دانلود و خرید کتاب حرفه؛ خرابکار مهدیه مطهر
تصویر جلد کتاب حرفه؛ خرابکار

کتاب حرفه؛ خرابکار

نویسنده:مهدیه مطهر
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب حرفه؛ خرابکار

کتاب الکترونیکی حرفه: خرابکار نوشتۀ مهدیه مطهر توسط نشر افق در مجموعهٔ ادبیات امروز به چاپ رسیده است. این کتاب داستانی پیچیده با تمی پلیسی و معمایی است که در دنیایی از رازها و تعقیب‌ها جریان دارد و به دنبال کنکاش درون‌مایه‌های انسانی، عواطف و انگیزه‌های پنهان شخصیت‌هاست.

درباره کتاب حرفه: خرابکار

حرفه: خرابکار روایتی از زندگی کارآگاهی است که با مشکلاتی درونی دست‌وپنجه نرم می‌کند، در حالی‌که باید به دنبال حل پرونده‌ای پیچیده بگردد. داستان با یک قتل آغاز می‌شود که یکی از زیردستان فرمانده‌ای عاشق‌پیشه مرتکب آن شده است. این قتل گره‌ای در داستان ایجاد می‌کند که کارآگاه باید آن را باز کند. روایت‌ها بین شخصیت‌های مختلفی جریان دارد، از جمله کارآگاه اصلی و دستیارش که در جستجوی سایه‌ای از حقیقت هستند.

این رمان با لحنی خاص و توجه به جزئیات روان‌شناختی شخصیت‌ها، به توصیف ذهنیات و انگیزه‌های آنان می‌پردازد. از طریق افکار و خاطرات کارآگاه، مخاطب به‌تدریج با مشکلات شخصی و احساسی او آشنا می‌شود و در عین حال داستان اصلی با تعقیب و گریزهای پلیسی و تعلیق‌های متعدد پیش می‌رود.

فضای داستان تلفیقی از بحران‌های درونی و واقعیت‌های خشونت‌آمیز دنیای بیرونی است و ماجراهایی که شخصیت‌ها در آن گرفتار می‌شوند، بر اساس کشمکش‌هایی بین احساسات و وظایف شکل می‌گیرد. این کتاب به بررسی رابطه‌های انسانی، عشق، خیانت و پیچیدگی‌های روان‌شناسی جنایت می‌پردازد و مخاطب را به دنیای تاریک و مبهمی وارد می‌کند که همه چیز ممکن است زیر سایه‌ای از توطئه و سوءظن پنهان شده باشد.

کتاب حرفه: خرابکار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های معمایی، پلیسی و روان‌شناختی مناسب است. همچنین کسانی که به مطالعه رمان‌هایی با شخصیت‌پردازی‌های پیچیده و تم‌هایی همچون عشق، خیانت و کشف حقیقت علاقه دارند، از این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب حرفه: خرابکار

«ساختمان اداره که سر پیچ خیابان گم می‌شود، کارآگاه ازشان جلو می‌زند. دگمهٔ ضبط را می‌زند و سی‌دی را می‌کشد بیرون، مثل موقعی‌که پاپیون را آرام کشیده و در جعبه را باز کرده بود، همان جعبهٔ دورنگ صورتی و آبی کمرنگ که خودش چند وقت قبل‌تَرش برای سایه فرستاده بود، با روبان‌هایی که شیک و ساده هم را قطع کرده بودند. یک جفت بندکفش سبز هم گذاشته بود، بدون هیچ تایی و خوابانده بودشان صاف کنار هم، لای کاه‌های کف جعبه. دست‌هایش جای پوشال‌ها، سنگ‌ریزه لمس می‌کردند. جای بندهای سبز، یک جفت بند قرمز با گره‌های متوالی جا خوش کرده بود و یک پاکت لاک‌ومهرشده. چاقو انداخته و بازش کرده بود. عکس‌ها از چروک‌های دور لب بودند، سفیدی دویده لای خط‌ریش و چین‌های روی‌هم‌سوارِ پیشانی. شبیه فیگورهای جنازه‌ها: نیم‌رخ، دو رخ، تمام‌رخ. می‌شناخت‌شان. دست کشیده بود روی صورتش. فکر کرده بود کاش این غرور لعنتی و آن گذشتهٔ سیاه و کوفتی‌اش را می‌گذاشت کنار، صاف می‌ایستاد و زل می‌زد توی چشم‌های قهوه‌ای روشن سایه و عشقش را بهش ابراز می‌کرد، واضح و روشن. نه این‌جور گنگ و کمرنگ و از لای کاه و پوشال. شاید آن‌وقت جواب چیز دیگری می‌شد.

دیگر سایه و دستیار را در آینه نمی‌بیند. عابرهای پیاده خط‌چین‌های سفید را، انگار که شانزه‌لیزه باشد، با بی‌خیالی تمام طی می‌کنند، دست توی دست یا بازو به بازو. یکی‌شان از همه معرکه‌تر است، دختر آویزان‌شده به دست گچ‌گرفتهٔ پسر که با بدبختی آن را تا زیر سینه‌اش بالا آورده، لنگهٔ عکس توی پاکت. یونیک بود، تک. سایه با کلاه بافتنی سفید کشیده تا روی گوش‌ها، لپش را چسبانده بود به لپ دستیار و لبخند پت‌وپهنی تحویل دوربین روی اتومات داده بود. دستیار هم لبخند را روی صورتش کش داده بود و معلوم بود چشم‌هایش به‌زور باز مانده بودند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۳,۰۰۰
۷۰%
تومان