کتاب مغز موسیقایی در خدمت بدن اجتماعی
معرفی کتاب مغز موسیقایی در خدمت بدن اجتماعی
کتاب مغز موسیقایی در خدمت بدن اجتماعی نوشتهٔ عبدالرحمن نجل رحیم است. نشر چرخ این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب مغز موسیقایی در خدمت بدن اجتماعی
کتاب مغز موسیقایی در خدمت بدن اجتماعی حاصل کوششی است برای پل زدن بین شکاف ذهن - بدن و فاصله گرفتن از دوگانهباوری رایج دکارتی، آن هم به کمک موسیقی. میدانیم که منشأ تکاملیِ موسیقی در روند تکامل موجودات، بهویژه انسان، یکی از چالشهای علمیِ بینارشتهای است. نقش عناصر موسیقایی در تکوین زیستشناختی - فرهنگی در شرایط رابطهٔ جنین ـ مادر و نوزاد ـ مادر و نیز در درک کارکردهای اولیهٔ دستگاه شناختی و چگونگی تکوین رشد اولیهٔ فرهنگ انسانی بسیار مهم است. عبدالرحمن نجل رحیم در این کتاب از این بحث کرده است که این رابطه سنگبنای درک موسیقی در رابطهٔ فرد با دیگری است. مطالعات و پژوهشها نشان میدهند که عناصر موسیقایی بنیادین در چگونگی کار زیستشناختی بدن ـ مغز، توسعهٔ روابط بیناسوژهای، و رشد عوامل فرهنگی و اجتماعی نقش فعالی دارند. جالب اینکه بنا به مستندات تکاملی ـ باستانی و انسانشناختی، به نظر میرسد که تأثیر شگرف عناصر بنیادین موسیقی در شکلگیری رفتار انسان قدمتی پیشازبانی دارد و برخی پژوهشگران نیز موسیقی را سنگبنای ظهور و تحول زبان در انسان در طول تاریخ میدانند.
خواندن کتاب مغز موسیقایی در خدمت بدن اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای جامعهشناسی و موسیقی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مغز موسیقایی در خدمت بدن اجتماعی
«وقتی به دیدن استاد پایور میرفتم، در مسیرم از کنار جوی آبی شفاف و درختان سرسبز کوچهشان گذشتم، اما همین که به خانهشان پا گذاشتم، با فضای ساکت و غمباری مواجه شدم. با اینکه همسر و خود استاد استقبالی میهماندوستانه و کمابیش رسمی از من کردند، هر دو غمگین به نظر میرسیدند. استاد نهتنها غمگین بلکه عصبانی و از شرایط خود ناراضی به نظر میرسید. یکی از شاگردان استاد پایور از من خواسته بود که به دیدارشان بروم و دربارهٔ نحوهٔ ادامهٔ درمان سکتهٔ مغزی ایشان نظری بدهم. استاد مدتها بود که بر اثر بیماری کلیوی و بالا رفتن فشار خون دچار خونریزی حادِ وسیعی در نیمکرهٔ چپ مغز شده بود و این امر موجب آسیب نسجی شدید و نیمهفلج شدن طرف راست بدن ایشان، همراه با زبانپریشی نسبی، شده بود. در دو سه ملاقاتی که با ایشان داشتم، در مقایسه با تجربهای که با استاد اسداله ملک داشتم متوجه شدم چهقدر خوب میتوان تفاوت بین ضایعهٔ طرف چپ مغز با طرف راست آن را در رفتار دو موسیقیدان بازشناخت. این موضوع در افرادی که اهل موسیقی نیستند هم دیده میشود، ولی شاید در موسیقیدانان بارزتر باشد. استاد ملک که ویولن مینواخت دچار غدهٔ مغزی در نیمکرهٔ راست مغز شده بود. این عارضه باعث ضعف حرکتی نیمهٔ چپ بدن شده بود و ایشان به این اتفاق بیاعتنا بود و نفی و انکارش میکرد. ولی برعکس، استاد پایور شدیداً نگران و عصبانی از اتفاقی بود که در نیمهٔ راست بدنش روی داده بود و بیشازحد و وسواسگونه به معلولیت خود فکر میکرد. حتی بیشازحد به ناتوانی خودش، بهویژه دستش که میزان درگیری آن از پایش هم بیشتر بود، توجه داشت. یکبار در ضمن صحبت با من به اهمیت دستش و خوب شدن آن بسیار تأکید میکرد. در این ملاقاتها یکبار دیدم استاد شاگرد دارد و این اتفاق غافلگیرم کرد. با کمال تعجب دیدم استاد پایور بدون اینکه خودش توجه داشته باشد، در اوج هیجان دارد با دست راستش، که تقریباً فلج بود، شاگرد را راهنمایی میکند. در ضمن برای اینکه موسیقی را به یاد بیاورد، زیرلب شعری را زمزمه میکرد. با خود گفتم آیا این خود نشاندهندهٔ وابستگی موسیقی سنتی ایرانی به شعر نیست؟ وقتی استاد متوجه نگاه من از میان درِ نیمهباز شد، لب و دستش از حرکت باز ایستاد و موسیقی از نفس افتاد. پس از این واقعه در صحبتی خصوصی و خودمانیتر وقتی از او خواستم سعی کند از دست ناتوانش برای تمرین زدن سنتور استفاده کند، نگاهی از سر مخالفت کامل به من انداخت. این نگاه به من میگفت که او استاد پایور است که یک عمر در حد عالی سنتور نواخته است، چگونه حالا باید چون بچهها نواختن ناشیانهای با دست راست را که شاید مهمتر از دست چپ در نواختن سنتور باشد تجربه کند. به نظر میرسید که او به چیزی جز یک مغز سالم که به او دست سالمی مثل روز اول بدهد، راضی نمیشود و تا آن روز هم همچنان غمگین و دلشکسته خواهد ماند و خود را از اذهان پنهان خواهد کرد.»
حجم
۳۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
حجم
۳۹۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه