کتاب قدرت دولت ها
معرفی کتاب قدرت دولت ها
کتاب قدرت دولت ها نوشتهٔ ریچارد لاکمن و ترجمهٔ وحید موسوی داور است. انتشارات شیرازه کتاب ما این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در حوزهٔ علوم اجتماعی و علوم سیاسی.
درباره کتاب قدرت دولت ها
کتاب قدرت دولت ها به قلم یک جامعهشناس آمریکایی و متخصص جامعهشناسی مقایسهای تاریخی و استاد دانشگاه در آلبانی نوشته شده است. این کتاب که هفت فصل دارد، در بخش نخست و پس از مروری بر چگونگی عملکرد مراکز قدرت سیاسی پیش از برآمدن دولتها، اول به نقد و بررسی نظریههای مارکس و وبر پرداخته است. ریچارد لاکمن در مرتبهٔ بعد به ارزیابی انتقادی سایر نظریهها پرداخته است؛ نظریههایی که وجه مشترک همگی آنها تلاش برای پاسخ به چند پرسش مشترک است؛ اینکه چرا دولتها تا پیش از قرن شانزدهم نتوانستند قدرت کافی برای اعمال حاکمیت بر مردم و سرزمینهایی که بر آنها ادعای حاکمیت داشتند، گرد آورند؟ پرسش دیگری که ریچارد لاکمن سعی کرده است در کتاب حاضر به آن پاسخ دهد این است که چگونه و بهواسطهٔ اقداماتِ کدام گروههای مختلف اجتماعی بود که دولتها توانستند از عهدهٔ حاکمیت برآیند؟
خواندن کتاب قدرت دولت ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ علوم اجتماعی و علوم سیاسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قدرت دولت ها
«دموکراسی چیزی بیش از صِرف رأیدادن است. دموکراسی واقعی همچنین باید شامل حقّ مشارکت در سیاست فراتر از انتخابات باشد. رأیدادن شهروندان فقط وقتی واقعاً معنادار است که آنها از فشارها و تهدیدهای نامعقول حکومت مصون باشند و ابزارها و آزادی تشکیل اجتماعات و بحث دربارۀ موضوعات مختلف را با سایر شهروندان داشته باشند. ازاینرو، ما باید بررسی کنیم که آزادیهای مدنی چگونه بهموازات حقّ رأیدادن گسترش یافت.
شهروندان در سرتاسر جهان از دموکراسیِ تودهای بهعنوان ابزاری برای مطالبۀ مزایای اجتماعی استفاده کردهاند. اما رابطۀ بین رأیدادن و تدابیر رفاه اجتماعی بهشدت متغیّر است و خودبهخود حاصل نمیشود. ما این موضوع را بررسی خواهیم کرد که چرا در برخی جوامع، رأیدهندگان به مزایای اجتماعی گستردهای دست یافتهاند، اما در برخی جوامع اینطور نبوده است. ما مخصوصاً به این موضوع خواهیم پرداخت که چرا ایالات متحده- که زمانی درزمینۀ مزایای اجتماعی پیشگام بود- از زمان پایان جنگ جهانی دوّم، از اروپاییها و برخی جوامع دیگر عقب ماند و همچنین، چرا فقط برخی کشورهای جهانسوّم و غیردموکراتیک توانستهاند دولتهای رفاه موفقی تشکیل دهند، اما اکثر آنها خیر. (ما بحث پایانی دربارۀ چشمانداز آتیِ رفاه اجتماعی در کشورهای فقیر و غنی را برای فصل آخر نگه خواهیم داشت.)
درنهایت، وقتی کاهش مزایای اجتماعی را در نظامهای نئولیبرال بررسی میکنیم، باید از خود بپرسیم که آیا در جاهایی که حقوق اجتماعی افول میکند، میتوان شهروندی و دموکراسی را حفظ کرد یا خیر. مارگارت سامرز شهروندی را چنین تعریف میکند: «حقّ برخورداری از حقوق... عضویت سیاسی باید شامل حقّ بالقوه برای مشارکت اجتماعی در جامعۀ مدنی باشد.» پرسش آن است که اگر مزایای اجتماعی آنقدر ضعیف باشد که نتواند مشارکت در زندگی مدنی را تضمین کند، آنگاه مشارکت سیاسی چقدر و چگونه امکانپذیر خواهد بود. بهعبارتدیگر، نابرابری اقتصادی و اجتماعی چقدر با دموکراسی انتخاباتی و حقوق مدنی سازگار است؟ تضمین مشارکت اجتماعی مستلزم کدام مزایای اجتماعی است؟ پاسخهای این پرسشها مطلق نیستند. درواقع، وظیفۀ ما تشخیص و تبیین این است که چرا فهرست مزایای اجتماعی که برای شهروندی کامل الزامی مینماید، در برخی کشورها کاملاً توسعه یافته، اما در برخی کشورهای دیگر- که آنها نیز دموکراسی انتخاباتی دارند- محدود مانده است.»
حجم
۳۳۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۷ صفحه
حجم
۳۳۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۷ صفحه