کتاب جک ریچر (جلد بیست و سوم؛زمان گذشته)
معرفی کتاب جک ریچر (جلد بیست و سوم؛زمان گذشته)
کتاب زمان گذشته نوشتهٔ لی چایلد و ترجمهٔ محمد عباس آبادی است و انتشارات کتابسرای تندیس آن را منتشر کرده است. این کتاب بیستوسومین جلد از مجموعهٔ جک ریچر به قلم لی چایلد است.
درباره مجموعه کتابهای جک ریچر
چایلد تا به حال ۲۶ عنوان کتاب از سری داستانهای جک ریچر نوشته است. قتلگاه، تا پای مرگ، قلاب، آخرین مهمان، اکو در آتش، سوءقصد، وسوسه انتقام، دشمن، یک شلیک، راه سخت، بدشانسی و دردسر، غریبهای در شهر، دوازده نشانه، ۶۱ ساعت، لانه زنبور، رابطه و تحت تعقیب عناوین برخی از این کتابها هستند که در قالب مجموعه چاپ شدهاند.
جک ریچر تکاوری تنها، خطرناک و خستگیناپذیر است که قبلا در ارتش خدمت میکرد. رمانهای این مجموعه به ماجراجوییهای هیجانانگیز این شخصیت در آمریکا و کشورهای دیگر میپردازد.
درباره کتاب زمان گذشته
جک ریچر به قصد سفری طولانی از مین تا کالیفرنیا بار دیگر به جاده میزند، اما هنوز زیاد دور نشده که در جاده روستایی در اعماق جنگلهای نیوانگلند چشمش به تابلویی با اسمی آشنا میخورد: زادگاه پدرش که تا به حال به آنجا نرفته است. بدین ترتیب تغییر مسیر میدهد. فکر میکند چه ضرری دارد قبل از ادامه سفرش یک روز را صرف جستوجو برای تاریخچه خانوادگیاش کند. همزمان در همان اطراف دو جوان کانادایی که به قصد فروش چیزی ارزشمند راهی نیویورک هستند به دلیل خراب شدن ماشینشان در میانه راه در متلی دور افتاده اقامت میگزینند تا پس از درست شدن ماشین سفرشان را از سر بگیرند. متل عجیب به نظر میرسد و کارکنانش عجیبتر.
صبح روز بعد ریچر در شهر درباره خانه سابق پدرش جستوجو میکند، اما به او میگویند کسی تابهحال با این اسم آنجا زندگی نکرده است. آیا پدرش هرگز در آن شهر نبوده است؟
ریچر که قانع نشده است به جستوجویش ادامه میدهد. در همین حین دو جوان کانادایی در متل زندانی شدهاند، سردرگماند و نمیدانند چه خطری پیش رویشان است. سپس متل به بخشی از تحقیقات ریچر گره میخورد و او درست سربزنگاه به آنجا میرسد.
در نهایت سفرش این نتیجه را برایش رقم میزند؛ زمان حال ممکن است سخت باشد، اما گذشته میتواند واقعاً مهلک باشد.
خواندن کتاب زمان گذشته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای ماجراجویانه و اکشن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زمان گذشته
«حدود یک کیلومتر پیاده در نزدیکی ساحل حرکت کرد و به یک جادهٔ بخش رسید و شستش را بیرون گرفت. مرد بلندقدی بود که با کفش قدش نزدیک به دو متر میشد، هیکلی و تماماً استخوان و عضله بود، خیلی خوشقیافه نبود، هیچوقت خیلی خوشسرووضع نبود و معمولاً کمی ژولیده بود. ظاهر آنچنان جذابی نداشت. طبق معمول رانندهها سرعتشان را کم میکردند و نگاهی میانداختند و بعد به راهشان ادامه میدادند. اولین ماشینی که حاضر بود ریسک کند، بعد از شصت کیلومتر آمد. واگن سوباروی یک سال کارکردهای بود که رانندهاش مرد میانسال لاغری با شلوار کتان پلیسهدار و پیراهن خاکیرنگ نو بود. ریچر حدس زد که آن لباسها را همسرش برایش خریده باشد. حلقهٔ ازدواج دستش بود. اما جسم یک کارگر در زیر آن پارچههای مرغوب بود. گردنِ کلفت و بند انگشتان سرخ درشتی داشت. به گمان ریچر رئیسی بود که تا حدی از کار خودش اکراه داشت و کمی از آن متعجب بود. از آنهایی که با کندن چال تیرک حصار شروع میکنند و درنهایت صاحب یک شرکت حصارکشی میشوند.
معلوم شد که خوب حدس زده است. با گفتوگوی اولیهشان محرز شد که وقتی شروع کرده هیچ چیزی جز اسمش و چکش قدیمی پدرش نداشته و درنهایت صاحب شرکت ساختوسازی شده که چهلتا کارگر دارد و چشم امید و آرزوی مشتریهای زیادی به آن است. در پایان حرفهایش چهرهاش را با حالت خاصی در هم برد، حالتی که چیزی بین تواضع مخصوص یانکیها و حیرت واقعی بود. انگار که میخواست بگوید چطور شد که کارش به اینجا کشید؟ ریچر با خودش فکر کرد: توجه به جزئیات. این شخص آدم خیلی منظمی بود و پر از ایدهها و راهحلها و اصول و قواعد و باورهای سفتوسخت بود، که یکیشان این بود که در پایان تابستان بهتر است از جادهٔ شماره یک و بزرگراه ۹۵ دوری کرد و درواقع هرچه سریعتر بهکلی از مین خارج شد، که یعنی باید به زودی از جادهٔ شماره دو مستقیم به غرب میرفت و وارد نیوهمپشیر میشد. به جایی درست در جنوب برلین، جایی که چند جادهٔ فرعی را بلد بود که آنها را سریعتر از هر راه دیگری به بوستون میرساند. که همان جایی بود که یارو میخواست برای قرار ملاقاتی درمورد پیشخانهای مرمر به آن برود. ریچر از این بابت راضی بود. شروع از بوستون بههیچوجه ایرادی نداشت. از آنجا میتوانست یکراست به سیراکیوز برود. بعد از آن هم میتوانست بهراحتی از طریق روچِستر و بافِلو و کلیولند به سینسیناتی برود. شاید حتی از طریق اَکرونِ اوهایو. ریچر جاهای بدتر از آن هم رفته بود. بیشتر در دوران خدمت.»
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
نظرات کاربران
رمانهای دنباله دار، معمولا کیفیتی نوسانی دارن. عالی، متوسط، خوب و گاهی ضعیف. خبر خوب اینه که کتابهای جک ریچر بین خوب و عالی نوسان داره. همیشه روایت یه گرگ تنها جذابه. کسی که مغزش به اندازه مشتهاش قویه. همونطور که میتونه