کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هفدهم)
معرفی کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هفدهم)
کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هفدهم) برگردان نثر از سیدعلی شاهری و ویراستهٔ فرمهر منجزی است و کتاب چ آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل بخش تاریخی؛ پادشاهی خسرو پرویز است.
درباره کتاب شاهنامه فردوسی
شاهنامه در وهلهٔ نخست ناجی زبان پارسی است. بعد از سلطهٔ عربها بر ایران، زبان فارسی بهتدریج جای خود را به زبان عربی داد؛ دانشمندان ایرانی رسالههای خود را به زبان عربی مینگاشتند و اگر فردوسی شاهنامه را نمیسرود، چهبسا ما نیز هماکنون به زبان عربی سخن میگفتیم و زبان شیرین پارسی بهدست فراموشی سپرده میشد.
گرچه عربها با خود دینی آوردند که ایرانیان را از ظلم و فسادی که دولت ساسانی را فراگرفته بود نجات میداد و ایرانیان آمادهٔ دریافت آیینی بودند که برایشان برابری و عدالت بههمراه میآورد و آنها از دین اسلام استقبال کردند، عربها پس از استیلا بر این سرزمین و افتادن خلافت بهدست خلفای فاسد بنیامیه که اسلام را از روح اصلی خود خالی کردند، انواع توهینها را به مسلمانان غیرعرب از جمله ایرانیان روا میداشتند. مردم ایران که در مقابل قدرت عربها خود را ضعیف میدیدند، ناچار پناه آوردند به افسانهها و گذشتهٔ خود تا با یادآوری تمدن و قهرمانیهای قوم خود، در ذهن خود هم که شده، به ایرانیبودنشان تفاخر کنند.
فردوسی با شاهنامه درحقیقت سند قومیت مردم ایران را سروده است. داستانهای شاهنامه در نزد مردم دورهٔ ساسانی در حکم تاریخ و گذشتهٔ آنان بود. این داستانها در زمان یزدگرد سوم با نام خداینامه تدوین شد و پس از فتح ایران توسط عربها، این کتاب از جمله کتابهایی بود که بهدست ابنمقفع، حکیم و ادیب ایرانی، به عربی ترجمه شد ولی نمیدانیم که خداینامه کِی و بهدست چه کسی به فارسی برگردانده شد؛ تنها مطلبی که در این مورد میتوان گفت این است که این کتاب مهمترین اثری بود که ایرانِ بعد از اسلام را به ایرانِ گذشته پیوند میداد.
نکتهٔ دیگر اینکه شاهنامه متعلق به یک کشور و ملت خاص نیست و همان گونه که اختراعات و اکتشافات را نمیتوان به یک کشور متعلق دانست، شاهنامه را هم نمیتوان منحصر به مرزهای ایرانزمین کرد؛ برگردان شاهنامه به بسیاری از زبانهای دنیا خود گویای این مطلب است.
زبانی که فردوسی برای سرودن شاهنامه برگزیده، بسیار ساده و روان است و داستانها آنچنان شیرین و جذاب هستند که خواننده گاه در کشاکش داستانهای آن خود را بهجای پهلوانان داستان گذاشته با آنها زندگی میکند؛ با خشم پهلوانان آن خشمگین میشود و با پیروزی پهلوانان آن احساس پیروزی و با اندوه و شادی آنها احساس غم و شادی میکند. همین امر باعث شده که سالها پردههای نقالی شاهنامه یکی از ارکان تفکیکناپذیر قهوهخانههای ایران باشد.
یکی دیگر از مسائلی که فردوسی خود را ملزم به رعایت آن میدید، پاکی زبان و عفت کلام است. در تمام شاهنامه حتی یک لفظ یا عبارت مستهجن دیده نمیشود و در جایی که میبایست بهخاطر ضرورت داستان مطلب شرمآوری بگوید، لطیفترین و زیباترین عبارات را برای آن مییابد، مثلاً در داستان ضحّاک آنجا که میخواهد بگوید پسری که به کُشتن پدر راضی شود حرامزاده است، چنین میسراید:
به خون پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نرّهشیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
و در داستان زال و رودابه آنجا که این دو بههم میرسند، میگوید:
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
حتی در داستان رستم و تهمینه که بهاقتضای طبیعت در شرایط جبر پیش آمده، راضی نمیشود که پهلوان او مغلوبِ نفس شده و از حدود شرعی تجاوز کند. تهمینه در دل شب، درحالیکه رستم خواب است، بهبالین او میرود و خود را در اختیارش میگذارد، با آنکه رستم مسافر بوده و تنها یکشب در آنجا اقامت داشت، واجب میداند که موبدی حاضر شده تا او را از پدر خواستگاری کند.
دربارهٔ شاهنامه و فردوسی هر چه بیشتر بگوییم باز هم ناگفتههای بسیاری باقی است. نکتهٔ آخر اینکه شاهنامه نهتنها بهعنوان یک دیوان شعر حماسی و یک شاهکارِ ادبی بینظیر ارزشمند است، بلکه آن را از هر جنبهای که مورد بررسی قرار دهیم دارای قدر و منزلتی والاست. شاهنامه سرشار از حکمت، پند و اندرز و حتی نکاتِ پزشکی است. رستم اولین نوزادی است که با عمل سزارین بهدنیا میآید و حکیم سخن چنان با مهارت و از زبان سیمرغ آن را شرح میدهد که گویی خود جراحی زبردست است و برخلاف گفتهٔ مشهور که بهخاطر تولد سزار روم این عمل سزارین نام گرفته، هنوز هم در نقاطی از سیستان و بلوچستان این گونه تولدی، موسوم به تولد رستمی است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و میخواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده (در حد توان) برگردانده شده و در سه بخش شامل:
۱. بخش اساطیری
۲. بخش پهلوانی
۳. بخش تاریخی
تنظیم شده است. بخش اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد.
بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع میشود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد.
بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه مییابد.
خواندن کتاب شاهنامه فردوسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هفدهم)
«وقتی خسرو بر تخت زرّین پادشاهی نشست، بزرگان و تمام هنرمندان را فراخواندند و همگی بر تاج شاه تازه گوهر افشاندند. خسرو به موبد گفت: «جز مردم نیکبخت بر این تاج و تخت دست نمییابند. هرگز جز راستی پیشهای برای من مباد؛ زیرا بیداد موجب کاستی من میشود. من نسبت به همه به راستی کردار میکنم و به بیداد نمیاندیشم. این تخت شاهی را از خداوند پذیرفتهام و روشنرایی و بلنداختری خود را از او میدانم. شما نیز دل به فرمان من بسپارید و سه پیمان با من ببندید. اول نیازردن پارسایان؛ دوم سر از فرمان شاه نپیچیدن و سوم دوریکردن از چشم به مال دیگران داشتن؛ زیرا درد و رنج باید به کسانی برسد که گاه و بیگاه دل کسی را میسوزانند و دلشان را به چیزهای بیارزش خوش میکنند. اکنون باید دل از همهٔ اینها شست و بهدنبال راستی بود. من با کسی سرِ جنگ ندارم، گرچه آنکس از من تاج و انگشتری شاهی را بخواهد. هرکس ارزشمند و بانژاد است، نباید جز بهداد با کسی سخن بگوید. همه از من احساس ایمنی کنید، زیرا من هرگز به رفتار اهریمنی دست نمیزنم.»
هرکس حرفهای شاه را شنید، بر تاج و تخت او زبان به ستایش گشود. همه از پادشاهی او شاد شدند و بخت بلند او را ستایش کردند. شاه با شادی از تخت پایین آمد و تمام شب را بهیاد هُرمَزد گذراند. وقتی صبح شد و صدای خروسها برخاست، شاه با دلی پُردرد و مجروح نزد پدر رفت و وقتی او را دید، بر زمین افتاد و مدت زیادی در همان حال ماند. پس به او گفت: «ای شاه بختبرگشته که از انوشیروان برای دنیا به یادگار ماندهای! خوب میدانی اگر من پشتِ تو بودم هیچکس نمیتوانست حتی با سوزن انگشت تو را مجروح کند. حال هرچه به من امر کنی اجابت میکنم؛ زیرا غم دل تو جگرم را پُرخون کرده است. اگر هماکنون فرمان دهی، بندهای بر درگاهت میشوم و از تو محافظت میکنم. نه در پی تاجم و نه سپاه و اگر تو فرمان دهی، سرم را در حضور تو از تن جدا میکنم.»
هُرمَزد به او گفت: «ای کمخرد! این روز سختی بر من خواهد گذشت و کسی هم که چنین کاری با من کرد، زیاد پایدار نخواهد ماند و سرانجام هرچه رنج و درد است بر من خواهد گذشت. من سه چیز از تو میخواهم و بیش از آن چیزی نمیخواهم. یکی اینکه هر سحرگاه گوش مرا به آوازی شاد کنی، دیگر اینکه سواری از پهلوانان که رزمهای گذشته را بهخاطر دارد نزد من بفرستی تا از میدان رزم و شکار برایم حکایت کند و مرد پیر دانایی که تاریخ شاهان را بداند، دفتری از سرگذشت آنها برایم بیاورد و با خواندن آن درد و سختی مرا پایان بخشد و سوم اینکه داییهایت را که هماندازهٔ تو نیستند نگذاری بعد از این دنیا را ببینند و داغ چشمها را بر دلشان بگذاری.»»
حجم
۱۵۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۵۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه