کتاب خلیج نقره ای
معرفی کتاب خلیج نقره ای
کتاب خلیج نقره ای نوشتهٔ جوجو مویز و ترجمهٔ فرزام حبیبی اصفهانی است. نشر آتیسا این رمان معاصر انگلیسی را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب خلیج نقره ای
خلیج نقره ای حاوی رمانی نوشتهٔ جوجو مویز است. در این رمان میخوانید که «مایک دارمر» از لندن بهسمت بندری در استرالیا میرود؛ تا تجارتی را در یک هتل راه بیندازد. این شخصیت درمییابد که خلیج نقرهای مانند هیچ خلیج دیگری نیست. ساکنان منطقه و کارکنان هتل، داستان را بهگونهای پیش میبرند که روی خشن مایک دارمر رفتهرفته ظاهر میشود. رمان «خلیج نقره ای» در شهری ساحلی رخ میدهد. داستان کتاب خلیج نقره ای مانند داستانهای دیگر جوجو مویز درمورد چند شخصیت است که از جملۀ آنها میتوان به «هانا»، «کاتلین»، «مایک»، «لیزا» و غیره اشاره کردد. کاتلین دختری است که در ۱۷سالگی توانسته کوسهای عظیم را صید کند و به خلیج بیاورد و در رسانهها اسمورسمی برای خودش بسازد. اسم او در کتاب رکوردها نیز ثبت شده است. این مسئله باعث هجوم مردم به «خلیج نقره ای» میشود و اتفاقاتی که برای آنها خواهد افتاد، جالب و خواندنی است.
خواندن کتاب خلیج نقره ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جوجو مویز
جوجو مویز در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او روزنامهنگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. مویز یکی از چند نویسندهای است که دو بار برندۀ جایزه سال رمان عاشقانه بهوسیلۀ انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه شده است. آثار او به ۱۱ زبان مختلف دنیا ترجمه شده است. فهرست کتابهای جوجو مویز عبارت است از «باران پناهدهنده» یا «در پناه باران» (۲۰۰۲)، «میوهٔ خارجی» (۲۰۰۳)، «مرکز فروش طاووس» (۲۰۰۴)، «کشتی عروسها» (۲۰۰۵)، «خلیج نقرهای» (۲۰۰۷)، «موسیقی شب» (۲۰۰۸)، «اسب رقاص» (۲۰۰۹)، «آخرین نامه از معشوقت» (۲۰۱۰)، «من پیش از تو» (۲۰۱۲)، «ماهعسل در پاریس» (۲۰۱۲)، «دختری که رهایش کردی» (۲۰۱۲)، «یک بهعلاوهٔ یک» (۲۰۱۴)، «پس از تو» (۲۰۱۵)، «تکوتنها در پاریس» (۲۰۱۷)، «باز هم من» (۲۰۱۸) و «بخشندهٔ ستارهها» (۲۰۱۹).
بخشی از کتاب خلیج نقره ای
«هانا
یوشی میگفت که خدمه قایقهای دیگر اینقدر دست و دلباز نیستند. آنها بیسکویتهایی از آرد ارزانقیمت زردآلو تهیه میکنند. او میگفتت آنهایی که یکصد و پنجاه دلار میپردازند تا در پی دلفینها، بروند دستکم این حق را دارند که بیسکویتهایی خوشمزه بخورند و به همین دلیل بود که او همواره از بهترین انواع بیسکویت سود میبرد که با کره آناکس، آرد جو و دولایه شکلات تهیه شده و آن را در زرورقپیچیده بودند و حتی اگر از آن بیسکویتها نمیخرید بیسکویت خانگی میآورد. ناخدا لنس میگفت که او همیشه بیسکویتهای خوب میخرید که البته اگر رئیس متوجه میشد، مانند گاریبالدی، او را خرد میکرد.
همچنان که موبی یک بهسوی خلیج میرفت من چشم به بیسکویتها دوخته بودم. گرچه یوشی آنها را به مسافران تعارف میکرد؛ اما میدانستم که همۀ بیسکویتها خورده نخواهند شد. همچنین مطمئن بودم اگر به کابین، بروم او به من اجازه خوردن از آنها را خواهد داد.
از موبی یک به سوزان دیشب با خودتان چیکار کردید؟ طوری پیش میروید که کاملاً معلوم است در نوشیدن زیادهروی کردهاید.
لنس سرگرم گزارش بود همچنان که پیش میرفتیم من دست در شیشه بیسکویت کردم و آخرین آنزاک را بیرون آوردم. ناگهان از رادیوی تماس کشتی به کشتی، صدای خشخشی به گوش رسید و سروصدایی بلند شد که نمیتوانستم معنای آن را بفهمم لنس دوباره تلاش کرد:
از موبی یک به سوزان ببین بهتر است مستقیم به مسیرت ادامه دهی... چهار نفر از مسافران کنار نردهها ایستادهاند پس اگر کشتی را منحرف کنی، آنها بهطرف راست پرتاب میشوند. لنس مک گریگور صدای عجیبی داشت. انگار که آن را با سیم پشمی شسته بودند، همانطور که کنارههای قایق را می. شستند. او یکدستش را از سکان برداشت تا فنجان قهوهای را بگیرد که یوشی برایش آورده بود. کوشیدم خودم را پشت یوشی پنهان کنم. یونیفرم آبیرنگش مانند پولک برق میزد.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
البته که یک شاهکار ادبی نیست! اما برای گذراندن اوقات فراغت میتونه مناسب باشه بعد از اتمام کتاب حس خوبی داشتم. یک رمان خوب با یک پایان خوب❤ البته بخش هایی ازکتاب سانسور شده بود