تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب نیمه تاریک و روشن زندگی
معرفی کتاب نیمه تاریک و روشن زندگی
کتاب الکترونیکی «نیمهٔ تاریک و روشن زندگی» نوشتهٔ ژیلا شجاعی (یلدا) و با ویراستاری فاطمه بثمان، اثری داستانی است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این کتاب در قالب داستانی معاصر، به روایت فرازونشیبهای زندگی یک جوان و مادرش میپردازد و با نگاهی واقعگرایانه، چالشهای اجتماعی و خانوادگی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نیمه تاریک و روشن زندگی
در «نیمهٔ تاریک و روشن زندگی» ژیلا شجاعی (یلدا) داستانی معاصر روایت میشود که تمرکز آن بر زندگی شخصیتهایی است که درگیر مشکلات اجتماعی، خانوادگی و فردی هستند. این کتاب در قالب داستان بلند نوشته شده و با نثری ساده و بیپیرایه، به زندگی پرفرازونشیب یک مادر و پسرش میپردازد. فضای داستان در دهستانی نزدیک کرج شکل میگیرد و نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی، و دغدغههای جوانان، تصویری ملموس از جامعهٔ امروز ارائه داده است. ساختار کتاب خطی است و روایت از کودکی تا جوانی شخصیت اصلی را دنبال میکند. در کنار روایت اصلی، به مسائل اجتماعی مانند فقر، بیکاری، اعتیاد، و تأثیر محیط بر سرنوشت افراد نیز پرداخته شده است. این اثر، با تمرکز بر امید، تغییر و نقش خانواده، تلاش دارد تا نشان دهد چگونه انسانها در مواجهه با نیمههای تاریک و روشن زندگی، مسیر خود را پیدا میکنند.
خلاصه داستان نیمه تاریک و روشن زندگی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی پیمان، پسری نوجوان و لاغراندام آغاز میشود که پس از مرگ پدر، با مادرش در خانهای قدیمی زندگی میکند. مادر، زنی رنجکشیده و تنها، با سختیهای فراوان پسرش را بزرگ کرده است. پیمان در کودکی پسری مهربان و کمکحال مادرش بود، اما با ورود به نوجوانی، تحتتأثیر دوستان ناباب قرار میگیرد و به راه خلاف کشیده میشود. ترک تحصیل، بیکاری و بیهدفی، او را به سمت جیببری و بزهکاری میکشاند و مادرش را در نگرانی و ناامیدی فرو میبرد. با گذشت زمان، پیمان به خدمت سربازی میرود اما بازگشت او تغییری در رفتار و سبک زندگیاش ایجاد نمیکند. مادر همچنان امیدوار است که پسرش راه درست را پیدا کند. ورود خانوادهای جدید به همسایگیشان و آشنایی با دخترکی به نام سمیرا، جرقهای از امید را در دل مادر روشن میکند. مادر آرزو دارد پیمان با سمیرا ازدواج کند، اما پیمان ابتدا بیاعتناست و سپس بهتدریج تغییراتی در رفتار خود نشان میدهد؛ او کار پیدا میکند، ظاهرش را مرتب میکند و حتی در دانشگاه پذیرفته میشود. در دانشگاه، پیمان به دختری به نام شقایق علاقهمند میشود. این علاقه ابتدا او را به تلاش و پیشرفت سوق میدهد، اما پس از مدتی، پیمان متوجه میشود که احساساتش نسبت به شقایق تغییر کرده و دیگر آن شور و شوق اولیه را ندارد. درگیریهای عاطفی، سوءتفاهمها و مشکلاتی که با شقایق پیش میآید، پیمان را به بازنگری در انتخابها و مسیر زندگیاش وامیدارد. در نهایت، داستان بر محور امید، تلاش برای تغییر و یافتن نیمهٔ روشن زندگی میچرخد، بیآنکه پایان قطعی و مشخصی برای سرنوشت پیمان و روابطش ارائه دهد.
چرا باید کتاب نیمه تاریک و روشن زندگی را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانی ملموس و واقعگرایانه، به دغدغههای اجتماعی و خانوادگی نسل جوان میپردازد. «نیمهٔ تاریک و روشن زندگی» تصویری از تأثیر محیط، خانواده و انتخابهای فردی بر سرنوشت انسان ارائه میدهد و نشان میدهد که چگونه امید و تلاش میتواند مسیر زندگی را تغییر دهد. پرداختن به موضوعاتی مانند بیکاری، اعتیاد، روابط خانوادگی و عشق، این اثر را به متنی قابلتأمل برای کسانی تبدیل کرده است که به دنبال شناخت بهتر فرازونشیبهای زندگی و نقش امید در عبور از بحرانها هستند. همچنین، روند تدریجی تغییر شخصیت اصلی و بازنمایی واقعیتهای اجتماعی، فرصتی برای همذاتپنداری و تأمل در انتخابهای شخصی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و خانوادگی، بهویژه کسانی که دغدغهٔ مسائل جوانان، روابط مادر و فرزند، و تأثیر محیط بر سرنوشت افراد را دارند، مناسب است. همچنین، برای نوجوانان و جوانانی که با بحران هویت، انتخاب مسیر زندگی و چالشهای عاطفی روبهرو هستند، این اثر میتواند الهامبخش و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب نیمه تاریک و روشن زندگی
«پیمان بهدلیل مصاحبت با رفقای ناباب، نوجوانی بیثمری را میگذراند. او پا به راههای خلافی گذاشته بود و زندگی سالمی نداشت: تا سوم راهنمایی هم بیشتر درس نخوانده بود و بعداز آن به جیببری و کارهای خلاف و بزهکاری روی آورده بود. مادر که در جوانی، همسر خود را بر اثر بیماری مهلک سرطان از دست داده بود، پیمان را با رنج و مشقت زیاد و بدون هیچ کمکی به این سن رسانده بود و اکنون نگران فرزند دلبندش بود. به همین دلیل دائم برای او دعا میکرد که شاید معجزهای اتفاق بیفتد تا او در مسیر درست زندگی قرار بگیرد. مادر سعی میکرد با بند و قصه، پسرش را از خطری که در آن افتاده بود دور کند. پیمان از زمانی که پا به مقطع راهنمایی گذاشته بود، اخلاقش صد و هشتاد درجه تغییر کرده بود و از آن پسر مهربانی که کمکحال مادرش بود، به یک نوجوان پرخاشگر تبدیل شده بود که هیچ انگیزهای برای زندگی نداشت. همین باعث شده بود که در درس هم بهقولمعروف درجا بزند و تحصیلات خودش را ادامه ندهد. پیمان در دوران کودکی، پسر مهربان و سربهزیری بود که مادرش از داشتن او به خودش میبالید. او در بیشتر مواقع در کارهای منزل کمکحال مادرش بود و نمیگذاشت مادرش دچار زحمت شود. گاهی آشپزی هم میکرد! گویا علاقهی زیادی هم به آشپزیکردن داشت، ولی بهتدریج که پا به سن نوجوانی گذاشت، کمکم اخلاقش تغییر کرد و نسبت به همهچیز، حتی مادرش هم بیاعتنا شد و دنبالهروی رفیقهایی شد که او را به راههای خلاف کشیده بودند. درواقع پیمان هرچه در کودکی خوب بود، حالا داشت برعکسش عمل میکرد و مادر، با پسری که هیچ امیدی به زندگی و آینده او نداشت، دستتنها مانده بود. پیمان بهجایی رسیده بود که مادرش از دستش کلافه شده بود و آرزوی مرگش را میکرد.»
حجم
۵۲۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۵۲۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه