کتاب گریزپا
معرفی کتاب گریزپا
کتاب گریزپا نوشتهٔ فرانک کلوز و ترجمهٔ سام دفتری است و انتشارات مازیار آن را منتشر کرده است. در این کتاب میخوانیم چگونه پیتر هیگز معمای جرم را حل کرد.
درباره کتاب گریزپا
ذرات بنیادین، روایت وجود ما و هر ساختار مادی است که از پیدایش زمین و خیلی پیشتر از آن وجود داشته است. فیزیک کوانتوم و مکانیک کوانتومی، توانستند ارتباطی بین کیهان و کائنات و ساختار اتم و اجزای سازندهٔ آن برقرار کنند. شناخت ذرات بنیادین و در رأس آنها بوزون هیگز، راهگشـای بسیاری از مشـکلاتی بود که نظریههای اساسی فیزیک کوانتوم را دههها درگیر خود کرده بود. ذرهای که پیدایش جرم در تمام جهان مادی را توضیح میدهد و عجیبتر آنکه از میدانی سخن به میان میآید که مانند میدان مغناطیسی یک آهنربا، تمام کیهان را دربر گرفته است که بر همهٔ این ذرات اثر میگذارد و تمام کائنات، مانند تکهپارههای یک کشتی، در دریایی از ذرات این میدان غوطهور است. این قلمرو هیگز است. بوزون هیگز و میدان هیگز... .
کتاب گریزپا از نبوغ فردی متواضع و منزوی میگوید که توانست تنها به کمک ذهن خلاق خود، قلهای را فتح کند که تا آن موقع کسی نمیدانست چنین قلهای هم وجود دارد. پیتر هیگز کاری را به ثمر رساند که حدود نیمقرن، هزاران دانشمند نخبه از سرتاسر جهان را با صرف میلیاردها دلار و سالها تلاش مداوم، درگیر این «ایدهٔ ناب» او کرد تا از طرفی دستگاهی ساخته شود که یک اعجاز مهندسی به شمار میرود و از طرف دیگر، پرده از رازی برداشته شود که شکلگیری عالم و ریزساختارهای درون اتمها را تشریح میکند. در جملهای از این کتاب میخوانیم «این آغاز یک پایان نیست، پایان یک آغاز است».
خواندن کتاب گریزپا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران علم فیزیک پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گریزپا
«پیتر هیگز در ۲۹ ماه مه ۱۹۲۹ در نیوکاسل آپن تاین به دنیا آمد. هنگامی که در دههٔ ۱۹۸۰ برای اولینبار مورد توجه عموم قرار گرفت، استادی او در شهر ادینبرو بود که باعث شد برخی رسانهها او را اسکاتلندی یا حتی «اسکاچ» معرفی کنند. او در حقیقت، یکچهارم تبار اسکاتلندی دارد. والدین او اهل بریستول بودند و خانوادهٔ پدریاش که از اعقاب کشاورزان ساکسون به شمار میرفتند، طی نسلها در غرب انگلیس زندگی میکردهاند.
پدر بزرگ پیتر، آلبرت هیگز، در سال ۱۹۱۱ پس از این که تمام اموال خود را از دست داد، ناگهان در اواخر چهل سالگی از دنیا رفت. علت مرگ او احتمالاً خودکشی به خاطر ورشکستگی در قمار بوده است اما حقیقت امر به شکل یک راز در خانواده باقی ماند. هیچیک از آنها حقیقت را به پیتر نگفتند و او این پیام شفاف را دریافت کرد: «نپرس.» بیوهٔ آلبرت، شارلوت، بیپول و دست به گریبان با فقر، مجبور به مراقبت از تنها پسرشان تام شد.
شارلوت و تام از روی ناچاری به خواهرشوهر بیوهاش نلی و پسرش جان که پسرعموی تام بود ملحق شدند. این دو خانواده در منطقهٔ ردلند بریستول به صورت اشتراکی زندگی کردند. شارلوت با کار در یک فروشگاه، منبع درآمد زندگی را تأمین میکرد و نلی در منزل به مراقبت از رفاه و آسایش پسرها مشغول بود. پدر پیتر، تام که در آن زمان سیزده سال داشت از شاگردان ممتاز مدرسهٔ گرامر بریستول بود و بورسیهای به او تعلق گرفت تا هزینههایش را پوشش دهد. با علاقهای که به سنتهای قدیمی داشت و تحت تأثیر خالهاش نلی که به طرز منزجر کنندهای مذهبی بود، تام قصد داشت در کلیسا مشغول به کار شود اما جنگ جهانی اول همه چیز را تغییر داد.
در نوامبر ۱۹۱۶، تام به هیجدهسالگی رسید و به خدمت سربازی فرا خوانده شد. اولین نبرد سُم چهار ماه ادامه یافت. او به خندقهای شمال فرانسه فرستاده شد تا به مدت دو سال در این کارزار پلید شرکت کند و به جنگی ادامه دهد که در آن کشیشهای کلیسای انگلیس به طرز انرجارآوری سربازان را ترغیب میکردند تا به بالای تپهها بروند و آلمانیها را بکشند. تام در دوران کودکی با اعتقادات مسیحی پرورش یافت ولی مبلغان مذهبی در خندقهای جنگ، با تدلیس و تزویر از دین صحبت میکردند و به او دستور میدادند از ده فرمان پیروی کند که امروزه تفسیر آن قابل بازنگری است. این تجارب، گرایشی همراه با شک و تردید نسبت به مذهب در تام به وجود آورد و در حالی که به خاطر توهمات چند ژنرال که در میدان جنگ حضور نداشتند، همقطارهایش را جلوی گلولهٔ توپ میفرستادند، تنفری نسبت به جنگ در او پدیدار شد که بعدها پسرش هم از او به ارث برد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه