دانلود و خرید کتاب پیرمردی که به گذشته رفت مجید ادیب زاده
تصویر جلد کتاب پیرمردی که به گذشته رفت

کتاب پیرمردی که به گذشته رفت

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب پیرمردی که به گذشته رفت

کتاب پیرمردی که به گذشته رفت نوشتهٔ مجید ادیب زاده است. انتشارات الفبای فرهنگ این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب پیرمردی که به گذشته رفت

کتاب پیرمردی که به گذشته رفت دربارهٔ پیرمردی در آستانهٔ هشتاد سالگی است که بعد از فوت همسرش، در خانه خود به تنهایی زندگی می‌کند. پیرمرد علاقه خاصی به گذشته و نوستالژی‌های نسل خودش دارد و عادت کرده تا هفته‌ای یک‌بار به دیدن محلات قدیمی زمان کودکیش برود و سری به سمساری‌ها بزند تا با دیدن اشیای قدیمی، یادی از گذشته‌اش بکند. او این‌گونه به دنبال گذشته‌ خودش می‌گشت و یاد دورانی می‌افتاد که دیگر گذشته و قرار نیست که برگردد! یک روز که پیرمرد لابه‌لای خرت و پرت‌های درون سمساری چشمش به دنبال اشیای قدیمی نوستالژیک نسل خودش بود، کتابچه‌ای دست‌نویس پیدا می‌کند و حالت قدیمی کتابچه چشمش را می‌گیرد و با تصور اینکه کتاب خاطرات است، کنجکاو می‌شود و آن را از سمسار می‌خرد و با خودش به خانه می‌برد! وقتی پیرمرد شروع به خواندن کتابچه می‌کند، متوجه می‌شود که نویسنده آن دست‌نویس، توانسته تا به گذشته سفر کند. این کتاب از هفت فصل تشکیل شده است.

  • پیرمرد و کتابچه!
  • کودکی سالخورده!
  • خاطرات فراموش شده!
  • جوانی را دوباره زندگی نخواهی کرد!
  • زمان با چشم بستنی، می‌آید و می‌رود!
  • فرصت کوتاهست و گذشته پر از اشتباه!
  • همیشه باید رو به آینده زندگی کرد!

درباره نویسنده

مجید ادیب‌زاده داستان‌نویس و پژوهش‌گر ایرانی است. او دانش‌آموخته علم سیاست است و تاکنون کتاب‌های متعددی در زمینه‌های نظری، سیاسی، تاریخی و داستانی نوشته است. ادیب‌زاده کار نوشتن را در دهه ۱۳۸۰ با کتاب «امپراتوری اسطوره‌ها و تصویر غرب: روانکاوی گفتمان ادبی ایران ۱۳۳۲-۱۳۵۶» آغاز کرد. ادیب‌زاده به کارهای فکری و پژوهشی خود ادامه داد و به ترتیب کتاب‌های «دموکراسی معرفتی: درباره دموکرتیک شدن دانش»، «مدرنیته زایا و تفکر عقیم: چالش تاریخی دولت مدرن و باروری علوم انسانی در ایران» و «خیزش‌های عقلانی شدن در طلوع ایران مدرن» را نوشت. از دیگر آثار پژوهشی او کتاب «تبارشناسی تفکر علمی در ایران» است. او دوره‌ای کوتاه و گذرا، برای روزنامه‌ها بررسی کتاب و مقاله‌های ژورنالیستی نوشت، اما آن را ادامه نداد. بعد از آن به ادبیات داستانی روی آورد که انتشار این آثار تا ابتدای دهه ۱۴۰۰ به درازا کشید. از کتاب‌های داستانی او می‌توان به این آثار اشاره کرد: «سگی به نام انیشتین»، «بازگشت انیشتین: ادامه‌ی سگی به نام انیشتین»، «انیشتین در جهان موازی: جلد سوم از داستان انیشتین»، «مرگ زوزه‌کشان می‌آید: جلد اول، داستان یک قهرمان!»، «مرگ زوزه‌کشان می‌آید: جلد دوم، داستان یک تبهکار!»، «کسی از آینده خبر ندارد»، «عکاسی از جنایتی عادی»، «وقتی زنم را حلق‌آویز دیدم (جلد اول)»، «پیرمردی که به گذشته رفت»، «گاهی الاغ‌ها کتاب می‌خوانند» و «خودکشی محرمانه».

ادیب‌زاده در داستان‌هایش نیز همچون آثار پژوهشی خود، دنبال ارائه‌ی دیدگاهی نظری است. او به صرف سرگرم کردن خواننده به سراغ ادبیات داستانی نرفته است، بلکه می‌خواهد تا در قالب داستان، به مسائل و مشکلات دنیای انسانی بپردازد. سیاست، جنگ، مرگ، ایدئولوژی، تبعیض و نابرابری، جرم و جنایت، تبهکاری‌های سازمان‌یافته، سواستفاده از قدرت، فساد قدرتمندان، قهرمان‌پردازی‌های دروغین، شخصیت‌های کاریزماتیک، شرایط حیوانات در جهان انسانی، زندگی زناشویی، رویای بازگشت به گذشته، مسئلهٔ هوش مصنوعی، محیط زیست، جهان آینده، بمب اتمی و جنگ‌های هسته‌ای، و جنگ‌افزارهای هوشمند، از جمله مسائلی است که در داستان‌های ادیب‌زاده مورد توجه قرار گرفته است. او از بومی‌گرایی در داستان‌پردازی پرهیز دارد و برای روایت داستان‌هایش، از جوامعی خیالی یا بی‌نام و نشان بهره می‌برد تا داستانش علاوه بر اینکه رنگی جهانی به خود بگیرد، درباره‌ی نوع بشر باشد و به دغدغه‌ها و چالش‌های زندگی انسانی به شکل عمومی بپردازد. با این وجود، هرگز نمی‌توان ادعا کرد که آثار داستانی او از زمانه و اجتماعش بی‌تاثیر بوده و به دغدغه‌ها و چالش‌های زندگی در جامعه‌ی ایران نمی‌پردازد، اما او ترجیح داده تا فضای داستان‌هایش فرامکانی باشد.

خواندن کتاب پیرمردی که به گذشته رفت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پیرمردی که به گذشته رفت

«پیرمرد وقتی کتابچه‌ی دست‌نویس را از سمسار خرید، به سمت خانه رفت. یکی از سرگرمی‌های دوره پیری‌اش همین چرخیدن در سمساری‌ها بود. دوست داشت خودش را با تماشا یا شاید خرید اشیای قدیمی سرگرم کند. حس می‌کرد بین این اشیای قدیمی، می‌تواند گذشته‌ی خودش را ببیند. خیلی از این وسایل متعلق به دوران کودکی، جوانی و میان‌سالی او بود. سبک زندگی خودش و هم‌نسل‌هایش را می‌توانست در این خرت و پرت‌ها ببیند و یاد دورانی بیافتد که دیگر گذشته بود و قرار نبود که برگردد. چرخیدن در آن فضا، همزمان او را خوشحال و غمگین می‌کرد و او به چشیدن این حس خاص، اعتیاد پیدا کرده بود! پیرمرد هفته‌ای یک‌بار، باید این سرگرمی خودش را تکرار می‌کرد و همیشه هم می‌دانست به کدام سمساری سر بزند که این حسش را ارضا کند و بعد از آنجا به سمت خانه راه می‌افتاد و سر راه، خریدهای هفتگی‌اش را از فروشگاه نزدیک خانه می‌کرد و یک‌راست به خانه برمی‌گشت. انگار که دوست داشت با این حال و هوای چرخیدن در بین آن اشیا، مدتی را تنها باشد و به گذشته‌های رفته فکر کند.

پیرمرد وقتی به خانه برگشت، کتابچه را روی میز آشپزخانه گذاشت تا خریدهایش را در یخچال و کابینت‌های آشپزخانه بچیند. دوست داشت وقتی برای شام شبش غذا درست می‌کند، کتابچه نزدیک دستش باشد که آن را هم نگاهی بیاندازد و شاید شروع به خواندنش کند. او برای خودش رسمی یک‌نفره جاانداخته بود که این روز هفته را که با رفتن به مکان‌های قدیمی شهر و چرخ زدن در سمساری‌ها و گاه خریدن اشیای قدیمی گذرانده بود، با یک شام خانگی از غذاهایی که مادرش در بچگی برای او درست می‌کرد به پایان برساند. کار پختش هم با خودش بود. ته ذهنش یک چیزهایی از غذا پختن مادرش به یاد داشت و سعی می‌کرد به همان شکل غذا را درست کند، اما خودش هم می‌دانست که هیچ‌وقت غذاهایش، آن چیزی نخواهد شد که مادرش می‌پخت. تنها چیزی که برای پیرمرد اهمیت داشت، ارتباط برقرار کردن با یکی از دوست‌داشتنی‌ترین دوران زندگی‌اش، یعنی دوران کودکی و خاطرات مادرش بود که انگار مغزش با چشیدن طعم غذاهای خاصی از طریق زبانش، آن را به یادش می‌انداخت.

آن شب پیرمرد تصمیم داشت برای غذای روز خاص یک‌نفره‌اش، شیرین پلو درست کند. او آشپز ماهری نبود، اما وقتی همسرش فوت کرد، بیشتر از شش ماه نگذشته بود از رفتنش که پیرمرد تصمیم گرفت خانه را بازسازی کند و آشپزخانه‌اش را هم به شکل مدرن دربیاورد و با لوازم پیشرفته‌ای که برای آشپزخانه خریده بود، می‌توانست بهتر از گذشته آشپزی کند. دخترش که در ابتدا مخالف تغییر دکوراسیون خانه بود و شکل قبلی را یادگاری از مادرش می‌دانست، وقتی با عمل انجام شده‌ی پدرش روبرو شد و لذت بردن او را از آشپزی در آن محیط نو می‌دید، کم‌کم با تغییرات جدید کنار آمد و حتی با اینکه رابطه‌ی خوبی با پدرش نداشت، بیشتر از قبل به او سر می‌زد، آن‌هم در ساعت‌هایی که می‌دانست پیرمرد عادت دارد تا شام خودش را آماده کند. او به این بهانه، می‌توانست پدرش را در حال آشپزی تماشا کند. با اینکه به‌خاطر مخالفت پیرمرد با ازدواج دخترش، رابطه‌ی پدر و دختری‌شان شکرآب شده بود، ولی او هنوز مثل بچگی، پیرمرد را قهرمان زندگی‌اش می‌دانست و خوشحال بود که پدرش بعد از رفتن مادرش، خودش را با سبک تازه‌ای از زندگی سرگرم کرده است. او با شناختی که از پدرش داشت، به خوبی می‌دانست که همه‌ی اینها راهی برای کنار آمدن پیرمرد با مرگ همسرش است.»

n>»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۱۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۵۱۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان