دانلود و خرید کتاب گنجشکی که نان خواست فروزنده خداجو
تصویر جلد کتاب گنجشکی که نان خواست

کتاب گنجشکی که نان خواست

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب گنجشکی که نان خواست

کتاب گنجشکی که نان خواست نوشتۀ فروزنده خداجو در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است. این کتاب در گروه کتاب‌های شکوفه وابسته به نشر امیرکبیر قرار دارد و مناسب برای کودکان ردۀ سنی ب طراحی و نوشته شده است.

درباره کتاب گنجشکی که نان خواست

کتاب گنجشکی که نان خواست، یک داستان‌ تخیلی و پندآموز کودکانه است. برای کودکان، قصه‌هایی شنیدنی و جالب با مضامین مختلف هستند که با کمک آن‌ها بتوان مفاهیم مهمی را به آن‌ها آموزش داد. داستان‌ها به کودکان کمک می‌کنند که انعطاف‌پذیر شوند تا به‌خوبی با هر چیزی که زندگی ارائه می‌دهد کنار بیایند و بفهمند چه چیزی درست و چه چیزی اشتباه است. درواقع، داستان‌ها یک‌رشته مفاهیم اعتقادی مبتنی بر ارزش از جمله مفاهیم خوب و بد را به کودک منتقل می‌کنند.

داستان گنجشکی که نان خواست دربارۀ مناعت طبع، بخشندگی و اهمیت کمک کردن به گرسنگان است. خاله پیرزنِ این داستان، کنار تنور نسشته بوو و نان می‌پخت که یک گنجشک از راه رسید و از او نان خواست. خاله پیرزن اصلاً خوشش نمی‌آمد که از نانش به کسی بدهد و برای اینکه گنجشک را از سر خود باز کند یک سنگ داغ از داخل تنور درآورد و روی بال‌های گنجشک گذاشت. گنجشک سوخت. از درد چند قطره اشک از چشمش بیرون آمد و افتاد روی تنور. یکهو تنور خاموش شد. گنجشک هم پرکشید و رفت. خاله پیرزن ماند و کلی خمیر آماده و یک تنور خاموش. او هر کاری کرد تنور روشن نشد. خاله پیرزن شروع به جیغ و فریاد کرد. همسایه‌ها دلداری‌اش می‌دادند؛ اما این‌ها تنورش را روشن نمی‌کرد. او با خودش گفت من دل گنجشک را شکستم و پروبالش را سوزاندم و گریه کرد. یک ماه گذشت اما اشک خاله پیرزن بند نمی‌آمد. نه کسی به دیدنش می‌آمد نه در خانه‌اش بوی نان تازه می‌پیچید. یک شب که ناراحت و تنها کنار پنجره نشسته بود صدای جیک‌جیکی شنید. بلند شد و به طرف حیاط دوید. گنجشک کنار تنور نشسته بود...

خواندن کتاب گنجشکی که نان خواست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به کودکان دوستدار کتاب‌های داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گنجشکی که نان خواست

«خاله پیرزن اخم کرد و گفت: «برو پی کارت! اگر بخواهم به هر گرسنه‌ای نان بدهم که چیزی برای خودم باقی نمی‌ماند. زود باش برو!» گنجشک دوباره گفت: «جیک و جیک و جیک! خاله پیرزن... آتش تنورت روشن! هوا خیلی سرد است! دانه هم پیدا نمی‌شود. یک تکه نان به من بده!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۷۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲ صفحه

حجم

۴۷۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲ صفحه

قیمت:
۱۴,۴۰۰
تومان