کتاب رام کردن شغل سرکش
معرفی کتاب رام کردن شغل سرکش
کتاب رام کردن شغل سرکش نوشتهٔ کریس وست فال و ترجمهٔ بهاره مظاهری است و انتشارات اژدهای طلایی آن را منتشر کرده است. ۶۰ راهکار برای بهبود زندگی شغلی در این کتاب آمده است.
رام کردنِ شغلِ سرکش، از میل مشترک همهٔ ما میگوید. فرقی نمیکند چه نوع شغلی داشته باشیم و بیشتر زمانمان را در روز به چه کاری میگذرانیم؛ آنچه همهٔ ما در آن اشتراک داریم تمایل به آسانتر کردن شرایط شغلی و بهسلامت گذر کردن از پیچهای دشوار زندگی کاریمان است. کتاب ما را نصیحت نمیکند بلکه با خواندن گفتوگوهای مراجع و مربی (کوچ) با دغدغههای جهانشمولی روبهرو میشویم که خودمان روزی گرفتارش بودهایم و راهکارهای مربی ما را قدم بهقدم به آنچه میخواهیم نزدیکتر میکند؛ چگونه شغل سرکشمان را رام کنیم.
درباره کتاب رام کردن شغل سرکش
در دنیای پرشتاب امروز برقراری ارتباط مؤثر، رمز رسیدن به موفقیت است. چه به دنبال ارتقای حرفۀ خود باشید، چه کارآفرینی با هدف رشد کسب و کار و چه برقراری ارتباط عمیق با دیگران، رام کردن شغلِ سرکش دقیقاً همان چیزی است که به آن نیاز دارید. به کمک رام کردن شغل سرکش، توانایی برقراری ارتباط مؤثر را در وجودتان کشف خواهید کرد و تأثیر آن را روی روابط شخصی و حرفهای خود خواهید دید. همچنین راز و رمز برقراری ارتباطِ ساده اما گیرا با دیگران را یاد خواهید گرفت و این مهارتِ گمشده در هیاهوی جهان را بازخواهید یافت. رام کردن شغل سرکش گنجینۀ اطلاعات ارزشمندی است که نحوۀ برقراری ارتباط شما را زیر و رو میکند. با این کتاب سفری متحولکننده به مقصد موفقیتهای بزرگتر زندگی خود را آغاز کنید. وقت آن رسیده که زندگی و شغل سرکش خود را رام کنید.
برخی از جملاتی که در تمجید کتاب رام کردن شغل سرکش گفته شده است:
«کریس با توامندی و در قالب نثری طنز، عمیق و ساده افکار و خرد خود را با مخاطب درمیان میگذارد و همین ویژگی او موجب شده است تا این کتاب دقیقاً به هدف موردنظرش برسد. تمام فصلهای این کتاب شامل نکات مرتبط و تحولآفرین زیادی دربارهٔ کسبوکار، رهبری و زندگی است. این کتاب خواننده را تحتتأثیر قرار میدهد، تغییرات مؤثری در او ایجاد میکند و مدتها در ذهن باقی خواهد میماند.»
-بارب پاترسون، کوچ تحولگرا
«کریس وستفال در دنیای کوچینگ از بهترینها و ماهرترینهاست و با مهارتی خارقالعاده دغدغهٔ اصلی خوانندگانش را نشانه میگیرد. او در این کتاب پیامی را که بهطرز گمراهکنندهای ساده بهنظر میرسد ضمن مکالمات دوستانه و سادهای منتقل میکند. با خواندن این کتاب چشمانداز زندگیتان را دوباره شکل میدهید و از خودتان میپرسید که چطور با کمترین زحمت میتوانید بیشترین استفاده را از این کتاب ببرید.»
-آرون پاوِل، بنیانگذار و مدیرعامل شرکت بانچ بایک، فصل دوازدهم برنامهٔ تلویزیونی شارْک تَنک
«کریس وستفال طرح کلی هوشمندانهای برای تحول فردی تماموکمال ارائه میکند.
-کارن مانجیا، نایبرئیس تحلیل رفتار مصرفکننده و بازار در شرکت سِلزفورس؛ نویسندهٔ از خانه کار کنید و از هر جایی که هستید موفق شوید
«کریس وستفال بهشکل غیرمنتظره و با روایتی جذاب احساسات و تجربیات آشنایی را ضمن توصیف جزئیات ارزشمند، شخصیتپردازی و داستانپردازی ظریف و دقیق برای خواننده به تصویر میکشد. بااینحال، این کتاب فراتر از داستانی گیراست. این کتاب دیدگاه شما به زندگی و حرفهتان را به چالش میکشد و با افزایش فهم و درک شما تواناییتان را در زندگی و کار به بالاترین سطح ممکن میرساند.»
-کریستوفر لیند، بنیانگذار و مشاور ارشد شرکت لِرنینگ شارْکْس، مدیر ارشد آموزش شرکت تجهیزات پزشکی جیای هِلْثکِر
«چه کسی دلش نمیخواهد کارها برایش آسانتر شود؟ کریس در این کتاب با معرفی ۶۰ ترفند عملکرد شما را به اوج خودش میرساند. بدون شک خودتان هم از دلِ مکالمات بین کوچ و مراجع ترفندهای زیادی کشف خواهید کرد!»
-آلیسا کوهْن، کوچ اجرایی و نویسندهٔ کتاب از شروع تا رشد کردن؛ کوچ شمارهٔ ۱ شرکتهای تازهتأسیس در مراسم جوایز کوچینگ ۵۰ متفکر مارشال گلداسمیت
«کریس حقیقت را از دل تجربیات سخت بیرون میکشد و اجازه میدهد درک تثبیتشدهای که خواننده از هویت دارد درهم بشکند.»
-کِن اورمان، متصدی تسهیلات بانکی؛ نویسنده و تهیهکنندهٔ نمایش آزادی جوزی و از طرف پدری که از فرزندش دور است
«عجب کتاب فوقالعادهای! این کتاب پر از داستانها، نکات و نثر طنزآمیزی و الهامبخش کسانی است که به دنبال راهی برای زندگی آسانتر میگردند. همیشه راه بهتری وجود دارد و بدون شک کریس به خوانندگانش کمک میکند آن را پیدا کنند.»
-فلیپ فیلیپِن، نویسندهٔ کتاب آن روی سکه و مدیرعامل گروه فیلیپن
«داستانپردازی، قوهٔ تخیل و شخصیتپردازی کریس رمانی فوقالعاده خلق کرده است. داستان کتاب از نخستین پاراگراف خود من را از لحاظ احساسی درگیر خودش کرد و به یاد تجربیات شخصی و خودم انداخت و به من احساس آزادی بیشتری داد تا با کمترین زحمت و سختی تعالیم و نکات اساسی آن را بیاموزم. بهراستی که کتاب فوقالعادهای است!»
-مارک بولز، بنیانگذار ۸ شرکت نوپا که با سرمایهگذاری خطرپذیر رشد کردند، مخترع، سرمایهگذار خطرپذیر و برندهٔ جایزهٔ بهترین تهیهکنندهٔ تلویزیونی
«کتاب کریس نمونهٔ واقعبینانهای است از اینکه چطور از روال عادی زندگی، بدبختی و سردرگمی رها شویم و به درک شفافی از فصل بعدی زندگی خود برسیم.»
-جِفری هایزلِت، مجری تلویزیونی و پادکستی برنامهٔ پربیننده و پرشنونده، سخنران، نویسنده و گاوچران نیمهوقت
خواندن کتاب رام کردن شغل سرکش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که حس میکنند شغلشان باری بر دوش آنها شده و اذیت میشوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رام کردن شغل سرکش
«کوچ گفت: «ازت میخوام تنبل باشی.»
مراجع حین گذر از میان چمنزارهای یکدست و مرتب فقط به جلو نگاه میکرد. از وضعیت داخل اتومبیل، نحوهٔ برخورد با ترافیک پیشِ رو و مقدار بنزین اتومبیلش میشد فهمید که شیوهٔ زندگی او هیچ شباهتی به فردی تنبل ندارد. او به نخلهای حاشیهٔ چمنزارها نیمنگاهی هم نینداخت. از مسیر میانبری نرفت و با تنبلبازی نخواست از مسیر مدنظرش منحرف شود.
این مسیر چهارساعته از قوهٔ تخیلش بیشتر از موتور اتومبیلش کار کشیده بود. با خودش فکر میکرد چطور میتواند برای سؤالات پیشِ رو پاسخهای حقیقی بیابد. روکش چرم صندلیاش نرم و راحت بود اما خودش نه، چون او هرگز در زندگیاش تنبل نبود.
فقط زمانی دور زد که برنامهٔ مسیریاب اعلام کرد. او در اعماق وجودش میدانست که اگر مسیری را اشتباه برود، مسیریاب دوباره برایش مسیریابی میکند. بااینحال، نمیخواست خطر کند.
طی مسیر دو موضوع ذهن مراجع را مشغول کرده بود: رسیدن به جایی و رهاکردن گذشته. قسمت اول برنامهاش بهخوبی در حال پیشروی بود. درحالیکه فرمان اتومبیل را محکم گرفته بود، وارد بلوار مسکونی عریضی شد. او به خیابانی رسیده بود که خانهٔ کوچ آنجا بود.
بااینحال چون غرق فکر بود، خانهٔ کوچ را رد کرد و پس از مسیریابی مجدد به آنجا رسید.
کوچ گفت: «خوش اومدی.» و در ورودی را باز کرد. مراجع و کوچ بعد از کمی تعارف وارد خانه شدند. آنها از دو در فرانسوی عبور کردند و وارد پاسیوی بزرگی شدند که بیرون از ساختمان قرار داشت.
کوچ چهارزانو سمت راست مراجع نشست. هر دو مرد زیر پنکههای سقفی با زاویهٔ نود درجه نسبت به یکدیگر روی صندلیهای روشن پاسیو نشستند. صندلیهای پاسیو از آن صندلیهایی بود که آدم میتوانست یک یا دو ساعت روی آن بنشیند و گذر زمان را از یاد ببرد.
درهای پاسیو باز بود و از حیاط سرسبزی که مقابل چشم آنها قرار داشت چندین تپهٔ کوتاه در دوردست به چشم میخورد. سه نودل شنای روشن کنار استخر افتاده بود و با حرکت باد اینطرف و آنطرف میشد. بخشی از دیوار حیاط مثل دیوار آشپزخانه با تختهسنگ کاشیکاری شده بود. تختهسنگْ آبشار کوچکی برای استخر درست کرده بود. سقف شیروانی زیبای خانههای همسایه بر فراز شمشادهای هرسشده قرار داشت.»
حجم
۲۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۲۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه