کتاب نیمه شب در هتل بارکلی
معرفی کتاب نیمه شب در هتل بارکلی
کتاب نیمه شب در هتل بارکلی نوشتهٔ فلور بردلی و ترجمهٔ معصومه مظاهری و ویراستهٔ سمیرا امیری است. کتاب کوله پشتی این رمان معاصر هلندی را منتشر کرده است؛ برای نوجوانان.
درباره کتاب نیمه شب در هتل بارکلی
کتاب نیمه شب در هتل بارکلی (Midnight At The Barclay Hotel) حاوی یک رمان معاصر و هلندی است که داستان یک شب اقامت پنج مهمان در هتل «بارکلی» را روایت میکند؛ هتلی که میگویند توسط ارواح تسخیر شده است و ترسناکترین مکان منطقه شناخته میشود. این رمان که در سال ۲۰۲۱ میلادی برندهٔ جایزهٔ کتاب کلورادو و افتخارات گوناگون دیگر شد، هیجانانگیز و ماجراجویانه و برای نوجوانان است. داستان چیست؟ یک پروندهٔ معمایی باید حل شود. وقتی «جیجی جاکوبسان» مادرش را متقاعد کرد تا دعوت ناگهانی و غيرمترقبه به تفريحی کاملاً رايگان در هتل بارکلیِ مجلل و ممتاز را بپذيرد، هرگز خودش را درگير پروندهٔ قتلی پيچيده تصور نمیکرد. او فکر میکرد آخرهفتهای معمولی به آنجا میرود و در شبحزدهترين مکان شهر به شکار ارواح میپردازد، اما وقتی به هتل بارکلی رسيد، مادرش متهم به قتل مدير هتل شد و جیجی فهميد که اين آخرهفته هر چيزی میتواند باشد بهجز آخر هفتهای معمولی!
خواندن کتاب نیمه شب در هتل بارکلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان علاقهمند به داستانهای جنایی و کمی ترسناک پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نیمه شب در هتل بارکلی
«اِما مشغول قدم زدن در هتل بود و هرچه بیشتر میگذشت احساس ناکامی و شکست بیشتری میکرد، انگار کاملاً درمانده شده بود. آنها دربارهٔ هیچکدام از مظنونها به نتیجهٔ قابلقبولی نرسیده بودند و حالا سرآشپز هم یکی از مظنونها به حساب میآمد! آقای کلارک هم هیچ کمکی نکرده بود. تازه وقتی آقای بارکلی به قتل رسید خود او هم اینجا و در هتل حضور داشت. شاید وقت آن رسیده بود که جناب ناظر هم یکی از متهمان این پرونده معرفی شود.
اِما تقریباً به اتاق آقای کلارک رسیده بود؛ با خودش فکر کرد بهتر است در را باز کند و بدون اجازه وارد اتاق شود. با یکی دو بار رفتن که اتفاقی نمیافتاد. (البته مسئلهٔ مهمی بود. چون بدون اجازه داخل اتاق دیگران رفتن جرم محسوب میشد؛ از کارآگاه والکر بپرسید.)
اتاق آقای کلارک همیشه تمیز و مرتب بود، خیلی خیلی تمیز. هیچوقت لباسهایش را گوشهوکنار اتاق نمیگذاشت. هیچ عکسی شخصیای داخل اتاق نبود. در اتاق فقط برنامهٔ کارهایش وجود داشت که آن را تمیز و مرتب روی تابلوی اعلانات چسبانده بود.
اِما در کمد را باز کرد تا داخلش را ببیند که یکهو متوجه چیزی شد... توضیحش کمی سخت بود. درون کمد چنددست لباس وجود داشت که اِما تا حالا آنها را تن آقای کلارک ندیده بود. لباسهایی غیررسمی و سرهمی که اِما نمیتوانست آنها را روی تن آقای کلارک تصور کند. داخل کمد چندتا کلاه و کلاهگیس هم بود.
همینطور لباسهای رسمی مخصوص جشن و مجالس.
آیا آقای کلارک تئاتر بازی میکرد؟ چیزی به خاطر نیاورد، ولی آیا کسی واقعاً این مرد را میشناخت؟
اِما به طرف میز کار او رفت و کشوی بالایی را بیرون کشید.
ته کشو نامهای دید و تای آن را باز کرد.
میدانم تو کی هستی. تاوانش را میدهی!
پایین نامه را دخترش امضا کرده بود. نامهای تهدیدآمیز!
این دختر واقعاً چه کسی بود و چرا اینقدر از دست آقای کلارک عصبانی بود؟»
حجم
۵۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۵۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه