کتاب گدای خون بس
معرفی کتاب گدای خون بس
کتاب گدای خونبس نوشتۀ فاطمه نادمی در انتشارات سیب سرخ به چاپ رسیده است. این کتاب، رمانی ایرانی است و حوادث داستان در دورۀ پهلوی اول و دوم روایت میشود. تحولات تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران همچون تختهقاپو کردن ایلات و اصلاحات ارضی و تأثیر آن بر زندگی افراد، موضوع کتاب را تشکیل میدهد و تمام وقایع و زمینۀ کتاب حول رسم خونبس جمع میشود.
درباره کتاب گدای خون بس
گدای خونبس، رمانی ایرانی است. در این رمان، بخشی از تحولات تاریخی، سیاسی و اجتماعی ایران در دورۀ پهلوی اول و دوم آمده است و تأثیری که این تحولات بر زندگی افراد گذاشتهاند موضوع کتاب را شکل میدهد. عنوان کتاب بر رسمی به نام خونبهای مقتول دلالت دارد که هنوز هم در بعضی نقاط ایران وجود دارد، حتی در برخی کشورهای همسایه.
رمان گدای خونبس در دستۀ ادبیات اقلیمی قرار دارد. ادبیات اقلیمی شامل آن دسته از آثار ادبی است که فرهنگ، سنت، رسوم و اعتقادات مردم را عمیق به تصویر میکشد. در رمان گدای خونبس، نویسنده تلاش کرده است علاوه بر این موضوع، پسزمینۀ تاریخی هم به آن بدهد؛ بنابراین سراغ موضوع قانون تختهقاپو کردن و اصلاحات ارضی رفت و جهت رمان را بهسمت تأثیرات ناشی از این دو قانون برد. نویسنده، آواره شدن طایفهها و صدمۀ مالی، عاطفی و جانی را از تأثیرات منفی اصلاحات ارضی و تختهقاپو کردن میداند و اجبار به باسواد شدن جوانها را هم از آثار مثبت آن ارزیابی میکند.
یکی دیگر از نکات رمان گدای خونبس این است که در آن تعین جغرافیایی دیده نمیشود. نویسنده مکان خاص جغرافیایی را مشخص نکرده است. او ناکجاآبادی ساخته با نام میانبند، با زبانی برساخته. در ضمن، برخی رسوم و سنتهای آمده در کتاب نیز ساختگی هستند.
ماجرای گدای خونبس با کشته شدن پسر بزرگ خان آغاز میشود و این موضوع، اصلیترین گره داستان است. خونخواهی و تلاش برای پیدا کردن قاتل، بخشهای اصلی رمان را تشکیل میدهند.
خواندن کتاب گدای خون بس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران رمانهای ایرانی و تاریخی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گدای خون بس
«شب از پشت درختهای حیاط با ترس در خانه سرک کشید. صدای واق واق او از کنار درخت، مطبخ و بالای بام به گوش میرسید. جان همهی خانه به شنیدن صدای او ، گوشی تیز شده بود. زن ها در مطبخ با گوشهی دامن و بال چارقد خیسی چشمها را میگرفتند و نوک پنجه راه میرفتند. جهانگیر تکهای نان آورد و انداخت نزدیک او. بالاش مثل سگ روی چهار دست و پا دولا شد و نان را گاز زد. با هر بار گاز زدن نان سر بالا میآورد و پارس میکرد. کپهی لباس مچاله شده کوچکتر از وقت آمدن در تاریکی به طرفش خزید و طناب از گردنش برداشت.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه