
کتاب پاداش دل
معرفی کتاب پاداش دل
کتاب الکترونیکی «پاداش دل» نوشتهٔ مریم صادقی و منتشرشده توسط نشر حدیث قلم، مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که در قالب روایتهایی ساده و صمیمی، به زندگی روزمره و دغدغههای انسانهای عادی میپردازد. این اثر با محوریت مهربانی، همدلی و نیکوکاری، تلاش دارد لحظات کوچک اما تأثیرگذار زندگی را به تصویر بکشد و مخاطب را با دنیای پر از فرازونشیب آدمهایی آشنا کند که در دل مشکلات، امید و عشق را جستوجو میکنند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پاداش دل
«پاداش دل» اثری در قالب مجموعه داستان کوتاه است که توسط مریم صادقی نوشته شده و نشر حدیث قلم آن را منتشر کرده است. این کتاب با نگاهی به زندگی زنان و خانوادهها، بهویژه در بستر جامعهٔ معاصر و شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی، روایتهایی از ایثار، گذشت، همدلی و مهربانی را پیش روی خواننده قرار میدهد. داستانها اغلب حول محور شخصیتهایی شکل گرفتهاند که در مواجهه با مشکلات روزمره، با انتخابهایی انسانی و اخلاقی، معنای تازهای به زندگی خود و اطرافیانشان میبخشند. فضای داستانها، اغلب در بستر خانواده و محلههای شهری میگذرد و دغدغههایی مانند فقر، بیماری، تنهایی، ازخودگذشتگی و امید را به تصویر میکشد. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان، روایتی مستقل دارد اما همگی در یک فضای معنوی و انسانی مشترک تنفس میکنند. لحن روایتها صمیمانه و نزدیک به زبان مردم کوچه و بازار است و تلاش شده تا با جزئیات ملموس، حس همدلی و نزدیکی با شخصیتها ایجاد شود. این مجموعه، تصویری از زندگی زنان و مادران ایرانی را در شرایط گوناگون به نمایش میگذارد و بر نقش عشق، ایمان و مهربانی در عبور از بحرانها تأکید دارد.
خلاصه داستان پاداش دل
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در «پاداش دل»، هر داستان کوتاه به گوشهای از زندگی زنان و خانوادهها میپردازد که با مشکلات و چالشهای روزمره دستوپنجه نرم میکنند. روایتها اغلب از زبان زنانی بیان میشود که در دل تنگناهای مالی، بیماری، تنهایی یا مسئولیتهای خانوادگی، با انتخابهایی از سر مهربانی و گذشت، مسیر زندگی خود و دیگران را تغییر میدهند. برای نمونه، مادری که پسانداز اندک خود را به جای خرید جهیزیه برای دخترش، صرف کمک به خانوادهای نیازمند میکند و در نهایت، با پاداشی معنوی و آرامش قلبی روبهرو میشود. یا زنی که در اوج فقر، تنها بستهٔ گوشت نذری را به همسایهای نیازمندتر میبخشد و همین عمل، گرهای از زندگیاش میگشاید. داستانها با جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی، دغدغههای مادرانه و لحظات تلخ و شیرین همدلی و ایثار پیش میروند. در برخی روایتها، شخصیتها با بیماری، مرگ عزیزان یا اعتیاد دستبهگریباناند و در عین حال، امید و ایمان را از دست نمیدهند. مضمون مشترک همهٔ داستانها، تأثیر نیکوکاری و مهربانی بر زندگی فردی و جمعی است؛ اینکه چگونه یک عمل کوچک میتواند سرنوشتها را دگرگون کند و پاداشی فراتر از انتظار به دل انسان بازگرداند. کتاب، با روایتهایی ساده اما تأثیرگذار، به مخاطب یادآوری میکند که در دل تاریکیها، چراغی از مهربانی همیشه روشن است.
چرا باید کتاب پاداش دل را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و ملموس، به موضوعاتی چون همدلی، ایثار، گذشت و امید در زندگی روزمره میپردازد. خواندن «پاداش دل» فرصتی است برای تأمل در ارزشهای انسانی و معنوی که در هیاهوی زندگی شهری و مشکلات اقتصادی، گاه به فراموشی سپرده میشوند. داستانها با پرداختن به جزئیات زندگی زنان و خانوادهها، مخاطب را به همدلی با شخصیتها و درک عمیقتری از نقش مهربانی و نیکوکاری در عبور از بحرانها دعوت میکنند. این مجموعه، نهتنها تصویری از واقعیتهای اجتماعی ارائه میدهد، بلکه الهامبخش انتخابهای انسانی و اخلاقی در مواجهه با دشواریهاست. همچنین، با روایتهایی کوتاه و مستقل، امکان مطالعهٔ پراکنده و لذتبردن از هر داستان بهصورت جداگانه را فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه فارسی، بهویژه کسانی که دغدغههای اجتماعی، خانوادگی و معنوی دارند، مناسب است. «پاداش دل» برای افرادی که به دنبال روایتهایی از مهربانی، ایثار و امید در دل مشکلات روزمره هستند، پیشنهاد میشود. همچنین، این مجموعه میتواند برای مادران، زنان خانهدار و هر کسی که با چالشهای زندگی خانوادگی و اجتماعی روبهروست، الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب پاداش دل
«نگاهم را به تلاو نور خورشید میدوزم که وسط آسمان میدرخشد. با خودم میگویم «اگر بتوانم با این پول پسانداز یک تیکه لوازم جهیزیه دخترم را هم بگیرم. بهوقتش کلی کمک حالم است»؛ اما دلم آشوب است! چرایش را نمیدانم! صدای آذان که از مسجد بلند میشود. کنار حوض میروم تا وضو بگیرم. پا به اتاق نگذاشته, زنگ تلفن توجهم را جلب میکند. با برداشتن گوشی. صدای راضیه. زن برادرم» در گوشم میپیچد: (آبجی» سلام!» و بدون آنکه منتظر جوابم شود میگوید: «شرمندهم! حال رها خوب نیست! داروهاش..." نمیگذارم حرفش تمام شود و میگویم: «اگه وقت دکتر گرفتی بعد از نماز میام میبربمش دکتر.» یک کوچه تا مسجد بیشتر فاصله نیست؛ اما ذهن ناآرام من فاصلة چند سال را در این مسیر میپيماید. از بیماری اعصاب برادر مظلومم که آزارش به جوجه هم نمیرسد اما مجبور است هزار مدل قرص اعصاب جورواجور بخورد» تا ازدواجش با راضیه و رها که فرزندشان بود و اوتیسم داشت و دختر و پسر خودم که یتیم بزرگشان کردم و الان که میخواهم نفسی بکشم. این بچةٌ مریض ناراحتم میکند! کاش پدرم زنده بود!»
حجم
۵۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۵۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه