کتاب ریتم تفکر
معرفی کتاب ریتم تفکر
کتاب ریتم تفکر نوشتهٔ جسیکا ویسکوس و ترجمهٔ پریسا فتوحی است. انتشارات ناهید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی درمورد هنر، ادبیات و موسیقی پس از «مرلو - پونتی».
درباره کتاب ریتم تفکر
کتاب ریتم تفکر را یک دانشیار موسیقی، رئیس دپارتمان مطالعات موسیقی و مدیر مرکز مطالعات موسیقی و فلسفه در دانشگاه دوکسن آمریکا نوشته است. جسیکا ویسکوس در این کتاب که ده فصل دارد، ابتدا درمورد فلسفهٔ مرلوپونتی سخن گفته است، اما در فصل چهار به کشف قلمرو جدیدی پرداخته است. عنوان برخی از فصلهای این کتاب عبارت است از «پروست: در جستوجوی آلبرتین حقیقی»، «هارمونی و تحرک سبک در موسیقی دبوسی»، «ایدهٔ موسیقایی پروست» و «دبوسی: فرمی که در خود کامل میشود». بهطور کلی این کتاب درمورد هنر، ادبیات و موسیقی پس از «مرلو - پونتی» سخن گفته است. اما «موریس مرلو - پونتی» (Maurice Merleau-Ponty) کیست؟ او از مطرحترین پدیدارشناسان قرن بیستم بوده است که از پژوهشهای «هوسرل» فراتر رفت و نشان داد که دوگانگی سوژه و ابژه در کار نیست. شاخهٔ اصلی کار او، پدیدارشناسی ادراک (یکی از سه سنت مهم در پدیدارشناسی) بود. این پدیدارشناس در ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در ۱۹۶۱ میلادی درگذشت.
خواندن کتاب ریتم تفکر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد هنر، ادبیات و موسیقی پس از «موریس مرلو - پونتی» پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ریتم تفکر
«هنگامیکه مارسل برای اولین بار در یک نگاه چشمش به آلبرتین میافتد تنها سایهای را که در اقامتگاه ساحلی بلبک در مقابل امواج پدیدار شده بود میبیند. بنابراین از همان نخستین لحظه آلبرتین عملاً به یک وجود فاقد عمق تبدیل شده بود، به یک سایهٔ محض، مانند تصویری که میتوان قابش کرد و در یک سالن نقاشی بهنمایش گذاشت. و شاید مارسل ارتباطش با آلبرتین را براساس همین تجربهٔ اولیه قاعده بندی میکند، تاجاییکه سالهای بعدی عمرش را با این باور که ممکن است بتواند آلبرتین را تصاحب کند (همچنانکه میتوان یک شیء را تصاحب کرد) همواره او را دنبال میکند. بااینکه از خلال هر برخورد و در پی آن از خلال هر خاطره، مارسل درمییابد که باید به درجهٔ بالاتری از عمق در وجود آلبرتین پی ببرد، و درمییابد که «در ژرفای وجود پیکری که آن روز تنها طرحی از آن در مقابل دریا پدیدار میشد افزایشی رخ داده است»، ولی همچنان دشواری [این رابطه] بهطرز فزایندهای در برابرش نمایان میگردد. پروست در پاراگراف برجستهای از اپیزود «اسیر» [کتاب پنجم] به توصیف این دشواری میپردازد، در جاییکه مارسل در دومین اقامتش در کنار دریا حس تازهای را که نسبت به آلبرتین در وجودش پدیدار شده است با اولین برخوردی که در بلبک با او داشت مقایسه میکند و به گسترشی که در عمق وجود آلبرتین روی داده است پی میبرد و درمورد آن به تأمل میپردازد؛ درست مانند اینکه به تکرارهای مختلف موتیف آرابسک فلوت گوش فرا دهیم:
«میان دو موقعیت مختلف در بلبک که تفاوتهای بسیاری با یکدیگر داشتند، چند سالی که در پاریس گذشت فاصله افتاد. گسترهای طولانی که نقاط برجستهٔ آن دیدارهایی بود که با آلبرتین داشتم. او را در سالهای مختلف زندگیام و در موقعیتهای متفاوتی در ارتباط با خودم میدیدم که سبب میشد زیبایی مکانهایی که در این فاصله قرار داشتند و زیبایی زمان طولانی را که از آخرین دیدار او میگذشت احساس کنم و این تفاوتها در ژرفای پیکر شکننده و گلگونی که در برابرم میدیدم، همراه با سایههایی اسرارآمیز و در وضعیت برجسته و چشمگیری از اطمینان و آرامش شکل میگرفتند. شگفتی این وضعیت نه بهخاطر ترکیب تصاویر متوالی که از آلبرتین داشتم، که به دلیل تلفیق ویژگیهای فوقالعادهٔ ذهنی و احساسی، و برخی کاستیهای شخصیتی که همه و همه برای من غیرمنتظره و ناشناخته مینمود و آلبرتین در جریان رویش، نمو و تکثیر خویش، نوعی شکوفایی جسمانی که گویی با رنگهای تیره و گرفته نمودار میشد، آنها را به سرشت خویش افزوده بود، سرشتی که پیش از آن بهسختی میشد وجودی برای آن درنظر گرفت ولی اکنون مشکل میتوان به کنه آن پی برد.»
بنابراین برای مارسل یادآوری طبیعت متغیر ارتباطش با آلبرتین با حسی از کنایه همراه است: هرچه زمان طولانیتری از آشناییاش با آلبرتین میگذرد، اسرار ناشناختهٔ وجود او در نظرش بیشتر میشود. آلبرتین دیگر یک سایه یا یک طرح مبهم نیست، آنچه اکنون از وجود او [توسط مارسل] درک میشود وضعیت برجستهای از آرامش و اطمینان است، درحالیکه توسط سایهها، یعنی حوزههایی از وجود او که به مارسل اجازه نمیدهند به شناختشان دست یابد کامل میشود. در پاراگراف فوق راوی بیدرنگ به دلیل وجود این جفتهای ساختاری پی میبرد: «فاصله»ای که طی سالیان ایجاد شده بود. باوجوداینکه گذر این سالها بُعدی حساس و تعیینکننده به روند رشد شخصیت آلبرتین میافزود، درعینحال مارسل را به شرکت در مبارزهای هولناک و طاقتفرسا فرامیخواند؛ آشکارشدن این سایهها و این حوزههای پنهان وجود آلبرتین در طول مدتی که مارسل در کنار او نبود به این معنی است که او هرگز نه قادر به درک اهمیت آنها برای آلبرتین خواهد بود و نه تأثیرات آنها را بر وجود او خواهد فهمید.»
حجم
۶۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۶۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه