دانلود و خرید کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟ سمیرا قیومی
تصویر جلد کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟

کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟

معرفی کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟

کتاب الکترونیکی دوست بهتره یا کلوچه؟ نوشتهٔ سمیرا قیومی از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. این کتاب برای کودکان گروه سنی نوخوان (۷+) با موضوع دوستی تدوین شده است.

درباره دوست بهتره یا کلوچه؟

کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟ داستان «دودیدا»، پسربچه‌ای تنها است که همسایه‌ای ندارند و دلش می‌خواهد یک همسایه‌ داشته باشند که بچه‌ای هم‌سن‌وسال او داشته باشند. او می‌خواهد بتوانند با آن بچه بازی کند تا حوصله‌اش سر نرود. پسرک معنی اسم خودش را می‌داند؛ دوستی که دوست دارد یک دوست داشته باشد. دودیدا شب‌ها که روی ماه تاب می‌خورد، به یک دوست فکر می‌کرد و در انتظار داشتن یک همسایه روزهای خود را می‌گذراند، اما برخلاف انتظارش وقتی همسایه‌‌ٔ جدید که یک پسربچه داشت، به همسایگی آن‌ها آمد، آرزوی دودیدا برآورده نشد. تصویرگر کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟ از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، برندهٔ جایزهٔ پنجاه‌ویکمین دورهٔ قلم طلایی بلگراد شده است. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این کتاب را برای گروه سنی نوخوان (۷+) به نویسندگی سمیرا قیومی و تصویرگری «محمدحسین ماتک» متتشر کرده است. این کتاب برای موضوع دوست‌یابی به موضوع کلیشه‌ای قدیم احترام به حقوق همسایه‌ها نپرداخته و لایه‌های ارتباطی بین همسایه‌ها را که منجر به همدلی بین آن‌ها می‌شود، مد نظر قرار داده و داستانی از صبوری و همدلی نوشته تا بچه‌ها یاد بگیرند برای دوام دوستی و همسایگی سخت‌گیر نباشند، شرط‌وشروط نگذارند، تا دوستیشان باقی بماند.

خواندن کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به کودکان گروه سنی نوخوان (۷+) برای آشنایی با موضوع دوستی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دوست بهتره یا کلوچه؟

«دودیدا در کوهستان زندگی می‌کرد. خانه‌ی آن‌ها نوک قلّه‌ی بلندترین کوه کوهستان بود. قلّه‌ی کوه درست از وسط خانه‌ی آن‌ها بیرون آمده بود. مادرش یک صفحه‌ی گرد چوبی روی آن گذاشته بود و هر روز دور آن میز می‌نشستند و غذا می‌خوردند. هر صبح دودیدا و پدرش صبحانه را آماده می‌کردند. مادرش عادت داشت نیم ساعتی توی رختخواب غلت بزند و به این فکر کند که امروز برای صبحانه چه آماده کند. دودیدا و پدرش اوّل توی تابه روغن می‌ریختند، بعد پنجره را باز می‌کردند و تابه را جلوی خورشید می‌گرفتند. وقتی داغ می‌شد، سه‌تا تخم لک‌لک را قُلپ قُلپ می‌انداختند توی تابه. صدای جلز و ولز نیمرو که بلند می‌شد، مادر می‌آمد و می‌گفت: «آخیش، چه فکر خوبی کردید! راحت شدم. در عوض، من هم امروز برایتان شیرینی خارخاسکی می‌پزم.» دودیدا می‌گفت: «باز هم شیرینی خارخاسکی؟» و مادرش جواب می‌داد: «بله، خارخاسک هم دلت را پر از مهربانی می‌کند، هم سرت را پر از فکرهای بکر. امّا خب برای این که تکراری نشود، این‌بار با یک مزّه‌ی جدید ...مثلاً ... مثلاً شیرینی خارخاسکی با طعم مریم گلی! چه طوره؟ بعد سه‌تایی روی قسمت‌های سُرسُری کوه کمی سرسره‌بازی می‌کردند و سر این که کدامشان زودتر به پای کوه می‌رسد با هم مسابقه می‌دادند. پدرش همیشه جرزنی می‌کرد، امّا آخرش دودیدا برنده می‌شد. کمی بعد پدر و مادر به سر کار می‌رفتند. پدر دودیدا یک گیاه‌شناس بود. مادرش هم با گیاهانی که پدرش می‌شناخت و از کوه می‌چید، کیک و شیرینی و کلوچه می‌پخت و به مشتری‌های شهرِ پایین کوه می‌فروخت. البتّه چون کوهی که روی آن زندگی می‌کردند بیشتر از هر گیاه دیگری خارخاسک داشت، همه‌ی شیرینی‌های مادر، خارخاسکی بود. شیرینی‌های خارخاسکی با مزّه‌ی گیاهان جورواجور.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲ صفحه

حجم

۳٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲ صفحه

قیمت:
۷,۷۰۰
۲,۳۱۰
۷۰%
تومان