کتاب توقف افکار منفی

کتاب توقف افکار منفی نوشتهٔ نیک ترنتون و ترجمهٔ هانیه کمیتی و نگین ناطق است. نشر برگ و باد این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ ۲۳ تکنیک برای رهایی از استرس، آرامش ذهنی و زیستن در زمان حال.

درباره کتاب توقف افکار منفی

کتاب توقف افکار منفی (Stop over thinking) که شش فصل دارد، ۲۳ تکنیک برای رهایی از استرس، آرامش ذهنی و زیستن در زمان حال را در بر گرفته است. این کتاب با فصلی به نام «زیاد فکر کردن در واقع تفکر زیاد نیست» آغاز شده و با فصلی به نام «نگرش‌های جدید و تنظیم هیجانات» به پایان رسیده است. نویسنده معتقد است که تفکر بیش از حد، یک فعالیت ذهنی به‌شدت آسیب‌زا است که تحلیل‌برنده، قضاوت‌گر، نظارت‌کننده، ارزیابی‌کننده، کنترل‌گر یا نگران‌کننده است. نیک ترنتون در این اثر دربارهٔ دلایل آشفتگی و رنج ذهنی، منشأ این مشکل، ارتباط آن با ژن و محیط، اینکه زنده بودن استرس‌زا است و... سخن گفته است. با او همراه شوید اگر بیش از حد به همه‌چیز فکر می‌کنید.

خواندن کتاب توقف افکار منفی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب توقف افکار منفی

«ذهن، بدن و احساسات با یکدیگر مرتبط هستند و متقابلاً بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. اما احتمالاً متوجه شده‌اید که وقتی صحبت از اضطراب می‌شود، ذهن مهم‌ترین نقش را بازی می‌کند. طرز تفکر، ساختارهای ذهنی و تفسیر شخصی ما هستند که درک ما را در رابطه با دنیای پیرامون شکل می‌دهند. با توجه به این موضوع، درمان شناختی رفتاری (CBT) تلاش می‌کند به ریشهٔ درک ذهن ما از جهان برسد و به افراد اجازه می‌دهد تا افکار مفیدتر و سازگارتر تولید کنند.

الگوهای منفی فکری تقریباً در همهٔ افرادی که مبتلا به نشخوار فکری هستند، وجود دارد. با این حال، با استفاده از درمان شناختی رفتاری می‌توانید به ریشهٔ افکار منفی دست پیدا کنید و طرز فکرتان را بهبود ببخشید، یعنی افکاری که به شما کمک می‌کنند بدون استفاده از دارو، با آرامش بیشتر و حس کنترل بهتر زندگی کنید. درمان شناختی رفتاری برای درمان اختلالات اضطرابی مشخص، مانند اختلال هراس، اختلال وسواسی جبری یا اضطراب عمومی استفاده می‌شود، اما می‌توانیم برای درمان این اختلالات، از برخی از تکنیک‌های درمان اضطراب روزانه نیز استفاده کنیم، به خصوص اگر منبع استرس، افکار خودمان باشد.

فرض اساسی در درمان شناختی رفتاری این است: افکار ما (نه دنیای بیرون) بر بینش و نحوهٔ رفتار ما تأثیر می‌گذارد. افکار معمولا، احساساتی را ایجاد می‌کنند که ادراک ما را شکل می‌دهند و باورهای ما را در مورد خودمان و نحوهٔ عملکردمان تغییر می‌دهند. وقتی افکارمان را تغییر می‌دهیم، بقیهٔ چیزها نیز به دنبال آن تغییر می‌کنند. برای مثال، در نشخوار فکری یکی از افکار بنیادین ممکن است این‌گونه باشد: «هر شکستی غیرقابل تحمل است و اگر شکست بخورم آدم بدی هستم» به این معنی که وقتی شکست می‌خورید، احساس وحشتناکی خواهید داشت و ممکن است رفتار خود را تغییر دهید تا هرگز دوباره خطر نکنید مبادا شکست بخورید. اگر در عوض فکرتان این باشد که «شکست عادی است و پایان دنیا نیست»، وقتی شکست می‌خورید کمی ناامید می‌شوید اما خودتان را جمع‌وجور می‌کنید و ادامه می‌دهید.»