارلی چاپلین رمانی نوشته است به همین نام. باتوجهبه اینکه این فیلمنامه آخرین اثر چارلی چاپلین است، رمان حاضر میتواند کلیدی باشد برای درک بهتر از شخصیت آخرین سالهای این کمدین بزرگ.
بخشی از کتاب روشنایی های شهر
«اولین دستنویس پاکنویسشدۀ سناریوی فیلم را آماده کرده بودم و در نظر داشتم دستبهکار ساختن آن شوم. اگر میتوانستم آن لطف و جذابیت نادری را که در وجود اونا مییافتم در فیلم منعکس کنم، روح و جسم با موفقیت عرضه میشد.
در این زمان، دوباره سروکلۀ زنی به نام جون باری پیدا شد. او زنی بود که دو سال قبل مدتی مزاحم من میشد و بعد از آنکه طبق راهنمایی پلیس هزینۀ سفر بازگشت او و مادرش به نیویورک را داده بودم، غائله پایان یافته بود و من دیگر انتظار دیدار مجدد او را نداشتم. آن روز جون باری به منزلم تلفن کرده و به پیشخدمتم گفته بود وضع مالیاش به هیچ وجه خوب نیست و علاوه بر آن، سهماهه حامله است، ولی هیچ صحبتی نکرده بود که کسی را متهم کند. چون موضوع مسلماً به من ارتباطی نداشت، به پیشخدمتم دستور دادم که اگر سروکلۀ آن زن در اطراف منزل پیدا شد و قصد بر پا کردن جنجالی داشت، بیدرنگ به پلیس اطلاع دهد. روز بعد، جون باری با قیافۀ خندان و کاملاً سرحال ظاهر شد و چند بار در اطراف منزل و باغچه گردش کرد.
واضح بود که نقشهای در سر داشت. بعداً معلوم شد که به یکی از روزنامهها مراجعه کرده بود و یکی از خبرنگاران زن آن روزنامه به او توصیه کرده بود خودش را به نزدیک منزل من برساند و وضعی به وجود بیاورد که پلیس او را دستگیر کند. من شخصاً با جون باری صحبت کردم و به او هشدار دادم که اگر از باغچۀ منزلم خارج نشود، پلیس را خبر خواهم کرد، ولی او فقط خندهای سر داد. چون حوصلهام از آن نوع مزاحمت که به قصد اخاذی صورت میگرفت سر آمده بود، به پیشخدمتم دستور دادم به پلیس تلفن کند.»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۱۴ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۱۴ صفحه