کتاب شدن
معرفی کتاب شدن
کتاب الکترونیکی شدن نوشتهٔ میشل اوباما با ترجمهٔ مهرنوش عدالت از انتشارات ۳۶۰ درجه است. این کتاب خاطرات صمیمانه، تأثیرگذار و الهام بخش میشل اوباما بانوی اول سابق آمریکا است.
درباره کتاب شدن
کتاب شدن، شرح حال زندگی میشل اوباما است. میشل اوباما کتابش را با شرح آرزوها و خاطرات دوران کودکی و تحصیلش شروع میکند و در ادامه به نحوهٔ آشنایی با همسر فعلیاش «باراک اوباما» و رسیدن به جایگاه بانوی اول «کاخ سفید» میپردازد. میشل اوباما تجربیاتش را از دوران کودکی که در منطقهٔ فقیرنشین «شیکاگو» بزرگ میشود و از تجربههایی که به زندگی او شکل و جهت میدهند، تا رفتن به کاخ سفید بازگو میکند. میشل با صداقت و امانت، از موفقیتها و شکستهای شخصی خود مینویسد و داستان زندگی خودش را به شیوهٔ روایی و عمیق، با نثری جذاب و روان مینویسد. کتابِ شدن، داستانی خواندنی، روشنگرانه و کاملاً شخصی از زندگی زنی است که با بهرهمندی از تواناییهای خود، پشتکار، همت و ثبات قدم توانست، محدودیتها را برای خودش به فرصت تبدیل کند، از شرایط سخت زندگی عبور کند و برای بسیاری از مردم سراسر جهان الهامبخش جسارت، شهامت، تلاش و پشتکار شود.
میشل روبینسون اوباما متولد ۱۷ ژانویه ۱۹۶۴ در شیکاگو وکیل و نویسنده آمریکایی است که به مدت هشت سال بانوی اول ایالات متحده آمریکا بود. او در سن ۲۸ سالگی با باراک اوباما ازدواج کرد و دو فرزند دارد. میشل میگوید که پدر و مادرش فریزر وماریان روبینسون، او را بیباک و شجاع و با صراحت کلام بار آوردند. او دارای دکترای حقوق از «دانشگاه هاروارد» است. میشل اوباما، اولین حرفهٔ خود را به عنوان وکیل در دفتر حقوقی سیدنی و آستین در شیکاگو آغاز کرد، همان جایی که برای اولین بار، همسر آیندهاش، باراک اوباما را ملاقات کرد. او نخستین بانوی اول آمریکایی آفریقایی تبار در تاریخ ایالات متحده آمریکا است. میشل به عنوان یک زن سیاهپوست آمریکایی نمادی از روشنگری، آزادی، اقتدار و قدرت درونی برای سایر زنان سیاهپوست است. این کتاب شرحی از موفقیتها و ناکامیهای میشل در زندگی خصوصی و اجتماعی اوست. خواننده با مطالعه کتاب، علاوه بر آشنا شدن با زندگی میشل اوباما و مسیر رسیدنش به موفقیت، با فضای سیاسی حاکم بر ایالات متحده هم آشنا میشود. کتابِ شدن برای اولین بار در سال ۲۰۱۸ به چاپ رسید. کتابِ شدن را مهرنوش عدالت ترجمه و انتشارات ۳۶۰ درجه آن را منتشر کرده است.
فصلهای کتاب شدن عبارتاند از: «پیشگفتار نویسنده»، «من شدن»، «ما شدن»، «بیشتر شدن»، «سخن آخر» و «تصاویر».
خواندن کتاب شدن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کسانی که علاقهمند به زندگی افراد تأثیرگذار و الهامبخش هستند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شدن
«هنوز موضوعات فراوانی است که من در مورد آمریکا نمیدانم، در مورد زندگی، در مورد آینده و این که چه پیش خواهد آمد. اما خودم را خوب میشناسم، پدرم فریزر به من سختکوشی را یاد داد، بیشتر خندیدن و سر حرف و قول خود ماندن را. مادرم، ماریان به من نشان داد که چگونه برای خودم فکر کنم و نظرم را بیان کنم. هر دوی آنها در آپارتمان محقّر و تنگمان در حومه جنوبی شهر شیکاگو به من کمک کردند تا ارزش داستان زندگی و سرگذشت خودمان، سرگذشت خودم و سرگذشتهای بزرگتر مردم کشورمان را ببینم. حتی اگر زیبا و کامل نباشد، حتی اگر واقعی تر از آن چه باشد که انتظار داری. داستان زندگی و سرنوشت تو همان چیزی است که داری، همان چیزی است که همیشه خواهی داشت، چیزی است برای داشتن. مدت هشت سال در کاخ سفید زندگی کردم. قصری با پلههای فراوان، بیشتر از آن چیزی که بتوانم آنها را بشمارم، قصری با آسانسورهای فراوان، یک سالن بولینگ و یک باغ گیاهان داخل ساختمان. روی تختی میخوابیدم با ملافههای ایتالیایی، غذایمان را گروهی از سرآشپزهای جهانی میپختند و توسط پیشخدمت های حرفهای سرو میشد، که بسیار آموزش دیدهتر از پیشخدمت های رستورانها و هتلهای پنج ستاره بودند. مأموران سرویس مخفی با گوشیهای شنود و مسلح با چهرههای سنگی و سرد بیرون اتاقها میایستادند و نهایت تلاش خود را میکردند تا خلوت و زندگی خصوصی خانوادهشان را بر هم نزنند. بالاخره تا حدودی عادت کردیم. به ابهت و شکوه و عظمت عجیب و شگفتانگیز خانه جدیدمان و به حضور دائمی و آرام دیگران. کاخ سفید محل توپ بازی دو دخترمان در راهروها و بالا رفتن آنها از درختان در محوطه چمن جنوبی کاخ بود. محل شب بیداری های باراک، محل خواندن و مطالعه دقیق گزارشهای اطلاعاتی و پیش نویسهای سخنرانیها در اتاق تریتی، جایی که سانی، یکی از سگهایمان محتوای معدهاش را روی فرش خالی میکرد. داخل بالکن ترومن میایستادم و توریست های را نگاه میکردم که برای گرفتن عکس سلفی ژست میگرفتند و با کنجکاوی از لایه حفاظهای آهنی به داخل خیره میشدند و تلاش می کردند تا حدس بزنند داخل چه خبر است. روزهایی از بسته شدن پنجره اتاقهایمان به دلیل امنیت احساس خفگی میکردم و نمیتوانستم هوایی تازه کنم بدون جار و جنجال. روزهایی هم از شکوفه زدن گلهای ماگنولیا سفید محوطه بیرون غرق هیجان میشدم از جنب و جوش و فعالیت روزانه دولت، از اقتدار و ابهت یک استقبال نظامی، روزها و هفتهها و ماههایی از سیاست بیزار میشدم و لحظههایی زیبایی و افسون این کشور و مردمانش آن قدر مرا منقلب و متأثر میکرد که زبانم قاصر میشد از بیان کلمهای بر زبان. و سپس همه چیز تمام شد.»
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه
حجم
۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه