دانلود و خرید کتاب مهتاب آشیانه سیدمجتبی موسوی زاده
تصویر جلد کتاب مهتاب آشیانه

کتاب مهتاب آشیانه

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مهتاب آشیانه

کتاب مهتاب آشیانه نوشتۀ سید مجتبی موسوی‌زاده در انتشارات آرنا به چاپ رسیده است.

درباره کتاب مهتاب آشیانه

کتاب مهتاب آشیانه داستانی دربارۀ تلاش برای پیدا کردن راهی از بیراهۀ پرگرداب است. آیا می‌توان از چنین راه پرآسیبی نجات یافت؟ آیا می‌توان آزادی را این‌گونه لمس کرد؟ نویسنده می‌گوید سعادت ریشه در مشیت الهی دارد و خوشا آنان که فرمان‌برداری در اراده‌شان نقش می‌بندد.

داستان مهتاب آشیانه، زندگی خانواده‌ای ۳نفره را روایت می‌کند؛ مهتاب و پدر و مادرش. آن‌ها برای آزاد زندگی کردن از ایران مهاجرت کرده‌ و به ترکیه رفته‌اند. مدتی در شهر استانبول ساکن شده‌اند اما قصدشان این است که از آنجا به اروپا بروند. مهتاب به مدرسه می‌رود و پدر و مادرش مشغول کار می‌شوند. در این فاصله دوندگی‌های پدر مهتاب برای گرفتن مجوزهای قانونی ورود به اروپا نتیجه‌ای ندارد و آن‌ها تصمیم می‌گیرند از طریق قایق‌های قاچاق بروند در حالی که نگران دشواری مسیر و وضعیت بد پناه‌جویان هستند. کتاب دربارۀ ماجراهای مهاجرت آنان و تبعات تصمیمشان است.

خواندن کتاب مهتاب آشیانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مهتاب آشیانه

«پدر مهتاب روزی یک تلفن همراه خرید و همگی توانستند، با تهران و بعضی افراد خانواده تماس بگیرند. حرف‌های پدر پشت تلفن امیدوارکننده بود و سعی می‌کرد که باعث تعجب مادر می‌شد. بی‌برنامگی و یک‌نواختی زندگی و عدم پیشرفت امور، پدر و مادر را فرسوده کرده بود. روزی مهتاب شنید که پدرش کاری پیدا کرده و به‌زودی مشغول می‌شود. اتفاق خوب دیگر این بود که اسم مهتاب را در مدرسه نوشتند و مهتاب توانست بعد از دو سال که مدرسه نمی‌رفت دوباره به مدرسه برود. مهتاب حالا به راحتی با زبان ترکی آشنا شده بود و تحصیل در یک مدرسهٔ ترک‌زبان برای او مشکلی ایجاد نمی‌کرد. بعد از مدت‌ها مادرش هم یک کار در یک فروشگاه بزرگ پیدا کرد و مشغول شد. بعد از گذشت مدت‌های طولانی زندگی روی خوش به آن‌ها نشان داده بود و اوضاع زندگی آن‌ها رو به بهبود می‌رفت. مادرش هر روز صبح با سروصورت آرایش کرده به محل کارش می‌رفت. مهتاب هم دیگر روسری نمی‌گذاشت و به همین دلیل، باید هر روز موهای سر خودش را شانه کرده و مرتب کند. در مدرسه بچه‌ها زیاد به او که یک فرد خارجی بود، توجه نداشتند ولی او را اذیت هم نمی‌کردند. زندگی به‌سرعت و خوبی برای دختر عادی و معمولی شده بود و دیگر احساس غربت، حداقل در وجود او نبود. گاهی در روزها و شب‌های تعطیل به شهرهای ساحلی می‌رفتند و خوش می‌گذراندند و حال پدرش در آخر شب‌های تفریح و گردش زیاد عادی نبود. در گفتگوهای با مادرش زیاد می‌خندید و شوخی می‌کرد. روحیهٔ خانوادهٔ سه نفره نسبت به قبل و ابتدای ورودشان به ترکیه بسیار خوب شده بود ولی نگرانی آن‌ها بابت مهاجرت به یکی از کشورهای اروپایی هم‌چنان وجود داشت و مشخص بود که پیگیری‌های پدرش در مورد مهاجرت تا کنون موفق نبوده است. مهتاب چندین نوبت با مادربزرگش در تهران صحبت کرد و در جواب مادربزرگش که پرسیده بود: «حال همهٔ شما خوبه؟ اوضاع چطوره؟» گفته بود: «حالمون خوبه و ما سلامت هستیم.» و مادربزرگش از شنیدن این خبرها واقعاً خوشحال شده بود. دو سه مرتبه پیش آمد که آن‌ها از استانبول به جاهای دورتر و شهرهای دیگر مسافرت کردند. در یکی از مسافرت‌ها، آن‌ها هرسه نفر با هم در دریا شنا کردند و مهتاب در مدت شنا نگران بود و هر موتورسواری که در ساحل عبور می‌کرد، منتظر بود، به آن‌ها و دیگران که شنا می‌کردند، تذکر بدهند و یا حتی بدتر، آن‌ها را بازداشت کنند. اما هیچ‌یک از این‌گونه اتفاقات به‌وجود نیامد و روز تعطیل به آن‌ها خیلی خوش گذشت. مخصوصاً مهتاب از طعم و مزهٔ ماهی‌کباب که در ساحل می‌فروختند، واقعاً لذت برد. شب اتفاقی آن‌ها به چند خانوادهٔ ایرانی برخورد کردند و در یک آلاچیق دور هم نشستند و به تعریف پرداختند؛ اما مهتاب کم‌کم خوابش گرفت و دیگر دنبالهٔ حرف‌ها را نگرفت و همین‌گونه که نشسته بود، خوابش برد. پیگیری و اصرار پدرش برای پذیرش‌ها به‌جایی نرسید؛ لذا ناگزیر خروج غیرقانونی و مسافرت با قایق‌های قاچاقی را انتخاب کردند. پدر مهتاب با مادرش گفتگو کرد و گفت: «زمان مسافرت حدوداً شش ماه دیگه‌ست و طبق بررسی‌هایی که کردم این آدم‌پرون هم مطمئنه و هم قیمتش خوبه.» اوایل مادر مهتاب زیاد راضی به نظر نمی‌رسید و بیشتر نگرانی او راجع به پول و اندوخته‌شان بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

حجم

۶۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان