کتاب مدهوش
معرفی کتاب مدهوش
کتاب الکترونیکی مدهوش نوشتۀ پریسا دولتی است و انتشارات آئی سا آن را منتشر کرده است. کتاب مدهوش، یک رمان در ژانر جنایی عاشقانه است.
درباره کتاب مدهوش
رمان یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
داستان جنایی عاشقانه ترکیب عجیبی به نظر میرسد. حلکردن یک پروندۀ قتل در کنار حلکردن پروندۀ احساسات عاشقانه میتوانند به یک اندازه دشوار باشد. حل یک معما و درگیر احساسات شخصیتهای داستان شدن لذت خواندن کتاب را چندبرابر میکند. کتاب مدهوش نیز یک رمانی عاشقانه و جنایی است که داستانی گیرا همراه با توصیفهایی جذاب دارد.
خواندن کتاب مدهوش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای جنایی عاشقانه مناسب است.
بخشی از کتاب مدهوش
«بند ساک پارچهای را محکمتر میان دست عرق کردهام فشردم، با احتیاط درب بزرگ چوبی نیمهباز را هل دادم و سرکی به داخل کشیدم. یک دالان عظیم و طولانیِ تاریک پشت در بود. در را بیشتر باز کردم، دستم را بند دامن پر چین و سنگینم کردم و وارد دالان شدم. تاریکی و سقف بلندش خوفناک و درعینحال هیجانانگیز بود. دالان حدوداً چهار متری را پشت سر گذاشتم و بالاخره به حیاط رسیدم. چشمم به چند زن با لباس محلی افتاد که باعجله به این طرف و آن طرف میرفتند. هیچکس متوجه من نشده بود. چند قدم جلوتر رفتم و حالا دقیقاً مقابل عمارت ایستاده بودم. عمارتی که وقتی توصیفش را از زبان آرکان شنیده بودم حس کردم دارد پیازداغش را زیاد میکند، اما این عمارت حتی با شکوهتر از چیزی بود که او گفته بود.
یک حوض بزرگ مستطیلی شکل دقیقاً وسط حیاط بود که برای رسیدن به عمارت باید آن را دور میزدی. دورتادور حیاط هم تا جا داشت سرو و کاج کاشته بودند. چهار ردیف پله در ورودی عمارت قرار داشت که با فاصله زیادی جفتجفت مقابل هم قرار گرفته بودند و انتهایشان به ایوان میرسید...»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۰ صفحه
نظرات کاربران
خیلی زرد و تینیجری بود توصیه نمیکنم