دانلود و خرید کتاب غلمان دل آرام کیهانی فر
تصویر جلد کتاب غلمان

کتاب غلمان

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب غلمان

کتاب غلمان نوشتهٔ دل آرام کیهانی فرد است. انتشارات متخصصان این داستان را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب غلمان

به‌گفتهٔ نویسنده، کتاب غلمان لبریز از مفاهیم معنوی، امید به زندگی، دعوت به زیبابینی و خوش‌بینی است که در قالب داستان بیان شده است. نویسنده، زندگی افراد خاصی را برایتان بازگو و قابل‌لمس می‌کند که با مشکلات روان‌شناختی مختلف، به‌ویژه اسکیزوفرنی، دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این داستان در بستر سرزمین‌هایی زیبا با مردمانی صمیمی و مهربان با فرهنگ‌هایی بی‌نهایت غنی، شکل گرفته است؛ سرزمین‌هایی که از جهات مختلف زیر فشار قرار گرفته‌اند و رو به نابودی و گمنامی هستند. این داستان ایرانی در ۸ فصل و به قلم دل آرام کیهانی فرد نوشته شده است.

غِلمان جمع «غلام» است. غلمان در قرآن یعنی موجودی که پیش‌تر دستی به او نرسیده و چشمی آن را ندیده است؛ پس غلمان همچون حور از مخلوقات بهشتی است.

خواندن کتاب غلمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب غلمان

«به نظر می‌آمد فکر همه‌جایش را کرده بود. دل به دریا زدم و وسایلم را جمع کردم. افکار سمی را به این سرعت نمی‌توانست تطهیر کرد ولی می‌توانستم آن‌ها را نادیده بگیرم و فکرم را روی فرار متمرکز کنم. رؤیای دیدن دوست صمیمی بهشتی‌ام مهار افکار منفی را راحت‌تر می‌کرد. کل آسایشگاه را انگار گرد مرده پاشانده بودند. همه در خوابی عمیق بودند. مورتاز تمام سوراخ سمبه‌های آنجا را بلد بود. به پشت ساختمان رفته بودیم و داشتیم به سمت یکی از دیوارهای حیاط می‌رفتیم. تاریک بود و به‌زحمت می‌شد مسیر را دید. مورتاز به‌سرعت پیش می‌رفت و من به‌دنبال او حرکت می‌کردم و چیزی نمی‌گفتم. سکوت ساکن بود. تنها صدای شکستن شاخ و برگ‌های خشک درختان در زیر پاهایمان شنیده می‌شد. کم‌کم صدای نفس‌های مضطرب من به آن صداها اضافه می‌شد. ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود. در تمام طول عمرم این اولین باری بود که از چیزی تخطی می‌کردم. هرلحظه ترس و نگرانیم بیشتر می‌شد به مادرم فکر کردم. اگه خبر فرار من به او می‌رسید چه می‌شد؟ یا پدرم؟ اگر این ناراحتی موجب آسیب آن‌ها می‌شد دیگر به چه امیدی باید زندگی می‌کردم. همین طور که افکار منفی دوباره قدرت می‌گرفتند و هجوم می‌آوردند، ناگهان سرم را بالا آوردم و یکی از نگهبانان را دیدم. از ترس پاهایم شل شد. گلویم خشک شده بود و مزهٔ تلخی را در دهانم حس می‌کردم. گیر افتادن هنگام فرار، ما را از دیوانه‌های معمولی به دیوانه‌های دربند نظارت ویژه تبدیل می‌کرد. فقط توانستم چشمانم را بچرخانم و به مورتاز نگاه کنم. اثر هیچ‌گونه نگرانی در او دیده نمی‌شد. نزدیک بود از ترس پس بیفتم که نگهبان به صدا آمد و پچ‌پچ‌کنان گفت: عجله کنین دنبال من بیاین.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۱۳۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان