کتاب نفرین داین
معرفی کتاب نفرین داین
کتاب نفرین داین داستانی از داشیل همت، نویسنده مشهور کتابهای جنایی است که با ترجمه پرویز نصیری میخوانید. این اثر در اصل ادامه رمان خرمن سرخ است که بر اساس ماجرای قتل فرانک لیتل، پایهگذار کارگران صنعتی جهان، نوشته شده است
کتاب نفرین داین دومین کتابی است که از این نویسنده به سیاق داستانهای مجله ماسک سیاه منتشر شد. زمانی که هنوز نام داشیل همت را برای خودش انتخاب نگرده بود. در هر دو کتاب، هم این اثر و هم خرمن سرخ، چند معمای قتل مطرح میشود و در همان یک سوم ابتدای کتاب هم حل میشود. اما نویسنده برای جذابیت بیشتر کتاب، معماهای جدیدی طرح میکند و مخاطبش را تا انتخها همراه خود میکشاند. شخصیت اصلی هر دو رمان یک نفر هستند و جالب اینکه این شخصیت که روای داستان نیز هست، نام ندارد.
کتاب نفرین داین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران رمانهای جنایی هستید و کتاب خرمن سرخ را خواندهاید، از خواندن کتاب نفرین داین لذت میبرید.
درباره داشیل همت
ساموئل داشیل همت، فعال سیاسی، فیلمنامه نویس، نویسنده داستان کوتاه و رمان نویس آمریکایی ۲۷ می ۱۸۹۴ در منطقه روستایی سنت ماری متولد شد و در فیلادلفیا و بالتیمور بزرگ شد. او یک خواهر بزرگتر و برادر کوچکتر داشت. زمانی که سیزده ساله بود مدرسه را ترک کرد و شغلهای مختلف زیادی را امتحان کرد. اما در نهایت به سازمان ملی کارآگاهان پینکرتون پیوست و در فاصله سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۲ در این سازمان مشغول به فعالیت بود.
او اولین داستانش را در سال ۱۹۲۲ منتشر کرد. داشیل همت در داستانهایش بسیار از تجربیاتش کمک گرفته است و خاطراتش در طول خدمت در سازمان پینکرتون حسابی موقع نوشتن داستانها به کمکش میآیند.
داشیل همت را مرد تناقضات مینامند. مرد مشهور و در عـین حال گوشهگیر، یک نویسنده موفق که دیگر نیازی به نوشتن نمیدید، یـک مارکسیست که در دو جنگ جهانی به نفع کشـورش دواطلبانه شـرکت کرد، ثروتمندی ورشکسته و مردی که زندان را به لو دادن اسم رفقـایش در جریان مک کارتیسم ترجیح داد. زندان مشکلات حقوقی زیادی برای او درست کرد. تمام کتابهایش از کتابفروشیها جمع شد و تا مدتها هیچ حق التالیفی از کارهایش نمیگرفت.
از میان کتابهای او میتوان به بنویس جنایت، شاهین مالت، نفرین داین، کارآگاه کانتیننتال، ترکه مردی که سر خم نکرد، شهر کابوس، دستیار جنایت، مردی به نام اسپید و مرد لاغر اشاره کرد. او سرانجام در دهم ژانویه ۱۹۶۱ بر اثر سرطان ریه در شهر نیویورک از دنیا رفت و هنگام مرگ نیز بسیار فقیر بود.
بخشی از کتاب نفرین داین
در حالی که لبخند میزد با تکان دادن دست، صحبت مرا قطع کرد. گفت: «البته.» دست دراز و لاغری داشت، با انگشتانی کشیده و به زشتی اغلب دستانی که این طور هستند: «البته، درسته! اونا بیمه شده بودن. حواسم به این موضوع نبود. الماس ها مال من نبودند، شما که بهتر می دونین، مال هالستد بودن.»
«هالستد و بوچمپ؟ شرکت بیمه جزئیات رو به من نگفت. الماس ها رو به شرط مرجوعی گرفتین؟»
«نه، اونا رو برای آزمایش گرفتم. هالستد از آزمایش های من در مورد رنگ آمیزی شیشه خبر داشت. آزمایش هایی در مورد درست کردن لکه روی شیشه و بعد پاک کردن آن. علاقه مند بود بفهمه که می شه این کار رو روی الماس هم اجرا کرد؟ برای از بین بردن رنگِ سنگ های قیمتی. از بین بردن رگه های زرد و قهوه ای و خصوصاً آبی. از من خواست امتحان کنم. الماس ها رو پنج هفته قبل به من داد. هشت تا بودن، هیچ کدام ارزش به خصوصی نداشتن. بزرگترینشون یه کم از یه چهارم قیراط سنگین تر بود چندتایی یه چهارم قیراط و به جز دو تا بقیه به شدت رنگ پریده بودن. این مشخصاتِ سنگ هاییه که دزد برد.»
پرسیدم: «آزمایش ها نتیجه داد؟»
گفت: «راستش کوچک ترین پیشرفتی نکردم. خیلی کار ظریفیه. الماس خیلی ماده سر سختیه.»
«کجا نگهداریشون می کردی؟»
«معمولاً تو آزمایشگاه بودن. همین طوری بیرون. اما چند روزبود که توی کابینت می ذاشتم و در رو قفل می کردم. دقیقاً بعد از آخرین آزمایش ناموفقم.»
«از این آزمایش کسی خبر داشت؟»
«همه، هیچکس. دلیلی برای رازداری نبود.»
«از توی کابینت دزدیده شدن؟»
«بله امروز صبح دیدم که درِ جلویی خونه بازه، درِ کابینت با زور باز شده بود و الماس ها نبودن. پلیس روی درِ آشپزخونه نشونه هایی پیدا کرد. اونا می گن که دزد، از اونجا وارد و از در جلویی بیرون رفته. ما دیشب هیچ صدایی نشنیدیم. هیچ چیز دیگه ای هم نبرده.»
خانم لگت از بین چارچوبِ در گفت: « وقتی امروز صبح پایین اومدم، دیدم که در جلویی نیمه بازه. رفتم بالا، ادگار رو بیدار کردم. خونه رو گشتیم، فهمیدیم که الماس ها نیستن. پلیس فکر میکنه کار مردیه که من این اواخر دیده بودم. »
درباره مردی که دیده بود، سئوال کردم.
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه