دانلود و خرید کتاب آرژیما محسن والایی صمد (مسیح)
تصویر جلد کتاب آرژیما

کتاب آرژیما

انتشارات:انتشارات آنان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آرژیما

کتاب آرژیما نوشتهٔ محسن والایی صمد (مسیح) است و انتشارات آنان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب آرژیما

کتاب «آرژیما» تالیف محسن والایی صمد است که انتشارات آنان، آن را منتشر کرده است.

رمان یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند.

داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

 خواندن کتاب آرژیما را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به علاقه‌مندان رمان و داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آرژیما

«در آسانسور بودم، می‌خواستم مثل هر روز، روزنامه بخرم. شاید کاری گیر بیاورم. هر چند که خیلی امیدوار نبودم و مثل هر روز ناراحت این بودم که بهترین لحظات زندگیم، در بدترین وضع ممکن سپری می‌شود، یعنی بیکاری و نا امیدی برای فردا آسانسور در طبقه سوم توقف کرد و دختر همسایه وارد شد، ما با آنها رفت و آمد خانوادگی داشتیم. او دختر خوبی بود اما من از اوخوشم نمی‌آمد. چون نه قیافه‌اش خوب بود و نه قد و هیکلش. حتی رفتار و شخصیتش هم در سطح من نبود. می‌دانستم که او به من خیلی علاقه دارد، ولی برای من زیاد مهم نبود. او به من پیشنهاد ازدواج داده بود، اما من اصلا اهمیتی به این پیشنهاد نداده بودم، چون هم او مورد علاقه‌ی من نبود و اصلا شرایط ازدواج را هم نداشتم. اما چند وقتی افکاری در ذهنم پدیدار شده بود که نکند آن دختر یک روزنه‌ای است برای کمک کائنات به من، که دارم این کمک را به خاطر چیزهایی بی‌اهمیت از دست می‌دهم. نمی‌دانم شاید درخواست او را بپذیرم و زندگی روی خوش به من نشان دهد.او تا وارد آسانسور شد و مرا دید خوشحال شد، گفت: سلام تو هم توی آسانسوری؟ سلام، خوبی؟ دارم میرم بیرون کار دارم می‌دونی چقدر منتظر جوابت هستم، فکر کردی؟ همان حس جدیدِ موجهِ درونیم، می‌گفت...»

کاربر ۵۱۰۲۷۹0
۱۴۰۳/۰۶/۱۵

عالی بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۹۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان