کتاب ساعت سرنوشت ساز مریم صادقی + دانلود نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب ساعت سرنوشت ساز

کتاب ساعت سرنوشت ساز

نویسنده:مریم صادقی
دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب ساعت سرنوشت ساز

کتاب الکترونیکی «ساعت سرنوشت‌ساز» نوشتهٔ مریم صادقی داستان بلندی است که نشر حدیث قلم آن را منتشر کرده است. این اثر با محوریت روایت زندگی چهار جوان دانشجو، به فراز و نشیب‌های دوستی، خانواده، دغدغه‌های اجتماعی و مواجهه با نسل پیشین، به‌ویژه جانبازان جنگ، می‌پردازد. داستان در بستری معاصر و با نگاهی به گذشتهٔ پرافتخار و پرزخم ایران روایت می‌شود و تلاش می‌کند پیوند میان نسل امروز و دیروز را به تصویر بکشد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب ساعت سرنوشت ساز

در «ساعت سرنوشت‌ساز» مریم صادقی، با داستان بلندی روبه‌رو هستیم که در فضای شهری و دانشگاهی ایران معاصر می‌گذرد. این کتاب، با تمرکز بر زندگی چهار جوان به نام‌های «هاله»، «سیاوش»، «سحر» و «یاشار»، دغدغه‌های نسل جدید را در مواجهه با گذشته و حال به تصویر می‌کشد. روایت، از یک شب تولد ساده آغاز می‌شود و به تدریج به لایه‌های عمیق‌تری از روابط انسانی، هویت، مسئولیت اجتماعی و تقابل نسل‌ها نفوذ می‌کند. ساختار کتاب مبتنی بر گفت‌وگوهای زنده و صحنه‌های روزمره است که در کنار آن، خاطرات و روایت‌های نسل پیشین، به‌ویژه جانبازان جنگ، به داستان گره می‌خورد. حضور شخصیت‌هایی مانند «آقای سرفراز» و «آقای لک» که یادآور روزهای دفاع مقدس‌اند، به داستان بعدی تاریخی و اجتماعی می‌بخشد. این اثر، با ترکیب طنز، جدیت و تأمل، تلاش می‌کند تصویری از جامعهٔ امروز ایران و چالش‌های هویتی و اخلاقی آن ارائه دهد. قالب کتاب داستان بلند است و با نثری معاصر و شخصیت‌پردازی ملموس، خواننده را به دل دغدغه‌های نسل جوان و ارتباط آن‌ها با میراث گذشته می‌برد.

خلاصه داستان ساعت سرنوشت ساز

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان با روزی آغاز می‌شود که «سیاوش» به دعوت «هاله»، دخترخاله و دوست صمیمی‌اش، برای جشن تولدش به کافه‌رستوران «سلوک» می‌رود. جمع دوستانه‌ای شکل می‌گیرد که در آن «سحر» و «یاشار» نیز حضور دارند. فضای شاد و شوخ‌طبع جمع، با برخورد تصادفی هاله با مردی میانسال که کارت جانبازی دارد، رنگ دیگری به خود می‌گیرد. این برخورد، جرقه‌ای برای ورود موضوعات جدی‌تر به داستان می‌شود؛ از جمله فاصلهٔ نسلی، سوءتفاهم‌ها و قضاوت‌های متقابل میان نسل جوان و نسل جنگ‌دیده. در ادامه، روایت با ماجراهای روزمره و طنزآمیز چهار دوست پیش می‌رود: برف‌بازی، شوخی‌های دانشجویی، دغدغه‌های پایان‌نامه و برنامه‌ریزی برای آینده. اما سایهٔ گذشته و حضور شخصیت‌هایی مانند «آقای سرفراز» و «آقای لک» که از جانبازان و راویان جنگ‌اند، به تدریج پررنگ‌تر می‌شود. داستان در بستر جشن فارغ‌التحصیلی دانشگاه به نقطهٔ عطف می‌رسد؛ جایی که نسل جدید با روایت‌های تلخ و واقعی جنگ و جانبازی روبه‌رو می‌شود و ناگزیر به بازنگری در نگاه خود نسبت به گذشته و ارزش‌های آن می‌گردد. در خلال این وقایع، روابط میان شخصیت‌ها نیز دستخوش تغییر می‌شود. هاله و سیاوش، با وجود شوخی‌ها و کل‌کل‌های همیشگی، به لایه‌های عمیق‌تری از احساسات و دغدغه‌های خود پی می‌برند. سحر با چالش‌های علمی و اختراعش دست‌وپنجه نرم می‌کند و یاشار درگیر دغدغه‌های شخصی و آیندهٔ شغلی است. حضور جانبازان و روایت‌هایشان، نه‌تنها به داستان بعدی تاریخی می‌دهد، بلکه زمینه‌ای برای گفت‌وگو و مواجههٔ صادقانه میان نسل‌ها فراهم می‌کند. پایان داستان، با تأکید بر ضرورت گفت‌وگو، همدلی و درک متقابل، مخاطب را به تأمل دربارهٔ هویت جمعی و مسئولیت فردی دعوت می‌کند.

چرا باید کتاب ساعت سرنوشت ساز را بخوانیم؟

«ساعت سرنوشت‌ساز» با روایت زندگی چهار جوان در بستر جامعهٔ امروز ایران، فرصتی برای بازاندیشی در رابطهٔ نسل‌ها و ارزش‌های مشترک فراهم می‌کند. این کتاب، با ترکیب طنز و جدیت، به دغدغه‌های روزمره، امیدها و ناامیدی‌های نسل جوان می‌پردازد و در عین حال، با ورود شخصیت‌های جانباز و روایت‌های جنگ، پلی میان گذشته و حال می‌سازد. خواندن این اثر، امکان مواجهه با پرسش‌های هویتی، مسئولیت اجتماعی و معنای ایستادگی را در قالب داستانی معاصر و ملموس فراهم می‌کند. همچنین، فضای صمیمی و گفت‌وگوهای زنده میان شخصیت‌ها، کتاب را به روایتی نزدیک به تجربهٔ زیستهٔ بسیاری از جوانان بدل کرده است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های معاصر ایرانی، دانشجویان، جوانان و کسانی که دغدغهٔ هویت، مسئولیت اجتماعی و رابطهٔ نسل‌ها را دارند، مناسب است. همچنین، برای افرادی که به روایت‌های جنگ و تأثیر آن بر زندگی امروز علاقه‌مندند، خواندن این اثر پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب ساعت سرنوشت ساز

«اشعه‌های طلایی آفتاب در تلاقی آسمان و زمین، شکوه بی‌پایان خود را محو می‌کرد. سیاوش کلافه روی تخت با چشمان بسته، دراز کشیده بود اما خواب نبود. با صدای آمدن پیامک چشمانش را باز کرد. حوصله برداشتن گوشی را نداشت. از این پهلو به آن پهلو جابه‌جا شد و دوباره چشمانش را بست که صدای پیامکی دیگر آمد. این‌بار بلند شد چون حدس می‌زد اگر هاله باشد به این راحتی‌ها ول کن نیست. صفحه گوشی را که باز کرد، متوجه شد حدسش درست است. هاله نوشته بود: «هی خوابالو! نگو خوابیدی که حسابی عصبانیم می‌کنی. بیا پایین دم در که منتظرتم وگرنه...» می‌دانست هاله اگر دیوانه بشود، دیگر کسی جلودارش نیست. با برداشت. ماشین ۲۰۶ آلبالوبی هاله را جلوی در دید. صفحه گوشی‌اش را باز کرد و نوشت: «هاله حوصله ندارم. لطفاً باشه واسه یه روز دیگه!» همین که پیامش ارسال شد، دید هاله با پیاده شدن از ماشین، جلوی آیفون آمد و مستقیم به دوربین آیفون نگاه کرد. _می‌دونم داری نگام می‌کنی. میای پایین یا قاطی کنم برات؟! می‌دونی که اگر قاطی کنم بد می‌شه‌ها! مثلاً بهو دیدی الان زنگ همه واحدها رو زدم!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۲۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۸۲۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان