کتاب اسرار شیخ خجند
معرفی کتاب اسرار شیخ خجند
کتاب اسرار شیخ خجند نوشتهٔ عباس یزدی است. انتشارات روزنه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی حاوی یک داستان ایرانی از زبان «بوحامد خجندی».
درباره کتاب اسرار شیخ خجند
کتاب اسرار شیخ خجند را حاوی داستانی ساده و روان دانستهاند که پیچیدگیهای فنی و صنایع ادبی دشوار ندارد و میتواند شروع خوبی برای خواندن متون ادبی ایران بهویژه برای جوانان باشد. داستان کتاب حاضر در برههای حساس از تاریخ ایران اتفاق افتاده است؛ در ابتدای قرن هفتم. قرار بود در آن دوران حوادث مهمی رخ دهد که به وقوع پیوست. این کتاب، داستان «بوحامد خجندی» و حکایاتی جذاب و پندآموز را به زبان ساده و شیرین گرد آورده است. بوحامد خجندی در این رساله از شجرهنامهٔ خود میگوید. او قصد داشته رازهای جهان هستی و اسرار بزرگ و نهفته را که پیش از این بر کسی آشکار نشده، نمایان و چندین حکایت زیبا و نافذ را نقل کند. با او همراه شوید. عنوان برخی از این حکایتها عبارت است از «هرات شهر نگارگران»، «بازگشت به بغداد»، «در خدمت مغولان»، «سمرقند شهر سوخته.» و «بازگشت از عالم معنا به عالم ماده».
اما بوحامد خجندی کیست؟ «ابو محمود حامد بن خضر خجندی» (۹۴۰/ ۱۰۰۰ میلادی) متولد خجندِ تاجیکستان بود که در سال ۳۷۹ شمسی درگذشت. او مؤسس رصدخانهٔ شهر ری، ریاضیدان و ستارهشناس و از منجمان مهم دربار آلبویه در قرن چهارم بود. خجندی تحتحمایت امیران آلبویه، رصدخانهٔ ری را تأسیس و در آن کار کرد؛ مکانی که معروف است در سال ۹۹۴ پس از میلاد، اولین دیوارنگارهٔ عظیم را ساخت. هدف آن تعیین انحراف محوری زمین («انحراف دایرهالبروج») بود. خجندی انحراف محوری را برای سال ۹۹۴ پس از میلاد، ۲۳ درجه و ۳۲ دقیقه تعیین کرد. او اشاره کرده است که اندازهگیریهای منجمان پیشین، مقادیر بالاتری یافته است و کشف کرد که انحراف محوری ثابت نیست و در حال کاهش است. گفته شده است که شاید قضیهٔ جیب (سینوس) مربوط به مثلثات کروی را او ابداع کرده باشد. او ابزار نجومی بزرگی به نام سٌدس فخری برای اندازهگیری میل دایرةالبروج را ساخت. «مسائل متفرقه هندسیه لبعض العلماء» از آثار مکتوب اوست.
خواندن کتاب اسرار شیخ خجند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اسرار شیخ خجند
«در یکی از روزها خواجه بهاءالدین محمد از خاندان صاحب دیوان به دیدارم آمد. او مردی فاضل و دانشمند است و من از دیدنش بسیار متعجب شدم. پدر بهاءالدین در بارگاه محمد خوارزمشاه وزیر است و چه طور میشود که پدر و پسری در دستگاه دو دشمن هر دو وزیر باشند و این از لطایف این روزگار است. احوالم بپرسید و احترام بسیار کرد و گفت: بوحامد در عجب مباش که گردش چرخ از این شعبدهها بسیار دارد، اما باید بدانی که چارهای جز این نیست که علما نزد این افراد باشند که اگر این طور نباشد، عنان به کلی از کف برود. گفتم: مگر میشود دو طرف مخاصمه هر دو بر حق باشند و مگر این مغولان بتپرست نیستند؟ او به من از آیین و دین مغولان گفت که آنان نیز چون ما یگانه پرستند. سپس درباره رسالت خود و فرزندانش در دستگاه مغول گفت و این که بعض دینداران چه طور حمله مغول را موهبتی برای گسترش اسلام میدانند و با ادله محکم ثابت کرد که این حمله اگر چه تا به حال بسیاری از مسلمانان را به هلاکت رسانده ولی درآینده به نفع اسلام باشد و راه مسلمین به بلاد شرق بگشاید و اکنون کارعلما و فضلا بسیار سخت و باریک است. سپس در باره شروع جنگ و خبطهای سلطان ایران گفت و این که چنگیز را در آغاز میلی بر جنگ با خوارزمشاهیان نبود و ایشان بودند که نخست بر قراختاییان که ایشان و مغولان را حایل بودند، غلبه کردند و زان پس با سلوک نابخردانۀ خود، جنگ بدین ناحیت کشاندند. مرا مصاحبت با بهاءالدین بسیار خوش میآمد که او مردی دانشمند و در کار مغولان بسیار آگاه بود و به فرجام مردمان آن ملک میاندیشید. از او پرسیدم: در این حال که من هستم چه گمان داری از من بر آید؟ گفت: قرار است به حضور چنگیزخان در آیی و باید جهد تمام کنی تا بدان بارگاه راه یابی. شنیدستم که به دنبال کسی است که مدتی اگتای پسر سومش را همراه باشد و این نباشد مگر به دنبال استادی بهر تربیت او است. حالا خود بنگر که چه امر خطیری ممکن است بر ذمه تو باشد و اگر توانی به دین حقش متمایل سازی و آداب پادشاهی آموزی، خدمتی بزرگ به اسلام و مسلمین و جمیع ابنای بشر کردهای که این قوم اگر تعلیم نبیند و افرادی چون ما بدانها ره و رسم مدنیت نیاموزیم آن قدر قتال کنند تا نسل مسلمین بر اندازند. زین سبب یهودیان و مسیحیان و بوداییان بسیار گرد چنگیز و پسرانش میگردند و هر کدام میخواهند تا آیین خویش بر وی عرضه کنند. در آخر گفت: بوحامد از تو در این چند سال خبری نبود؛ ولی همه علما میدانستند که قبل از شروع سده هفتم هر بار منجمان طالع شاه خوارزم بدیدند، بدانستند که بخت با او یار نیست و همواره طالعش نحس بوده است، بر خلاف چنگیزخان که همیشه طالعش سعد است. این را بدان که ظلالسلطان جنگ را پیش زان که آغاز شود، باخته بود. گفتمش: آری میدانم که هفت کوکب در برج میزان جمع بودند.»
حجم
۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
حجم
۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب، طیِ دو روز در جاده امتداد یافته میان قم و تهران خوانده شد. مدتها بود، داستانی چنین شیرین مرا مسحور خود نساخته بود، شاید پس از کیمیاگر. گویی به آن دوران پرت می شوی، لحظات را با شیخ خجند زندگی