دانلود و خرید کتاب این مادر آن پسر گروه نویسندگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب این مادر آن پسر

کتاب این مادر آن پسر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب این مادر آن پسر

«این مادر آن پسر» زندگینامه و خاطرات خانم فاطمه سادات موسوی رینه، مادر شهید جاویدالاثر جمال محمدشاهی است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: این مادر: مادر شهید جمال بزرگ‌شده‌ی منطقه‌ی رینه در اطراف شهر آمل است؛ شهر بزرگان اهل علم و معرفت علمایی همچون آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله علامه حسن‌زاده‌ی آملی. شهر شهدای به خون خفته. شهر شهیدان عارفی چون نادر خضری و حشمت‌الله طاهری و... با مردمانی مهربان بخصوص مردی بزرگ و پرمهر مرحوم سید سلیمان موسوی رینه. اما در سال‌های دور این مادر فداکار، شرایط سختی را تجربه نموده و آگاهانه انتخاب بزرگی داشت. می‌گوید: «بعضی‌ها برخوردشان با من تغییر کرد! درست است که من در یک خانواده‌ی مؤمن بزرگ شدم، اما همه‌ی شرایط مساعد نبود. دیدگاه‌های بعضی‌ها به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی درباره‌ی سبک زندگی و فرزندپروری و ایفای نقش مادری با من کاملاً متفاوت بود و راه‌های متفاوتی را در پیش گرفتیم. بعضی از آنان هدف واقعی در زندگی را پول و آسایش و راحتی می‌دانستند! بودند کسانی که به مسائل دینی و حجاب و... اعتقاد و پایبندی چندانی نداشتند. دلشان پاک بود اما راه درست را نمی‌دانستند. در ذهن بعضی از آن‌ها زندگی راحت، زندگی بدون توجهات دینی بود. اما من یک انتخاب بزرگ انجام دادم؛ یک زندگی سخت، اما مورد رضایت خدا و پایبندی به زندگی و فرزندانم را به زندگی مورد نظر آن‌ها ترجیح دادم. می‌دانستم که دنیا با سختی‌ها پوشیده شده، مگر خدا نمی‌گوید که «ما انسان را با سختی‌ها آفریدیم.» پس اینجا نباید زیاد به دنبال راحتی بگردیم. اینجا باید آرامش داشت و به دستورات خدا گوش کرد. آسایش واقعی برای آن‌طرف است.
HQSAMM
۱۳۹۶/۰۳/۱۶

کتاب جالبی بود و با ریز جزئیات از نحوه عملیات ها و چطوری زندگی کردن رزمندگان در میدان جنگ شرح داده شده. به نظرم نکته جالب درباره راوی این است که تقریبا د همه مناطق جنگی در موقع دفاع

- بیشتر
حسن مختاری
۱۳۹۹/۱۱/۱۲

این مادر سید بزرگوار قطعا مورد توجه اجدادشان بودن. ای مادر و پسر حالم را میدانید .... مهدی عج را به مادرش سوگند میدهند من جمال را به مادرش ... حالم مگر از این بدتر هم میشود ...

mahgol
۱۳۹۶/۰۳/۱۶

کتاب قشنگی بود ولی خیلی از مطالب کتاب روچندین بار تکرار کرده بودن وخسته کننده میشد

زهرا.م
۱۳۹۸/۱۲/۲۱

ورود نویسنده در میان خاطرات و تذکرات اخلاقی دادن سر رشته مطلب را از ذهن خواننده میگیرد. خاطرات بسیار نامنظم و در هم و بعضا تکراری تدوین شده، بعنوان کتاب دفاع مقدس تامین کننده رضایت خواننده نمیتواند باشد

یک شب در عالم رؤیا دیدم به نماز جمعه رفته‌ام. در مقابل درب دانشگاه تهران یک مسجد بزرگ وجود داشت. با تعجب وارد شدم. جمعیت زیادی آمده بودند و می‌گفتند قرار است به پیکر یک شهید نماز بخوانیم. چند دقیقه بعد جمعیت داخل مسجد از جا بلند شدند و گفتند امام زمان (عج) وارد شدند! بعد اعلام شد که امام عصر (عج) به پیکر شهید احمدعلی نیری نماز خواهند خواند. با تعجب گفتم: «مگه احمد آقا شهید شده؟!» نماز عجیبی بود. به همراه امام (عج) نماز را خواندیم. یک‌دفعه از خواب پریدم
حسن مختاری
همین که داخل مینی‌بوس نشستم خوابم برد. یک‌باره احساس کردم که یک آقای بسیار نورانی وارد مینی‌بوس شد! تعجب کردم. کسی را در اطرافم نمی‌دیدم. این آقای نورانی جلو آمد. من سلام کردم و ایشان جواب داد. منتظر بودم خودشان را معرفی کنند. ایشان جلوتر آمدند و فرمودند: «شما به خاطر ما آمدید، من هم آمده‌ام شما را تا مقداری از مسیر بدرقه کنم.» تشکر کردم. بعد آن آقای نورانی خداحافظی کردند و رفتند. یک‌باره از خواب پریدم و دیدم مینی‌بوس از پیچ جمکران گذشت و وارد جاده‌ی تهران شد.
حسن مختاری
به فرموده‌ی امام راحل «خودبینی، ریشه‌ی فساد»
برای او
آبجی، نکنه که یک وقت صدای تو بلند بشه و همسایه‌ها صدایت را بشنوند. به من نصیحت می‌کرد و می‌گفت: برای اینکه دین و ایمان شما حفظ شود، در همه‌ی زندگی تا می‌توانی با نامحرم کمتر صحبت کن.
برای او
یادت هست احمد نیری همه‌ی ما رو جمع کرد و آورد توی ختم جمال و گفت که امام زمان (عج) تو مجلس ختم جمال حضور داشتند؟
حسن مختاری
در عمل به دستورات دینی استقامت داشت. با حرف این و آن راهش را عوض نمی‌کرد.
برای او
حدیثی از حضرت زهرا (س) را دیدم که فرموده بودند: نزدیک‌ترین حالت یک زن به خداوند این است که نامحرم او را نبیند و او هم (جز در موارد ضرورت) هیچ نامحرمی را نبیند.»
برای او
راستی خدا را شکر می‌کنم که در جبهه‌ی باطل نیستم. خدایا شکر و سپاس تو را که مرا در لشکر حق قرار دادی. که اگر بکشم، به بهشت می‌روم و اگر کشته شوم، نیز به بهشت می‌روم.
✨Dreamer Witch✨
این را بدان که خواه ناخواه تا چند سال دیگر همگی از دنیا می‌رویم، پس چه بهتر که در راه خدا از دنیا برویم.
✨Dreamer Witch✨
فرزندم، صبر داشته باش. مثل ما صبور باش. کودکان را نزن، آن‌ها خوب می‌شوند. من هم بچه‌ها را این‌گونه بزرگ کردم.
برای او
مجاهد بصیر (زندگی‌نامه و خاطرات سردار سرتیپ شهید حسن گودرزی)
گروه نویسندگان
شیر کوهستان
گروه نویسندگان
حبیب خدا: خاطرات شهید حبیب‌الله جوانمردی شهید شانزده ساله‌‌ی انقلاب اسلامی
محسن عمادی
بی قرار
گروه نویسندگان
بصیرت در روزگار سکوت
گروه نویسندگان
فراتر از زمان
گروه نویسندگان
ترکش داغ
عباس روحی دهبنه
همسایه پیامبر (ص): زندگی‌‌نامه و خاطرات شهید داوود دانایی
گروه نویسندگان
کبوتران حرم
گروه نویسندگان
احمد
گروه نویسندگان
مهمان شام
گروه نویسندگان
شیدای شهادت
گروه نویسندگان
قرار یکشنبه ها
گروه نویسندگان
سفیر بیداری
گروه نویسندگان
همسفر شهدا
گروه نویسندگان
پرواز در سحرگاه؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید محمد غفاری
گروه نویسندگان
نور چشم امام (زندگی‌نامه و خاطراتی از شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی «ره»)
گروه نویسندگان
تفسیر روی داربست
گروه نویسندگان
دیدار با ملائک: زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملک‌پور
گروه نویسندگان
مصطفی (زندگی‌نامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردّانی‌پور)
گروه نویسندگان

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان