کتاب اختلال استرس پس از سانحه پیچیده
معرفی کتاب اختلال استرس پس از سانحه پیچیده
کتاب اختلال استرس پس از سانحه پیچیده نوشتهٔ پیت واکر و ترجمهٔ مهرآسا رضایی است. انتشارات دوران این کتاب را منتشر کرده است. این اثر راهنمایی برای بهبودی تروماهای دوران کودکی است.
درباره کتاب اختلال استرس پس از سانحه پیچیده
پیت واکر در کتاب اختلال استرس پس از سانحه پیچیده (Complex PTSD From Surviving to Thriving) را از دیدگاه خود مبتلا به اختلال استرس پس از سانحهٔ پیچیده بوده و در طول سالها به کاهش قابل ملاحظهای از علائم آن دست یافته، نگاشته است. سیپیتیاِسدی اختلالی است که در نتیجهٔ مجموعهای از پاسخهای آموختهشده و بازماندن از روند بسیاری از کارکردهای مهم رشدی ایجاد میشود. بدین معنا که این یک اختلال محیطی است و بر خلاف بسیاری از تشخیصهایی که با آنها اشتباه گرفته میشود، نه ذاتی است و نه شخصیتی. به این ترتیب، سیپیتیاِسدی اختلالی است که آموخته میشود و ثبتشده در دیاِناِی فرد نیست. اختلالی است صرفاً ناشی از پرورش یا بهتر است بگوییم فقدان پرورش. نویسنده در این اثر بیان کرده است که بازیابی از سیپیتیاِسدی شامل مؤلفههای خودیاری و ارتباطی بسیار مهمی است. برخی از بازماندگانِ خانوادههای مولد سیپیتیاِسدی چنان مورد خیانت والدین خود قرار گرفتهاند که ممکن است اعتمادسازی و شرکت در کار شفابخشی ارتباطی برای آنها مستلزم زمان بسیاری باشد. در این صورت، حیوانات خانگی، کتابها و وبسایتهای درمانی آنلاین میتوانند شفای ارتباطی قابل توجهی به ایشان ارائه کنند.
نویسنده در این کتاب به توصیف درمان سیپیتیاِسدی با رویکردی چندوجهی پرداخته است. تمرکز کتاب بر رایجترین نوع سیپیتیاِسدی است که از بزرگشدن در شرایطی بهشدت سوءاستفادهگرانه یا غفلتورزانه ناشی میشود. در همین راستا، کتاب به توصیف مسیری برای التیام از زخمهای ناشی از مورد سوءاستفاده قرارگرفتن و رهاشدگیهای آسیبزا میپردازد. سوءرفتار و رهاشدگی میتواند در سطوح کلامی، عاطفی، معنوی و فیزیکی رخ دهد.
خواندن کتاب اختلال استرس پس از سانحه پیچیده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی و کسانی که میخواهند تروماهای دوران کودکی خود را بهبود ببخشند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اختلال استرس پس از سانحه پیچیده
«حملههای بینقصگرایی
۱. بینقصگرایی. بینقصگرایی در من بهعنوان تقلایی برای کسب امنیت و حمایت در خانوادهٔ تهدیدآمیزم شکل گرفت. بینقصبودنْ اسطورهٔ خودآزاری است. من برای کسب امنیت و عشق در زمان حال نباید حتماً بینقص باشم؛ هر رابطهای را که مستلزم بینقصی باشد رها خواهم کرد. من حق دارم اشتباه کنم. اشتباهکردن بهمعنای اشتباهبودن نیست. هر اشتباه یا خرابکردنی فرصتی برای تمرین دوستداشتن خودم بهجای همهٔ لحظاتی است که از عشق محروم بودهام.
۲. تفکر «همه یا هیچ» و «سیاه و سفید». من به همهٔ توصیفها، قضاوتها و انتقادهای افراطی یا تعمیمیافته «نه!» میگویم. یک اتفاق منفی بهمعنای اسارت در الگویی بیپایان از شکست نیست. هر عبارتی که من را با عنوان «همیشه» یا «هرگز» توصیف کند، مشخصاً فاحش و نادرست است.
۳. نفرت از خود، انزجار از خود و شرم سمی. من به خودم وفادارم. من حمایتگر خود هستم. من بهاندازهٔ کافی انسان خوبیام. از بیاهمیت جلوهدادن خود امتناع میورزم. من شرم و خجالت را با ابراز سرزنش و انزجار به هر کسی که بهخاطر احساسات عادی و نقطهضعفهایم شرمسارم کند، بازمیگردانم. مادامی که به کسی آسیب نرسانم، بهخاطر واکنشهای عاطفی عادی خود چون خشم، غم، ترس و افسردگی، از شرم خودداری میکنم. بهطور ویژه، بهخاطر سختی حذف کامل عادت نفرت از خود، از حملهکردن به خود امتناع میورزم.
۴. ریزبینی/نگرانی/وسواس فکری/تکرار/آیندهنگری بیشازحد. من بهطور مکرر جزئیات را بارها و بارها بررسی نمیکنم. برای نتیجهگیری منفی شتاب نمیکنم. تا ابد خود را سرزنش نمیکنم و زیر سؤال نمیبرم. من نمیتوانم گذشته را تغییر دهم. همهٔ اشتباهات گذشتهام را میبخشم. نمیتوانم آینده را بهطور کامل ایمن کنم. از تجسس برای آنچه که ممکن است اشتباه شود دست برمیدارم. برای کنترل امور خارج از کنترل تقلا نمیکنم. خودم یا دیگران را با ریزبینی کنترل نمیکنم. من به گونهای کار میکنم که «بهاندازهٔ کافی خوب» باشد و این واقعیت هستی را که گاهی تلاشهایم با نتایج دلخواه همراه و گاهی کاملاً بینتیجه است میپذیرم. «خدایا… به من آرامشی عطا کن تا آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم…! و شهامتی ببخش تا هر آنچه را که میتوانم، تغییر دهم… و خردی ده تا این دو را از هم تشخیص دهم.» ــــــ دعای آرامش، کارل پائول راینهولد نیبور.
۵. قیاسهای ناعادلانه/بیارزشکنندهٔ خود با دیگران یا بهترین لحظاتتان. من از مقایسهٔ نامطلوب خود با دیگران امتناع میورزم. «درون خود را با بیرون آنها» مقایسه نمیکنم. خود را بهخاطر همیشهدراوجکارایینبودن قضاوت نمیکنم. در جامعهای که ما را برای همیشهشادبودن تحت فشار میگذارد، خودم را بهخاطر حال بد سرافکنده نمیکنم.
۶. احساس گناه. احساس گناه بهمعنای گناهکاربودن نیست. از تصمیم و انتخاب با احساس گناه خودداری میکنم. گاهی احساس گناه لازم است و من نیز بهاندازهٔ مجاز احساس گناه خواهم کرد. در موارد اجتنابناپذیر، زمانی که ناخواسته به کسی صدمه میزنم، عذرخواهی میکنم، جبران میکنم و احساس گناه را رها میکنم. من بارها و بارها عذرخواهی نمیکنم. دیگر من یک قربانی نیستم. سرزنش ناعادلانه را نمیپذیرم. گاهی احساس گناهْ ترسی استتارشده است: «ممکن است احساس گناه کنم و بترسم، اما میدانم بیگناهم و در خطر نیستم.»
۷. «باید». من واژهٔ «میخواهم» را جایگزین «باید» میکنم و فقط در صورتی از الزام پیروی میکنم که احساس کنم آن را میخواهم. تنها تحت تعهدی قانونی، اخلاقی و وجدانی خود را ملزم به اجرای بایدها میکنم.»
حجم
۵۶۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۹ صفحه
حجم
۵۶۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۹ صفحه
نظرات کاربران
این اختلالیه که در اثر سوءرفتار طولانیمدت با کودک شکل میگیره. یعنی چی؟ یعنی مثلاً برخورد نامناسب [از نظر علمی] پدر یا مادر (مراقبان اولیه) با کودک برای مدتها ادامه داشته باشه. در برابر این سوءرفتار کودکِ بیچاره یکی از