کتاب خاطرات و خطرات (جلد اول)
معرفی کتاب خاطرات و خطرات (جلد اول)
کتاب خاطرات و خطرات (جلد اول) نوشتهٔ مهدی قلی هدایت است. نشر ارس این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ توشهای از تاریخ شش پادشاه و گوشهای از دورهٔ زندگی نویسنده.
درباره کتاب خاطرات و خطرات (جلد اول)
کتاب خاطرات و خطرات (جلد اول) گوشهای از وقایع تاریخ معاصر ایران را در کنار عملکرد نویسنده از زبان خودش در بر گرفته است. در این کتاب در باب سلطنت شش پادشاه و وقوع حوادث بزرگی همچون ترور ناصرالدین شاه، مشروطیت، استبداد صغیر، نابودی سلسلهٔ قاجار، روی کار آمدن رضاشاه پهلوی، جنگ جهانی اول و دوم و اشغال ایران و به سلطنت رسیدن محمدرضاشاه پهلوی میخوانید. مهدی قلی هدایت در این اثر، علاوهبر مستندکردن تجربیات و آموختههای یکی از آگاهترین و اثرگذارترین رجال سیاسی تاریخ معاصر (خودش)، برخی از حساسترین وقایع سیاسی ایران را مستند کرده است. جلد اول این مجموعه شامل خاطرات این مرد از دورهٔ پیش از آغاز فعالیتهای سیاسیاش تا زمان به توپ بستهشدن مجلس را مکتوب کرده است. این مجموعه را یکی از جذابترین و مهمترین آثار مستند تاریخ معاصر ایران دانستهاند.
خواندن کتاب خاطرات و خطرات (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره مهدی قلی هدایت
مهدی قلی هدایت ملقب به «مخبرالسلطنه» در سال ۱۲۴۳ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. او در محیطی اشرافی از پدری به نام «علیقلی خان مخبرالدوله» که مقام وزارت علوم را در دوران ناصرالدین شاه و وزارت داخله را در زمان مظفرالدین شاه بر عهده داشت و پدربزرگی به نام «رضاقلی هدایت» که رئیس دارالفنون و ادیب و شاعری برجسته بود، پرورش یافت. پس از سپریکردن تحصیلات مقدماتی و عرفی در سال ۱۲۵۸، برای فراگیری ادبیات آلمانی عازم این کشور شد. آنجا به مطالعهٔ تاریخ کشورهای اروپایی مشغول شد و پس از گذشت دو سال به ایران بازگشت؛ سپس مشغول به تدریس در مدرسههای جدید و کار در دولت شد. او در زمرهٔ کسانی بود که از مشروطه حمایت کرد و پس از تصویب آن، او و برادرش «مرتضی قلی صنیع الدوله» و همچنین «میرحسین خان» و «میرحسین خان پیرنیا»، کسانی بودند که نظامنامهٔ انتخابات را تهیه کردند. مخبرالسلطنه مسئول برگزاری اولین انتخابات مجلس شورای اسلامیِ تهران بود. شهرت او بیشتر ناشی از حضورش در مناصب مختلف سیاسی ایران در اواخر سلطنت قاجار و رضاشاه پهلوی است. زندگی این شخصیت سیاسی با سلطنت شش پادشاه و وقوع حوادث بزرگی همچون ترور ناصرالدین شاه، مشروطیت، استبداد صغیر، نابودی سلسلهٔ قاجار، روی کار آمدن رضاشاه پهلوی، جنگ جهانی اول و دوم و اشغال ایران و به سلطنت رسیدن محمدرضاشاه پهلوی همراه بود. در بیشتر این وقایع یا ناظری آگاه بود یا خود نقشی فعال داشت. کتاب «خاطرات و خطرات»، گوشهای از این وقایع را در کنار عملکرد او از زبان خودش در بر گرفته است.
بخشی از کتاب خاطرات و خطرات (جلد اول)
«قربانت شوم. مرقومه پنته رزین با سه کارت از سوئیس زیارت شد. غیر از این در این مدت یعنی از حرکت بهطرف فرنگ دو کارت از بین راه و یک کاغذ از وینه رسیده است که جواب پانزدهم ژوئیه به اسم موسیو اشتوله عرض شد و کاغذ دیگری نرسیده که بیجواب مانده باشد اینکه شما منبعد داخل کار نشوید باور نمیکنم زیرا که از شیوهی شما که شهرتپرستی و آزار بستگان است خارج است و مشروطهطلبهای دزد و دروغگو هم همه وقت دیوانههایی که همه چیز خودشان را بهصرفهی آنها بدهند لازم دارند. چنانچه در این روزها از بختیاریها همچه شهرت داده شد که شما فارس خواهید رفت گویا برای اینکه مجبور باشید اغراض آنها را بیش از پیش در آن صفحات اجرا کنید. بعد از صنیعالدوله و حالی که از این مردم مشاهده شد، معلوم و ظاهر گشت که در این مملکت وطنخواه نیست و غیر از دزدی و وطنفروشی چیزی خریدار ندارد. باری چه عرض کنم که سایرین در چه کار بوده و هستند و ما در چه حالیم، سایرین در هر حال و به هر اسم بردند و جمع کردند، ما نبردیم و بیچاره شدیم، کاشکی یک خواب راحت ممکن میشد. از پانزدهم شعبان برای رفع پریشانی زنها و بچهها آمدهایم قلهک. من گمان میکردم مخبرالدوله بیرونی را به ما که سه خانوار هستیم واگذار خواهد کرد و راضی نخواهد شد که برای روزی دو سه ساعت که بیرون هستند و در باغ مینشینند ما در زیر چادر توی خاک و جانور منزل کنیم. پانزده روز است که تعمیر چینه، خاک برداری و جارو میکنم هنوز فارغ نشدهام و پشیمانم که چرا از شهر حرکت کردهام زیرا آنچه مینماید این زد و خوردها طولانی است و آسایش بر ما مردم حرام شده. فرضاً ایندفعه هم محمدعلی میرزا و برادرانش را کشتند یا خارج کردند، بعد چه خواهد شد؟ همانطور که آن دفعه نتوانستند مملکت را اداره کنند، این دفعه هم نخواهند توانست و محمدعلی میرزاها خواهیم داشت. صنیعالدوله را که محمدعلی میرزا بیغرض میدانست و نکشت مشروطهطلبها کشتند، در مجلس شورای ملی آنچه تلگرافات راجع به قتل او رسید، نخوانده گذاردند. تلگرافات تسلیتی که از دربارها رسیده بود دولت به روزنامهها نداد که چاپ کنند یک ختم دولتی که برای هر فعله در این مملکت معمول است نگذاردند، از ولایات بعضی حکام اجازه خواسته بودند ختم بگذارند اجازه ندادند. عریضه که درخصوص مواجب به والاحضرت عرض شد بیجواب ماند، محاکمهی قاتلها مستور ماند. علاوه بر این اولیای امور نسبت خیانت به او دادند. باری نمیدانم چه مینویسم و چرا مینویسم شاید اثر آفتابی است که روی چادر یکلایی افتاده و میخواهد کله را به جوش بیاورد. زندگی ما محتاج به یک اصلاح کلی است که از عهدهی من به تنهایی خارج است. خانه خراب، معیشت تنگ، طلبکار بیشمار، عایدی هیچ، همدرد کمیاب، دادرس مفقود. بشارتالدوله تهران است کاغذی هم نوشته بود که با کاغذ خودم فرستادهام و البته تا به حال رسیده است ولی او قبل از آقایان وارد شد با یک رأس کاظم خان که نمیدانم از صادق چه خیر دیده بودید که این را برای ما فرستادید مگر تهران کم خرج دارید که بدون فایده مفت خور جمع میکنید، آنهم در این روزگار که از هیچکس نمیشود مطمئن بود خاصه از برادر زن کالسکهچی محمدعلی میرزا. باری جسارت کردم انشاءالله خواهید بخشید. عجالتاً دلخوشی این است که جای شما امنتر و بهتر است لااقل بعد از اینکه خیالها را دور انداخته خوابیدید به صدای سگ و تفنگ بیدار نمیشوید. در خانواده همه سلامت و دعاگو هستند.»
حجم
۴۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه
حجم
۴۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه