دانلود و خرید کتاب در برهوت محبت ژیلا شجاعی (یلدا)
تصویر جلد کتاب در برهوت محبت

کتاب در برهوت محبت

ویراستار:الهام درمان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در برهوت محبت

کتاب در برهوت محبت نوشتهٔ ژیلا شجاعی (یلدا) و ویراستهٔ الهام درمان است و انتشارات متخصصان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب در برهوت محبت

خداوندگار نعمت مهرورزی را آفرید. این انسان‌ها هستند که باید به جست‌وجوی آن بروند و برای زندگی بهتر از آن استفاده کنند. باید انسان‌ها دانه محبت را در دلشان بکارند تا بارور شود و ثمره بدهد. میوه درخت محبت همانا معجزه‌هایی است که خداوند برای بشر قرار داده است که باعث می‌شود در زندگی روی آسایش ببیند. گاهی زندگی انسان به قهقرا می‌رود که او با بخشش و محبت و فراموش‌کردن رنجش از دیگران به آرامش و آسایش می‌رسد. از غم به شادی می‌رسد که حتی در زمان ناراحتی و بیماری هم با یاد خدا شاد خواهد شد. زندگی هر انسانی که به هم گره می‌خورد، تنها با محبت و مهرورزی است که می‌شود این گره را محکم‌تر نمود و مانع از گسستگی پیوند آن شد. پس باید دریافت که تنها با محبت است که می‌توان دنیا را به محل بهتری برای زیستن تبدیل کرد. محبت دنیای ما انسان‌ها را دگرگون می‌کند. محبت باعث می‌شود که انسان‌ها با امیدواری بیشتری به زندگی خود ادامه دهند. کتاب در برهوت محبت داستانی در همین باره است.

خواندن کتاب در برهوت محبت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب در برهوت محبت

«چهره‌اش به زردی می‌زد و رنگ‌ورویی به صورت بی‌روحش نمانده بود. گوشه پنجره آشپزخونه نشسته و چشم به بیرون دوخته بود. غم غریبی در عمق چشمان سیاه و درشتش لانه کرده بود که هرکسی با دیدنش، پی به آن غم می‌برد. چشمان نافذ او هنوز زیبایی سابق را داشت، اما به‌خاطر گریه‌های شبانه‌اش، گودی مشهودی در زیر چشمانش نمایان بود؛ چراکه به قول معروف دائم اشکش دم مشکش بود. تا تقی به توقی می‌خورد، گوله‌گوله اشک‌هایش بود که سرازیر می‌شد. زنی حدوداً پنجاه‌ساله بود، اما به‌خاطر خط و خطوط زیادی که در صورت تکیده‌اش نمایان بود، ده سال پیرتر از سن‌وسال واقعی‌اش نشان می‌داد. خیلی وقت بود که دیگر اثری از آن موهای پُر و مشکی شَبَق‌گونش نبود. چند سالی بود که در میان موهای مشکی پَرکلاغیش، رشته موهای سفیدی دیده می‌شد که پیوسته به تعداد آن‌ها اضافه می‌شد. دوست نداشت به آرایشگاه برود و با رنگ موهای مختلف اثر آن رشته موهای سفید براق را که بیشتر به رنگ نقره‌ای شباهت داشت، از موهایش محو کند.

کتایون مثل خانم‌های این دوره‌زمانه نبود که یک پایشان داخل آرایشگاه و پای دیگرشان مطب دکترهای جراحی زیبایی برای صد مدل عمل باشد که شاید یک‌ذره به چشم شوهر مبارکشان زیباتر جلوه کنند. اصلاً به این مکان‌ها پا نمی‌گذاشت. او برای اینکه به خودش زحمت ندهد، به آرایشگاه برود و دردسرهای رنگ‌کردن را نکشد، تا یک‌ذره موهایش درمی‌آمد، همه را با قیچی کوتاه می‌کرد و بعد هم با تیغ، کل سرش را از مو خالی می‌کرد؛ البته زدن موهایش تنها به‌خاطر افسردگی‌ای بود که داشت. افسردگی‌ای که حتی حس آن را نداشت که خودش را به یک دکتر روانشناس نشان بدهد. به خودش زحمت نمی‌داد که پیش یک دکتر یا مشاور روانشناس برود تا شاید کمی از نظر روحی حالش را بهتر کند. دچار یک دل‌مردگی مفرط یا روزمرگی خفقان‌آور بود. او در ذهنش این‌گونه تصور می‌کرد که یک عروسک کوکی است که منتظر نشسته است تا یکی با زدن یک دکمه او را وادار به تحرک نماید. همیشه احساس کرختی و بی‌حالی در تن رنجورش می‌کرد. حتی به ظاهرش هم اهمیت نمی‌داد! سال تا سال می‌رفت، دریغ از یک‌ذره آرایش بر روی صورت رنگ‌پریده‌اش. دیگر از آن ابروهای پر و مشکی‌اش چیزی باقی نمانده و موهای ابروانش کم‌رنگ و کم‌پشت شده بود و درعوض زیر ابروانش، موهای زبر و زمختی درآمده بود که او را شلخته‌تر از همیشه نشان می‌داد. مادر خدابیامرزش همیشه به او می‌گفت، ان‌شاءالله بختت هم مانند پیشانیت بلند باشد، اما متأسفانه برعکس پیشانی بلند و فراخش، بخت بلندی نداشت. با این بخت سیاهی که روزگار نصیبش کرده بود، برایش فرقی نمی‌کرد که پیشانی او صاف و یکدست باشد یا پر از چین‌وچروک. رنگ صورت گندمگونش هم خیلی وقت بود که به زردی گراییده بود و حالا از آن صورت شاد و بشاش، تنها خط و خطوطی به چشم می‌خورد که نشانهٔ پاگذاشتن او به سن پیری و سالخوردگی بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۸۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۳۳,۵۰۰
تومان