کتاب موش کور در خانه جدید
معرفی کتاب موش کور در خانه جدید
کتاب الکترونیکی موش کور در خانه جدید نوشتۀ براون واتسون و ترجمۀ مژگان شیخی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. کتاب موش کور در خانه جدید، شامل مجموعهای از داستانهای کوتاه برای کودکان است.
درباره کتاب موش کور در خانه جدید
یافتن بهترین کتاب کودک یکی از مشغلههای ذهنی والدین محسوب میشود؛ چرا که کودکان با کمک کتابهای کودکانه میتوانند به درک و رشد بهتری برسند. زمانی که صبحت از خرید کتاب کودک میشود منظور فقط کتاب داستان کودک یا کتاب قصههای کودکانه نیست، بلکه این مجموعه کتاب شعر کودک، کتاب علمی کودک و... را هم در برمیگیرد که بسیار مهم هستند.
قبل از هر اقدامی باید بدانید برای چه کسانی میخواهید کتاب بخرید و بر اساس گروه سنی او اقدام کنید. بهعنوانمثال اگر برای کودکی ۱۰ساله دنبال کتاب هستید، با جستوجوی بهترین کتاب برای کودکانه ۱۰ساله میتوانید مشکل خود را حل کنید؛ اما فراموش نکنید گروه سنی کتابهای کودک بسیار مهم است. در مجموع، کتاب کودک با تصویر بسیار مورد استقبال قرار میگیرد؛ چرا که رنگها کودکان را به خود جذب میکنند. در ادامه با این تقسیمبندی گروه سنی کودکان آشنا میشوید:
گروه الف: سالهای قبل از دبستان
گروه ب: کلاسهای اول، دوم و سوم دبستان
گروه ج: کلاسهای چهارم، پنجم و ششم دبستان
کتاب موش کور در خانه جدید مجموعهای از ۱۶ داستان جذاب و بهیادماندنی است. دختر کوچولوها دوست دارند این قصهها را بارهاوبارها بخوانند و به نقاشیهای قشنگشان نگاه کنند... مژگان شیخی مترجم این کتاب، تاکنون بیش از ۹۰ کتاب برای کودکان نوشته و یا ترجمه کرده است. او جوایز بسیاری چون کتاب سال کشور و جایزه پروین اعتصامی را در کارنامه ادبیاش دارد.
خواندن کتاب موش کور در خانه جدید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان گروه سنی ب و ج مناسب است
بخشی از کتاب موش کور در خانه جدید
«قصری بود آن دور دورها. شاهزاده خانمی در این قصر زندگی میکرد که اسمش فی بود. این شاهزادهخانم یک گربهٔ ریزهمیزه داشت و گربهاش را کوچولو صدا میزد. او گربهاش را خیلی دوست داشت. این گربه را مادرش سال قبل برای تولّدش به او هدیه داده بود. تولد شاهزاده خانم نزدیک شده بود. یک روز ملکه کنارش نشست و با مهربانی پرسید: «خب دخترم! امسال دوست داری برای تولدت چه هدیهای بگیرم؟» شاهزاده فی فکری کرد و گفت: «چیزی نمیخواهم مادر! فقط دلم میخواهد کوچولو همیشه پیش من باشد.» ملکه خندید گفت: چه هدیۀ عجیبی میخواهی؟! فکر نمیکنم کار راحتی باشد.حالا ببینم چهکار میتوانم بکنم.»
فردای آن روز شاهزاده فی از خواب بیدار شد و مثل همیشه گربهاش را صدا زد: «کوچولو، کوچولو، کجایی؟» ولی کوچولو آن دوروبر نبود. تا غروب هم پیدایش نشد. وقتی هم که برگشت، با غرور راه میرفت و حسابی سرحال بود. شاهزاده فی با خوشحالی کوچولو را بغل کرد و گفت: «وای. . گربهی نازم، کجا بودی؟ دیگر از این کارها نکن.»...»
حجم
۲۵٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۵٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه