کتاب شاهنشاهی اشکانی
معرفی کتاب شاهنشاهی اشکانی
کتاب شاهنشاهی اشکانی نوشتهٔ یوزف ولسکی و ترجمهٔ مرتضی ثاقب فر است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب در حوزهٔ تاریخ را منتشر کرده است.
درباره کتاب شاهنشاهی اشکانی
کتاب شاهنشاهی اشکانی (L’EMPIRE DES ARSACIDES)
بهتازگی نشانههای تغییر در نگرش ما نسبت به پارتهای اشکانی پدیدار شده است. این امر دلایل متعددی دارد که فقط به وضع منابع، بهرغم غنای آنها، مربوط نمیشود. افزون بر آن، باید به پیشرفت در عرصه نقد منابع و متون مؤلفان کلاسیک نیز توجه داشت که حاصل تحقیقات قرن بیستم است که توانستهاند بسیاری از خطاهای تکراری در تحقیقات سدههای هجدهم و نوزدهم، بهخصوص در تفسیر منابع را اصلاح و رفع کنند. دریافتهای مربوط به سالهای آغازین دورهٔ اشکانی به ویژه اشتباهآمیز است، چون این گرایش نادرست در میان محققان قدیمی وجود داشته که هر جا متن با دریافتی که از پیش در ذهن آنها پذیرفته و قطعی پنداشته میشده، سازگار نبوده آن را تصحیح میکردهاند. با وجود این به نظر میرسد که عامل مهمتر در مورد ایران، ترک دیدگاه انحصاری یونانیگرایی باشد. در دهههای اخیر، هر قدر کاوشهای باستانشناسی در شرق و بهویژه در ایران بیشتر پیشرفت کرده است، از اهمیت نقش یونانیگرایی لااقل در مورد ایران کاسته شده است، گرچه نفوذ و گسترش آن در تمام عرصههای زندگی آسیای پیشین بسیار زیاد بوده است، فقط جنبه سیاسی آن بخشی از اهمیت خود را حفظ کرده که آن هم به سبب فتح شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر و اداره آن توسط جانشینان سلوکی اوست. اما ساختار اجتماعی ـ اقتصادی و نیز فرهنگ ایران در برابر فشار یونانیگرایی پایداری کرده و چندان تابع نفوذ فاتحان نشده و شکلهای به ارث رسیده از گذشته خود را حفظ کرده است.به این شکل بازسازی پنج قرن حکومت اشکانیان در ایران باید بر شالودههای متفاوتی استوار شود و عناصر تازهای که تاکنون در پژوهشها پذیرفته نمیشدند مورد ارزیابی قرار گیرند. ارزش منابع مکتوب جدید، به خصوص کتیبهها و سکهها، بهرغم اندک بودنشان، باید بهدرستی شناخته شود.
کاوشهای باستانشناختی از دل خاک ایران اشیای بسیار بااهمیتی را بیرون کشیدهاند. این کاوشها نهتنها در ایران کنونی بلکه در آسیای مرکزی نیز انجام شده که باعث کشف تماسهای فراوان ایران با این سرزمین شده است. این رویکرد تازه امکان میدهد به عامل نوینی پی ببریم که بتواند تاریخ اشکانیان را در منظر تاریخی متفاوتی قرار دهد، اما این فقط گام نخست است. هر قدر در نگریستن به اشکانیان عینک یونانی ـ رومی را بیشتر کنار زدهایم، علیرغم کاستیهای منابع، معلوم شده که آنها ارزشهای ویژه خود را داشته و از تواناییهایی برخوردار بودهاند که قبل از هر چیز از سیاست بسیار گسترده ایشان پیداست. برخلاف پندار محققان که باعث شده به تاریخ اشکانیان کمتوجهی کنند، شاهان اشکانی شخصیتهایی منفعل و تابع سرنوشت نبودهاند.
خواندن کتاب شاهنشاهی اشکانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران تاریخ ایران پیش از اسلام پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاهنشاهی اشکانی
«شاه تازه در اوضاع و احوالی بهتر از زمان پدر میبایست با تهدید جدید سلوکیان مقابله کند. رویدادهای باکتریا [باختر] که در آنجا اوتیدم دیودوتوس دوم را سرنگون کرده بود، مسئله وجود خطر از آن سو را مرتفع کرد. اما به هر حال هنگامی که آنتیوخوس سوم پس از درهم شکستن شورش ساتراپهای غرب ایران رهسپار شرق شد، نه تنها اشک دوم ناچار شد از اکباتان که اشغال کرده بود، عقب بنشیند ــ و همیناشغال اکباتان آرزوهای توسعهطلبانه ارضی او را نشان میدهد ــ بلکه حتی پارت و هیرکانیه را نیز رها کند و مانند پدرش به استپها پناه ببرد. از داستان لشکرکشی آنتیوخوس سوم فقط بخش کوچکی در کتاب پولیبیوس نقل شده که امکان بازسازیکل ماجرا را به ما نمیدهد. با این حال بهدرستی میتوانیم فرض کنیم که آنتیوخوس پس از گرفتن شهرهای تامبراکس و سورینکس و کسب چند پیروزی بر پارتهای در حال عقبنشینی، شاید با توجه به تجربیات نامطبوع پدرش سلوکوس دوم، از پیشروی بیشتر در عمق استپها خودداری ورزید. آنگاه بنا به اوضاع و احوالی که آگاهی دقیقی از آن نداریم ــ شاید در پی شکست از اوتیدم ــ تصمیم گرفت با اشک دوم صلح کند.
پاسخ به این پرسش که آیا عهدنامه صلح حاوی موافقت آنتیوخوس با اعطای لقب شاه به اشک بوده است یا نه ــ که در آن صورت به معنای شکست سلوکیان میبوده ــ در منابع قدیمی روشن نشده است. با این حال جنگ با آنتیوخوس اطلاعات روشنگرانهای در مورد یکی از نکات سیاست داخلی دولت اشکانیان در اختیارمان میگذارد و آن طرز تلقی ایشان نسبت به یونانیان است. بنا به گزارش پولیبیوس، پارتیان پیش از عقبنشینی از شهر سورینکس همه یونانیان را قتلعام کردند.= این یکی از نقاط حساس انتقاد تاریخ به اشکانیان است. بسیاری از مورخان اشکانیان را بربرهایی میدانستند که با آن که برتری یونانیان و فرهنگ آنها را قبول داشتند، با جماعت یونانی به سختگیری پرداختند، حال آن که اشک دوم بیگمان با ایشان مانند اتباع خود رفتار میکرد. با این حال این عقیده اشتباه است که اشکانیان برتری یونانیان را قبول داشتند. وجود نوشتههای آرامی بر روی سکههای اشکانی اولیه گواه مخالفت ایشان با فشار یونانگرایی است. استدلال اصلی ذکر شده در تأیید فرضیه فرمانبرداری و سربراهی اشکانیان نسبت به یونانیان و اشاره به صفت "فیلهلن"[یوناندوست] بر روی سکهها از اواسط قرن دوم پیش از میلاد، امروزه در پرتو نقد محتاطانه اهمیت پیشین خود را از دست داده است. این صفت بیشتر گواه مهارت سیاسی شاهان پارت بود. با این حال واقعیت بهکلی فرق میکرد. رویدادهای سورینکس اولین دلیل سیاست واقعبینانه ایشان بود: آنها کاملاً متوجه پیوندهای میان یونانیان و سلوکیان، یعنی دشمنان اصلی خویش بودند. آنها ضمن این که از خارج تهدید میشدند، نمیتوانستند خطر داخلی جماعت یونانی و فرهنگ هلنیستی را نادیده بگیرند که در همه جا حضور داشت. آنها ناچار بودند در هر عرصهای به ضدحمله بپردازند. واقعیت وجود این خطر مؤید جهتگیری سیاسی ایشان بود و روشهایی که به کار میبردند از قرنها پیش در مشرقزمین مورد استفاده قرار میگرفت. پس چیزی که تاکنون دانش نادیده گرفته این است که ما در اینجا با یک دولت شرقی سر و کار داریم و این ویژگی دولت اشکانیان همراه با افزایش قدرت ایشان و تحکیم پیوندهایشان با ایران عمیقتر شد.»
حجم
۵۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۵۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه