کتاب چهلم
معرفی کتاب چهلم
کتاب چهلم نوشتهٔ سپیده سادات محمدیان ماسوله است. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب چهلم
کتاب چهلم حاوی داستان زنی است که از درون تراژدی به آگاهی میرسد. او را بلور شکنندهای دانستهاند که در کورهٔ وقایع این تلخنامه، به جسمی مقاوم تبدیل میشود و زنجیرهای وابستگیهایش فرو میریزد. جای زخمها و زنجیرها بر روح بهسادگی التیام نخواهد یافت، اما او باور دارد که این بهایی است که باید بپردازد. با او همراه شوید تا داستان زندگیاش را بدانید.
خواندن کتاب چهلم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چهلم
«پرنیان زیردوش آب ایستاده بود. مدّتی همانطور بیحرکت زیر آب وِلَرم و مطبوعی که روی تنش میریخت ایستاده و با چشمهای بسته در دنیای درون خودش موج میخورد. این دنیا، دنیای تازهای بود که پرنیان تنها سی و هشت روز بود که مرزهای آن را میشناخت. درست از لحظهای که فهمید سیل، زندگی او را به گوشهای ناشناخته پرتاب کرده است. جایی که برای پرنیان بسیار دور و در عین حال آشنا به نظر میرسید. پرنیان چشم گردانده بود تا این دنیای هزار تو را بشناسد. چند روزی در گیجی کامل طی شد تا فهمید که این جهانِ مخصوص اوست و سکوت جای هیاهو را گرفت. پرنیان آدم پرهیاهو و پر شر و شوری بود. امّا این دنیا، دنیای سکوت و سکون بود، سکوت محض. پرنیان وسط این دنیای جدید مینشست و از رهگذر سکوت، صداهای درونش را میشنید. به این ترتیب چیزهایی را میدید که سابقاً حتّی فکر نمیکرد وجود داشته باشند و دنیا چهرهٔ تازهای از خودش به او نشان میداد.
پرنیان با تنی که زیبا و گندمگون بود، زیرآب، با خودش فکر کرد کاش ذوب شود و از راه چاهی که وسط حمام بود به زمین برود. حل شود و ناگهان خواست که نباشد. چون بودن با رنجی همراه بود که فکر میکرد توان تحملّش را ندارد. تنش که انگار مُرده و بیماهیت بود به نظرش سنگین و اضافه میآمد. حتّی تصوّر اینکه در تمام این سی و چند روز، این بار سنگین را با خودش همه جا کشیده، کلافه و خستهاش میکرد. چشمهایش را باز کرد. کف وان خوابید و سرش را به لبهٔ آن تکیه داد و با نگاه دقیق شروع به وارسی تنش کرد. دستها، رانها و ساقها که به نظرش کم توان میآمدند. سینههایش که دیگر هیچ جویباری از زندگی درون آنها جاری نبود. به سقف نگاه کرد و به خودش گفت:
«خُب اینم آخرش. بعدش چی؟ بعد چهلم چی؟ نه دیگه، بعد نداره. تموم شد. همهٔ واقعیت همینه. دیگه گشتن نداره. همهچیز، رک و راست، عریان و کریه معلومه. معلومه که تموم شده.»»
حجم
۹۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۹۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه