کتاب راز عمارت بلک فورد
معرفی کتاب راز عمارت بلک فورد
کتاب راز عمارت بلک فورد نوشتۀ گرگوری فونارو و ترجمۀ فهیمه شاه محمدی است و انتشارات نگاه آشنا آن را منتشر کرده است. کتاب راز عمارت بلک فورد داستان خواهر و برادری است که میخواهند بر شرارت و پلیدی پیروز شوند، اما در این راه باید از موجوداتی کمک بگیرند که انسان نیستند. این کتاب برندۀ ۳ نشان لاکپشت پرنده شده است.
درباره کتاب راز عمارت بلک فورد
قهرمانهای داستان گرگوری فونارو زمانی که به بلکفورد میرسند، نمیدانند که خطری آنها را تهدید میکند. لوسی تینکر بههمراه برادرش، الیور و پدرش به این عمارت نقل مکان میکنند، چون پیرمردی غریبه و مرموز به پدرش پیشنهاد شغلی را داده که نمیتوان از آن صرف نظر کرد. پدر لوسی که تعمیرکار ساعت است، میتواند در ازای درستکردن ساعت عمارت بلکفورد سکههای طلا دریافت کند؛ اما طولی نمیکشد که لوسی و الیور متوجه میشوند که چیزی مرموز در این خانه هست. حیوانهای چوبی داخل ساعت فقط مجسمه نیستند و جنگلی که عمارت را احاطه کرده فقط تعدادی درخت نیست. آیا بچهها موفق میشوند بلکفورد را از دست هیولای شرور درون جنگل نجات دهند؟ چه کسی به کمک آنها خواهد آمد؟
کتاب ترسناک و مرموز پیش رو مجموعهای چندجلدی است که تا کنون ۲ جلد از آن منتشر شده است. عمارت مرموز داستانی هیجانانگیز و ماجراجویانه از تلاشهای خواهر و برادری است که با همراهی موجوداتی دیگر به جنگ با زشتی و پلیدی میروند.
خواندن کتاب راز عمارت بلک فورد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانانی که به داستانهای ترسناک و هیجانانگیز علاقه دارند مناسب است.
درباره گرگوری فونارو
گرگوری فونارو، نویسندۀ آمریکایی کتاب حاضر داستاننویسی را از کودکی آغاز کرده است. گرگوری فونارو در حال حاضر مشغول تدریس ادبیات نمایشی در دانشگاه کارولینای شرقی است.
فونارو چندین کتاب نوشته که کتاب «تالار شگفتانگیز آلیستر گریم» او یکی از پرفروشترین مجموعههای نیویورک تایمز است.
مجموعهی عمارت مرموز نخستین آثار اوست که به فارسی برگردانده میشود.
بخشی از کتاب راز عمارت بلک فورد
«الیور چراغ را خاموش کرد و بچهها به هم شببهخیر گفتند. لوسی سگ کوچولو را زیر بازویش گذاشت و چشمهایش را بست. پنجره باز بود و بیرون صدای باد میآمد که شاخهها را میلرزاند. حالا که سگ کوچولو پیشش بود دیگر از دالان جنگلی نمیترسید. البته خب، شاید هنوز کمی ترس داشت.
لوسی سگ را به خودش نزدیکتر کرد. پیش خودش فکر کرد یک روزی، وقتی بروند خانهی جدید خودشان که پنجرههای بزرگی هم دارد، پدرش برایش یک سگ واقعی میگیرد. فعلاً همین سگ چوبی برایش کافی بود و البته باید برایش اسم هم میگذاشت. ولی قبل از اینکه بتواند روی اسم فکر کند، چشمهایش سنگین شد و خواب دید. یا لااقل فکر کرد رویا میبیند، چون اتفاقی که بعدش افتاد عین رویا بود.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
سلام به تمامی عزیزان من یک کتاب خون هستم مثل شما اما بایک تفاوت که من کتاب های جناهی می خونم اما این کتاب خیلی عالی است به شما توصیه می کنم بخونید اگه بدتون اومد پول کتاب از من