کتاب رمزگشایی زبان مردان
معرفی کتاب رمزگشایی زبان مردان
کتاب رمزگشایی زبان مردان نوشتهٔ استفن جیمز و دیوید توماس و ترجمهٔ مریم تقدیسی است. انتشارات اژدهای طلایی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی در باب زبان مردان.
درباره کتاب رمزگشایی زبان مردان
کتاب رمزگشایی زبان مردان بررسی الگوهای رایج فکری و رفتاری مردان و پاسخ به درست و غلط بودن آنها بر اساس نمونههای روانشناسی است. این کتاب به زنان نشان میدهد که چطور میتوانند از این سؤال که آیا مردان آنقدر که ظاهرشان نشان میدهد از همه چیز بیخبرند؟، فراتر بروند و تفاوتهای مردان را واقعاً درک کنند و دربارهٔ آن کنجکاوی به خرج دهند؛ تا بتوانند از این طریق حضور و قدرت و هدف خودشان را بپذیرند؛ همچنین این اثر مردان را ترغیب میکند تا آنها هم به همان اندازه دربارهٔ زنان کنجکاو باشند و به علت واقعی اعمال زنان پی ببرند؛ تا بتوانند از قدرت مردانگیشان بهنحوی قابل اعتمادتر توأم با احساس امنیت و شهامت بیشتر و کاملتر استفاده کنند.
خواندن کتاب رمزگشایی زبان مردان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب زبان مردان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رمزگشایی زبان مردان
«من (دیوید) چند وقت پیش با یکی از دوستان خوبم حرف میزدم که داستانی را دربارهٔ شوهرش با من در میان گذاشت ... دربارهٔ شوهرش و یک موش. او یک روز عصر، زمانی که بچههایش در حدود دو و هشتساله بودند، در گوشهای در حال تماشای تلویزیون بود که دید موشی روی زمین راه میرود ـ او از موشمتنفر است. سراسیمه از شوهرش خواست تلهای برای گرفتن موش بگذارد و گفت تا وقتی که معلوم شود موش مرده یا نه دیگر پایش را در آن اتاق نمیگذارد. برقی در چشمان شوهرش درخشید و گفت که ایدهٔ بهتری دارد. میگفت وقتی این را از شوهرش شنیده بود با خودش فکر کرده بود: « این اصلاً نشانهٔ خوبی نیست. »
نظر او این بود که موش را زنده بگیرند تا بتوانند او را به بچهها نشان بدهند و بعد هم او را در طبیعت رها کنند. او معتقد بود که این تجربه یادگیری جالبی برای فرزند دوسالهٔ آنها و ماجراجویی جالبی در طبیعت برای پسر هشتسالهٔ آنها خواهد بود.
اولین تلاششان برای گرفتن موش، بدون آسیب رساندن به آن، باعث شد به درون آستری یکی از صندلیهای اتاق نشیمن فرار کند. شوهرش جسورانه برای مدتی کوتاه ناپدید شده بود و کمی بعد با استخر پلاستیکی اسباببازی دخترشان و یک کنسرو « دبلیو دی ـ ۴۰ » برگشته بود. یادش هست که در این مرحله با خودش فکر کرده بود: « حتماً داری شوخی میکنی؟ »
فکر او این بود که در تمام جدارهٔ داخل استخر « دبلیو
دی ـ ۴۰ » بپاشد و آن صندلی را در آن قرار بدهد. بعد کل آن تشکیلات عجیب و غریب را بیرون ببرد و آن را خوب تکان بدهد، تا موش از درون صندلی سقوط کند و داخل استخر بیفتد. موش احتمالاً به دلیل « دبلیو دی ـ ۴۰ » نمیتوانست فرار کند. به نظر او این کار کاملاً با عقل جور در میآمد، ولی البته از نظر همسرش اصلاً عقلانی نبود.
وقتی صندلی را در استخر چربشده گذاشت تازه فهمید به هیچوجه نمیتواند آن را از در بیرون ببرد. بنابراین تصمیم گرفت همانجا آن را تکان بدهد و این کار را کرد؛ و خدای من، موش درون استخر افتاد و واقعاً هم به دلیل چرب شدن چنگالهای کوچکش نتوانست از آن خارج شود. موفقیت!
قدم بعدی این بود که قبل از آنکه طی تشریفاتی موش را به»
حجم
۱۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه