
کتاب تقاطع کوچه خاکی
معرفی کتاب تقاطع کوچه خاکی
کتاب تقاطع کوچه خاکی نوشتهٔ افشین میرافشاری است. نشر سنجاق این کتاب را بهصورت الکترونیک منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی معاصر ایران قرار گرفته، رمانی سرشار از درد، اشتیاق، انتخاب و جستوجو برای مفهوم عشق است. این داستان شما را با خانوادهای که در شرقیترین روستای ایران زندگی کردهاند، آشنا و همراه میکند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تقاطع کوچه خاکی اثر افشین میرافشاری
کتاب «تقاطع کوچهٔ خاکی» که در سال ۱۴۰۳ منتشر شده، رمانی معاصر، ایرانی و بازگوییِ روایتی است که از دل سالها خاطره، رنج، آرزو و پرسش برآمده است. این اثر روایت مادری است که سالیان دراز آن را در دل نگاه داشته و سرانجام در خلوتی صمیمانه آن را با نزدیکترین دوست خود در میان گذاشته است. دوست او این روایت را به نویسندهٔ این رمان منتقل کرده است. سرانجام «افشین میرافشاری» کوشیده ابعاد پنهان و ناگفتهٔ آن روایت را روشنتر کند. برای این منظور با کسانی که هر یک بهگونهای با این داستان در ارتباط بودند، گفتوگوهایی ترتیب داده تا تصویر کاملتری از واقعیت به دست آورد. رمان حاضر در زمستان ۱۴۰۳ در ۱۹ بخش نوشته شده است.
خلاصه کتاب تقاطع کوچه خاکی
در شرقیترین روستای ایران، پس از عبور از درههای سرسبز و کوههایی نیمهسنگی خانههایی کاهگلی نمایان میشود که در کوچههایی باریک جای گرفتهاند؛ کوچههایی که عبور چهارپایان و اهالی روستا از آنها امری روزمره است. تنها چشمهٔ روستا با آب زلال خود در ابتدای مسیر، آب آشامیدنی ساکنان را تأمین میکرد و در انتهای مسیر محلی برای شستوشوی قالی، لباس و بازیهای کودکانه بود. حدود ۶۵ سال پیش از سال ۱۴۰۰ هجری شمسی در این روستا دختری بهعنوان هفتمین فرزند خانوادهای کارگر و نسبتاً تهیدست در میان سه برادر و سه خواهر به دنیا آمد. چون دختر بود، او را «فریده» نام نهادند. فریده از نظر ظاهر و خُلقوخو بسیار به یکی از برادران بزرگترش به نام «بهادر» شباهت داشت. پدر و مادرش دهقانانی زحمتکش بودند که افزون بر کار بر روی زمینهای خود، برای تأمین معاش در زمینهای دیگر همولایتیها نیز کشاورزی میکردند تا دخلوخرج زندگیشان تأمین شود. فریده همچون برادرش بهادر از همان کودکی نشانههایی روشن از شباهت اخلاقی به مادرش داشت. دختری لجباز، یکدنده، سرکش و تنبل بود که تنها با تنبیه بدنی میشد اندکی او را به آرامش واداشت. همین ویژگیها باعث میشد با افزایش سن، خصلتهای پرخاشگرانهٔ بیشتری از خود بروز دهد. هر روز فریادهای مادر و تعقیبوگریز دختر در کوچهپسکوچههای روستا، صحنههایی آشنا برای همولایتیها بود. این وضعیت تا زمان ورود فریده به مدرسه ادامه یافت. در نقطهٔ مقابل مادر، پدرش مردی مهربان و پرتلاش بود که بیشتر اوقات پایانبخش درگیریها و مشاجرات میان همسر و فرزندانش به شمار میرفت؛ البته درگیریها تنها میان مادر و فرزندان نبود بلکه اختلافات و کشمکشها میان تمامی فرزندان خانواده نیز امری طبیعی بود؛ بهگونهای که نزاع میان خواهران و برادران جزئی از روزمرگی آنها شده بود. از میان همهٔ برادران، تنها بهادر از همان کودکی بهعنوان «مالدوستترین» فرزند شناخته میشد؛ تاجاییکه بنا بر گفتهٔ اعضای خانواده در آیندهای دور و هنگامی که مادرشان در بستر بیماری بود، بهادر پنهانی گاو مادر را فروخته بود؛ بیآنکه کسی را مطلع کند. فریده از کودکی با بهادر درگیر بود. پس از بزرگشدن فریده و ادامهٔ تحصیل در شهرستان و پذیرفتهشدن در دانشسرای تربیت معلم و آغاز کار او بهعنوان معلم چه رخ خواهد داد؟ بخوانید تا داستان را بدانید.
چرا باید کتاب تقاطع کوچه خاکی را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر شما را با زندگی دختری معاصر و ایرانی و خانوادهٔ او آشنا و همراه میکند.
کتاب تقاطع کوچه خاکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان در باب یک خانوادهٔ معاصر و ایرانی در شرقیترین روستای ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تقاطع کوچه خاکی
«همانطور که در اوایل داستان از برادر کوچک مراد که نامش میرزا بود و همچنان درگیر اعتیاد است نقل شد، با گذشت زمان او نیز همانند سایر برادران و خواهرانش در همان سال هایی که مراد ازدواج کرده بود تشکیل خانواده داد و چون همانند مراد درگیر اعتیاد بود روزگارش در فلاکت میگذشت و فرزندان و همسرش همانند فرزندان فریده و خود او در زندگی متحمل فقر و سختی میشدند. تنها تفاوت آنها با یکدیگر این بود که مراد در سال هایی که فرزندانش به نوبت به سن بلوغ میرسیدند با فشار همسرش مجبور به ترک اعتیاد خود شد اما برادرش میرزا قادر به ترک مواد نبود و همچنان مصرف میکرد. تا آنکه خبر رسید همسر میرزا پس از بیست سال و اندی زندگی مشترک از شوهرش جدا شده است و علت این طلاق بعد از این همه سال تحمل فلاکت این بود که شوهرش برای تامین مواد مخدر خود مجبور به دزدیدن مقداری پول از جیب تازه دامادش شده بود و وقتی این خبر به گوش همسرش رسید برای آنکه زندگی دخترش از هم نپاشد و این لکهٔ ننگی که بیست و اندی سال با خود به دوش میکشد را از زندگیاش پاک کند با گرفتن مشاورهای از دکتر درمانگاهی که در آنجا نظافت اتاقش را برعهده داشت موفق به گرفتن حق طلاقش از دادگاه شد و همراه دختر تازه عروسش و پسری که به اواسطِ سن هجده سالگی رسیده بود به زندگی مشترک سیاه خود پایان داد و از شوهرش جدا شد. بعد از شروع دوران جدایی میرزا از همسر و فرزندانش اوضاع روحی او بسیار بهم ریخته شده بود، از سوی دیگر تامین مواد مخدرش که گاها با هزینهٔ همسرش در گذشته تامین میشد دیگر امکان پذیر نبود به همین جهت به ناچار به خانهٔ پدریاش نقل مکان کرد و به گفتهٔ پدرش از آن روز به بعد وبال گردن آنها شده بود. تامین هزینهٔ مواد مخدرش از یک سو و سرکوفتهای پدرش از اینکه او نتوانسته زندگی خود را جمع و جور کند و طلاق عروسش را نشانهٔ بی عرضه گی و بی آبروی او میدانست از سوی دیگر بر فشارهای روحی و جسمی میرزا میافزود، به همین جهت مدام با والدین خود جدال داشت و به آنها میگفت:»
حجم
۱۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۱۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
نظرات کاربران
تبریک میگم به آقای افشاری از خواندن رمان ایشون لذت بردم شروعی زیبا از کودکی و ترک دهات به مقصد رویای جوانی اتفاقات پر فراز و نشیب در مسیر تاهل و اتفاقات ناخوشایندی که به زیبایی به تصویر کشیده شده
داستانی بسیار جذاب بود نوع نوشتاری متن به گونه ای جذاب بود که من در دو روز تمام کردم زندگی پر از بد بختی که میتواند برای زن و شوهرها آموزنده باشد
روند کند و خسته کننده ای داشت