کتاب معمای فقر و توسعه
معرفی کتاب معمای فقر و توسعه
کتاب معمای فقر و توسعه؛ از شعبدهبازی تا واقعگرایی نوشتهٔ سامان یوسف وند است و انتشارات اندیشه احسان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب معمای فقر و توسعه
در قرن اخیر، مسئلهٔ دوگانه «فقر و توسعه» مهمترین دغدغهٔ جوامع بوده و ظهور نخستین اشکال قانونگذاری مدرن را موجب شده است. در این راستا صحبت دربارهٔ چگونگی رهایی از فقر، کاهش رنجها و مصیبتهای ناشی از توسعه از مهمترین اولویتهای محافل مختلف جامعه بوده است و بحث دربارهٔ سازوکارهای مواجهه با فقر و بیقدرتی، جزئی از گفتوگوهای روزانهٔ اجتماعات فقیرنشین شده است. این افراد گاهی از نیازها، آرزوها و رؤیاها و گاهی از تنگدستی، فقر و نداری و مفاهیمی ازایندست صحبت میکنند، اما وجه غالب این گفتوگوها، ناخرسندی از وضع موجود، صورتبندیهای جدید از معنای فقر و ابهام و ناشناختگی فرایند توسعه در جامعه است. در این شرایط، آنچه بیشتر خودنمایی میکند؛ مسئلهبودگی فقر و توسعه برای گروههای مختلف است. بهطوریکه فقر به مسئلهٔ جامعه و توسعه به دغدغهٔ حکومتها تبدیل شده است. تاحدی که مفهوم فقر و فقیر جزء در بزنگاههای سیاسی کمتر در گفتار و عمل سیاستمداران دیده شده است. این نکته، ضرورت و اهمیت توجه به پدیدهٔ دوگانهٔ «فقر و توسعه» در جامعه را نشان میدهد، زیرا در نظام فکری نوین، هیچ مفهوم دوگانه دیگری این اندازه روی اندیشه و رفتار مردم و حکومتها تأثیر نداشته است.
دوگانهٔ فقر و توسعه، از مهمترین و چالشبرانگیزترین دغدغههایی است که علم اقتصادی و اجتماعی، از زمان تولدش با آن مواجه بوده و نخستین اشکال قانونگذاری مدرن به این حوزه معطوف بوده است. طی چندین دهه، توسعهچیهای طرفدار فقرا، توسعه را «رهایی از فقر» تعریف کردهاند و توسعهگرهای طرفدار اقتصاد، آن را در معنای «رشد اقتصادی» بهکار بردهاند. این دو تلقی، سالهاست که در ساحت اندیشهورزی و سیاستگذاری صفآرایی کردهاند و اغلب تلقی توسعه به مثابهٔ رشد اقتصادی- بهواسطهٔ جذابیت بیشترش برای سیاستمداران- بر معنای رهایی از فقر مسلط بوده است. ایدهٔ اصلی آنها این است: تا زمانی که رشد اقتصادی حاصل نشده است، باید سیاست مبارزه با فقر و نابرابری را رها کرد و نباید به بهانهٔ مبارزه با فقر و نابرابری، رشد را متوقف کرد. برخلاف این جریان غالب، صاحبنظران اجتماعی حوزهٔ فقر بر این عقیدهاند که رهایی از فقر نهتنها مانعی برای رشد اقتصادی جوامع نیست، بلکه به اندازهٔ تلاش برای رشد اقتصادی اهمیت دارد.
کتاب معمای فقر و توسعه با در نظر گرفتن ضرورت توجه به پدیدهٔ دوگانهٔ فقر و توسعه، بهعنوان مهمترین امر مسئلهمند تاریخ ایران معاصر و با اتخاذ رویکرد پدیدارشناسی، میکوشد بهصورت کاملاً بیواسطه با درک واقعیات زندگی روزمرهٔ اجتماعات فقیرنشین، آگاهی آنها از معنای فقر و توسعه و نحوهٔ رفتار و تصمیمگیریهایشان را فهم کند، زیرا دلیل شکست بسیاری از پروژهها و سیاستهای مبارزه با فقر، فهم نادرست مسئلهٔ فقر و توسعه برمبنای شواهد و اطلاعات ناکافی و نامعتبر بوده است، تا حدی که دربارهٔ سیاستهای کمک به فقرا این پیشفرض نادرست وجود دارد که دولتها و کارگزاران امر میدانند نیاز فقرا چیست و چگونه به فقرا کمک کنند، درحالیکه کارگزاران پشتمیزنشین توسعه و مبارزه با فقر، اغلب نهتنها مشکلات واقعی فقرا را نمیشناسند، بلکه شیوههای مؤثر مداخله و کمک به اجتماعات فقیرنشین را نمیدانند.
خواندن کتاب معمای فقر و توسعه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران جامعهشناسی و اقتصاد پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب معمای فقر و توسعه
«مفهوم دوگانهٔ فقر و توسعه در کانون نظام معنایی مدرن قرار دارد و از قدرت شگفتانگیزی برخوردار است. در نظام فکری نوین، هیچ مفهوم دیگری آنقدر روی اندیشه و رفتار افراد تأثیر نگذاشته است. روند تاریخی تحولات مفهومی فقر و توسعه، حاکی از آن است که این دو مفهوم در طی فرایندهای گذشته، با مفاهیم وابستهٔ دیگری، معنای جدیدی به خود گرفتهاند، بهطوریکه در بازههای زمانی مختلف، معنا و مفهوم توسعه و فقر در قالب ادبیات گفتمانی تغییر و یا عکس فرایندهای قبلی متجلی شده است. پس در چنین شرایطی نه با یک مفهوم ثابت از توسعه و فقر، بلکه با مفاهیم، معانی و برداشتهای گوناگونی از آن مواجه بودهایم و بهنوعی ابهام در فهم واقعبینانه از معنای فقر و توسعه وجود داشته است. به بیان دیگر، با وجود اینکه فهم توسعه را خروج از لفاف تعریف کردهاند، اما درواقع راه برونرفت مطلوبی برای خروج و رهایی از فقر ارائه نشده است. ازاینرو، فهم فقر و توسعه همچنان مبهم و معماگونه بوده و ارتباط معناداری با واقعیتهای زندگی روزمره برقرار نکرده است. به گونهای که میتوان مهمترین امر پربلماتیک تاریخ معاصر جامعهٔ ایرانی را «مسئلهٔ توسعه و چگونگی رهایی از فقر» تلقی کرد؛ زیرا در این بازهٔ زمانی، بیشتر از هر دورهٔ دیگری، پدیدهٔ فقر و توسعه و پیامدهای آن موردتوجه قرار گرفته است؛ چراکه فرایند مدرنیزاسیون در جامعهٔ ایرانی با یک نوع گسیختگی در عرصهٔ تفکر برنامهریزی و اندیشهٔ مداخله مواجه بوده و تعارضات و تقابلهای بسیاری پشتِ سر نهاده است؛ بهطوریکه در دورههای مختلف به جای همزیستی، تقابل سنت و مدرنیسم را نتیجه داده و اقتصادِ قدرت، متحمل بیشترین هزینهها شده است. از یکسو، تناسب معنایی میان تلقی و تصور فقرا از توسعه با تلقی و تصور صاحبان قدرت، کم بوده است؛ از سوی دیگر، کارگزاران، توسعه را خوب فهم نکردهاند و بیشتر از هر چیزی، آن را با معانی تکنیکی، ظاهری و ایدئولوژیک تعریف و تفسیر کردهاند. ازاینرو، فهم معنای توسعه، با کمترین عنایت به ملاحظات محلی و زندگی فقرا، محدود به سطوح کلان و نظام روابط قدرت شده است. در طی چنین فرایندی، دولتسازی بیشتر از هر موضوعی تقویت شده و گروههای حاشیهای تقریباً از مدار واقعی توسعه خارج شدهاند و اوضاع و احوال کنونی فقرای محلی تقریباً با توسعه و آرمانهای آن (داشتن یک زندگی مطلوب و توانمندی) فاصله داشته است.»
حجم
۶۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
حجم
۶۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه