دانلود و خرید کتاب ترکش های زردآلو حمیده سلطانی
تصویر جلد کتاب ترکش های زردآلو

کتاب ترکش های زردآلو

معرفی کتاب ترکش های زردآلو

کتاب ترکش های زردآلو نوشتهٔ حمیده سلطانی است. انتشارات پیام آزادگان این ناداستان در قالب خاطرات را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب ترکش های زردآلو

کتاب ترکش های زردآلو یک ناداستان در قالب خاطرات را در بر گرفته است. این کتاب خاطرات «فاطمه مسعود» همسر «یعقوب همراهی کوزه‌کنانی» را در بر گرفته است. این کتاب هفت فصل دارد. گفته شده است که در این کتاب با ازدواج آسان، سادگی، صبر، انتظار، یک نوع سبک زندگی و درایت و مدیریت یک زن بسیار جوان روبه‌رو هستید؛ بانویی که نقش پررنگی در چرخۀ اقتصادی خانه ایفا کرد، موجب ارتقای تحصیلی و شغلی همسرش شد اما خودش هم از این قافله عقب نماند. این مجموعه روایت خاطرات کوتاهی از «فاطمه مسعود» است. حمیده سلطانی عهده‌دار مصاحبه و تدوینِ مطالب این ناداستان بوده است.

در یک تقسیم‌بندی می‌توان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشته‌هایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق می‌شود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و به‌دلایلی دیگر شروع به نوشتن می‌کند. در مقابل، در نوشته‌های غیرواقعیت‌محور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز می‌زند و این گونه به‌عنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیت‌محور) طبقه‌بندی می‌شود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم هم‌نوعان است (البته نه به‌معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدف‌های دیگر ناداستان‌نویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمون‌های بی‌شماری می‌پردازد و فرم‌های گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی می‌تواند شامل این‌ها باشند: جستارها، زندگی‌نامه‌ها، کتاب‌های تاریخی، کتاب‌های علمی - آموزشی، گزارش‌های ویژه، یادداشت‌ها، گفت‌وگوها، یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، نامه‌ها، سندها، خاطره‌ها و نقدهای ادبی.

خواندن کتاب ترکش های زردآلو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب خاطرات پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ترکش های زردآلو

«مهدی همیشه شیطنت می‌کرد. یعقوب که اعصابش ضعیف شده بود و اصلاً تحمل سروصدای زیادی را نداشت، یک بار مهدی را زد. خب بچه شلوغ می‌کند و البته که هیچ اشکالی ندارد، حتی اگر لازم باشد تنبیه شود، ولی دیدم که چندین روز یعقوب برای این کارش ناراحت و پشیمان بود. یک‌جورهایی انگار دست خودش نبود. آنجا توی آن آسایشگاه‌ها واقعاً دورانی سخت و شکنجه‌هایی طاقت‌فرسا را گذرانده بودند. خواب‌هایش بدون کابوس نبود، بدون فریاد و احساس خفگی. اوایل می‌ترسیدم ولی رفته‌رفته عادت کردم و البته یعقوب هم حالش بهتر شد. کابوس می‌دید و تا بلند می‌شد باورش نمی‌شد برگشته است و فکر می‌کرد هنوز در آسایشگاه است. تا اینکه باورش شد و دیگر آن کابوس‌ها تمام شد انگار.

خیلی آرام غذا می‌خورد. می‌گفت دوست دارم همه‌چیز را مزه‌مزه کنم تا همۀ مزه‌ها زیر زبانم بماند. تعریف می‌کرد وقتی رسیده بودند ایران بهشان شربت آب‌لیمو داده بودند. آن‌قدر فکر کرده بود تا بفهمد چه مزه‌ای است این شربت و نفهمیده بود تا اینکه من برایش شربت درست کرده بودم و با تعجب گفت آب‌لیمو است؟! تازه یادش افتاد که آن روز آن شربت خوشمزه آب‌لیمو بوده که نتوانسته بود مزه‌اش را تشخیص بدهد.

در آسایشگاه بافتنی یاد گرفته بود و تابلویی کار کرده بود که دوتا پسربچه، که توپ زیر پایشان است، ایستاده‌اند و همدیگر را تماشا می‌کنند؛ به عشق حجت و مهدی کار کرده بود.

کمی نسبت به مصرف هر چیزی حساس شده بود و البته الان هم هست. دوست ندارد چیزی را اسراف کنیم. آب، غذا و هر چیزی. یعقوب خیلی آرام و بی‌حاشیه است. زندگی ساده، ولی پر از شوروشوق و حسی پدرانه دارد که باعث شده تمام سال‌های نبودنش را جبران کند.

راستی بعداز اینکه یعقوب در سال ۱۳۷۱ به مکه مشرف شد دیگر صدایش می‌زنم: حاج‌آقا.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۱۸۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۷,۳۰۰
تومان