دانلود و خرید کتاب راز اثیر
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب راز اثیر

کتاب راز اثیر

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب راز اثیر

کتاب راز اثیر نوشتهٔ ابوالفضل درخشنده است. انتشارات حدیث قلم این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب راز اثیر

کتاب راز اثیر حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. عنوان برخی از این داستان‌ها عبارت است از «حریم حریر»، «سیب سرخی در دست غریبه‌ها»، «چادر»، «خیال خصوصی» و «روی ماهش را دیدم». گفته شده است که این مجموعه پاسخی از زبان هنر است به تهاجم فرهنگی در موضوع حیا و حجاب.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب راز اثیر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب راز اثیر

«صبحِ زود با صدای بوق ماشین، چادرش را برداشت تا به‌سمت در برود که تلفن زنگ زد. سارا بود:

– سلام طنّاز جون. ببخشید از شرکت زنگ زدن و حمیدُ خواستن. می‌دونم که زیاد از سامان خوشت نمیاد؛ ولی مجبور شدم اونو بفرستم دَم خونه‌تون. به‌خاطر یوسف، باهاش برو.

چهره‌اش دَرهم رفت؛ اما با دیدن قیافۀ رنگ‌پریده و خواب‌آلود یوسف، خودش را کنترل کرد و فقط گفت: «باشه.»

درِ ماشین را که باز کرد، فقط سلام کرد و نشست. سعی کرد چادرش را محکم‌تر از وقت‌های دیگر بگیرد. همیشه از نگاه‌های سامان می‌ترسید. سامان با نگاهی حریصانه در آینه به او زل زده بود: «خدا بد نده طنّاز خانوم. به جون شما، وقتی آبجی‌سارا بهم گفت خیلی غصه‌م شد.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

قیمت:
۸۵,۹۲۰
تومان