کتاب حرفه؛ سینماگر، فیلم نامه نویس
معرفی کتاب حرفه؛ سینماگر، فیلم نامه نویس
کتاب حرفه؛ سینماگر، فیلم نامه نویس نوشتهٔ تیم گری یرسن و ترجمهٔ فرزام امین صالحی است. نشر گیلگمش این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب حرفه؛ سینماگر، فیلم نامه نویس
کتاب حرفه؛ سینماگر، فیلم نامه نویس (Screenwriting) به بنیانهایی پرداخته است که هر فیلم بزرگ بر اساس آن میتواند ساخته شود. گفته شده است که فیلمنامه کلید موفقیت یک فیلم است و دیالوگ خوب، سرعت داستان و توسعهٔ شخصیت، چارچوبی است که هر چیز دیگری روی آن سوار است. این کتاب با مصاحبههای عمیق با استادان مدرن فیلم از جمله «استفن گاگان»، «گیلرمو آریاگا»، «کارولین تامپسون»، «حسین امینی» و «ژان کلود کریر» اسرار چگونگی نوشتن بهترین فیلمنامهها و رسیدن به صفحهٔ نمایش را آشکار کرده است. تیم گری یرسن با این اساتید سینما گفتوگو کرده است.
خواندن کتاب حرفه؛ سینماگر، فیلم نامه نویس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب فیلمنامهنویسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حرفه؛ سینماگر، فیلم نامه نویس
«کارنامهٔ فیلمنامهنویسی پَدی چایفسکی به خاطر کیفیت آثارش، که برای او سه جایزهٔ اسکار به ارمغان آورد، الهامبخش خیلیها بوده است. ولی او، صرفنظر از زبان تندوتیزش، در مقام نویسندهای قد علم میکند که روی کارش متمرکز است، مردی که علاقهای به رمانتیکبازی دربارهٔ فرایند آفرینش هنری ندارد. بیلی رِی، نویسندهٔ شیشهٔ شکسته (رِی، ۲۰۰۳) و یکی از نویسندگان نفوذ (رِی)، میگوید: «بهترین توصیهای را که به عمرم دربارهٔ نویسندگی شنیدهام در مصاحبهای خواندهام که از پَدی چایفسکی گرفته بودند، او که حتی از دوران بچگی قهرمانم بود. او گفته بود: “به نویسندگی در جایگاه هنر فکر نکنید، مثل کار به آن فکر کنید.” وقتی یک نویسنده درمیماند و به نویسندهٔ دیگری متوسل میشود، نویسندهٔ دوم نمیگوید: “مشکل هنری چیه؟” میگوید: “کجای کار خرابه؟” و آنها کاپوت ماشین را بالا میزنند و آن را درست میکنند. اگر به این شکل با نویسندگی برخورد کنید، در پایان کار میتوانید بگویید: “کارم رو انجام دادم.” و اگر هنرمند باشید، کارتان هم بههرحال هنری از آب درمیآید. این توصیه واقعاً ملکهٔ ذهنم شده است و کوشیدهام به این صورت با نویسندگی برخورد کنم.»
چایفسکی در ژانویهٔ ۱۹۲۳ در برانکس به دنیا آمد. اسم کوچکش سیدنی بود. او هنگام خدمت در ارتش در دوران جنگ جهانی دوم اسم مستعار «پَدی» را برگزید و پس از جنگ موفق به دریافت مدال ارغوانی شد. وقتی پس از پایان جنگ به امریکا بازگشت، همّوغمش را صرف نمایشنامهنویسی کرد و سرانجام در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ به تلویزیون رفت. او که در دوران اوج برنامههای زندهٔ تلویزیونی در دههٔ ۱۹۵۰ نویسندهای سرشناس محسوب میشد، برای تئاتر تلویزیونی فیلکوگودیر و تئاتر گودیر نویسندگی میکرد و فیلمنامههایی برای بازیگرانی از قبیل خوزه فرر، ادی آلبرت و ای. جی. مارشال مینوشت. اسم یکی از نمایشنامههای تلویزیونی او مارتی (مان) بود که پَدی از آن فیلمنامهای برای فیلم پُرفروش مارتی (۱۹۵۵) اقتباس کرد. فیلمْ برندهٔ جایزهٔ نخل طلای جشنوارهٔ فیلم کن و برندهٔ چهار جایزهٔ اسکار (از جمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه) شد.
موفقیت سینمایی بعدیِ چایفسکی حالوهوای بسیار متفاوتی داشت. اگر مارتی بازنمایی واقعگرایانه و دردناک زندگی روزمره بود، بیمارستان (هیلر، ۱۹۷۱) اثری هجوآمیز و نیشدار دربارهٔ صنعت درمان بود که برای نویسنده دومین جایزهٔ اسکار را به ارمغان آورد. از آنجا، برای چایفسکی رفتن به سراغ تلویزیون و فرهنگ شرکتها در شبکه (لومت، ۱۹۷۶) جهش چندان دشواری محسوب نمیشد. فیلمی که سومین و آخرین جایزهٔ اسکار را برای پَدی به ارمغان آورد (فیلم برندهٔ سه جایزهٔ اسکار دیگر هم شد که همگی در زمینهٔ بازیگری و شاهدی بر فیلمنامهٔ خوب چایفسکی بودند). سالها بعد از تصویربرداری شبکه، اُوِن رویزمن گفت: «شبکه بهترین فیلمنامهای است که به عمرم خواندهام؛ بیگفتوگو، بیمانند و بیرقیب. من به هاوارد گاتفریدِ تهیهکننده زنگ زدم و گفتم: “این فیلمنامه معرکهست! من باید فیلمبردار این فیلم باشم!” اگر تصویربرداری آن فیلم را به من نمیدادند، دلم میشکست، تا این حد دوستش داشتم.» رویزمن تنها کسی نبود که عاشق این فیلمنامه بود: در دهههای پس از نمایش فیلم، شبکه به نوعی مترومعیار فرهنگی بدل شده است، حملههایش به رسانهها و اصحاب قدرت که در تکگویی نمادینِ گویندهٔ بهستوهآمدهٔ خبر، هاوارد بیل، به عالیترین شکل خلاصه شدهاند: «من بدجور کفریام، دیگه نمیتونم این وضع رو تحمل کنم.» به یاد ماندنیاند ولی از نظر چایفسکی هدف فیلم هرگز به انتقاد از تلویزیون محدود نمیشد. او در مصاحبهای پس از نمایش فیلم گفت: «به گمانم آنچه دارم سعی میکنم بگویم این است که چهطور باید در جهانی که در آن زندگی دیگر ارزش چندانی ندارد از خودمان محافظت کنیم. این چیزی بود که میخواستم بگویم، اما البته با این ترفند که این حرف را طوری بزنی که فیلمْ خوب از کار دربیاید.»»
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۷ صفحه