کتاب کوچه باغ شرقی احساس
معرفی کتاب کوچه باغ شرقی احساس
کوچه باغ شرقی احساس مجموعهای از دلنوشتههای آزاده منتظری (آزاد) است که در تابستان ۱۴۰۰ در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است.
درباره کتاب کوچه باغ شرقی احساس
آزاده منتظری دربارهٔ کتاب خود در مقدمهٔ آن گفته است:
ِ حال انسان آنگونه که از نامش پر پیداست، دگرگون میشود، تغییر میکند، حال خوب، حال بد.. شاد، ناشاد.. راضی، ناراضی، خوشحال، بدحال... و غیر از این هم نمیتواند باشد. من هم گاهی در غم نوشتم گاهی در شادی.. گاهی بیدرد.. گاهی پردرد اما.. نوشتم و حالم خوب شد. امید دارم شما خواننده عزیز هم حال دلتان خوب شود.
سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) نیز در وصف کتاب اینگونه گفته است:
آنچه در این دفتر میآید، کلمات نابی است که از صمیم جان انسانی فرهیخته و مصفا و دانشوری فضیلتپیشه و والا، برخاسته است. طراوت جان که با لطافت واژگان درآمیخته، این سطرها را عطری فرحافزا بخشیده و معانی عمیق و جانپروری که در آنها موج میزند، این اوج را افزون ساخته است. از نخستین روزهایی که با این قلم شیوا و ارجمندش آشنا شدم، همواره دوست میداشتهام که دوستاران خامهور ادب پارسی در روزگار ما، از نوشانوش این واژگان بهره گیرند و جامِ جان را از طهور آن سیراب سازند.
کتاب کوچه باغ شرقی احساس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب برای دوستداران نثرهای لطیف و شعرگونه و دلنوشتهها، لذتبخش خواهد بود.
بخشی از کتاب کوچه باغ شرقی احساس
جنگل مرا به وجد میآورد، سرخوش و سرمست میکند. دریا، آرام و قرار را بر روح بیقرارم میپاشد و کوه، حماسهٔ صلابت و اقتدار را بر گوش جانم میسراید. هر سه را دوست میدارم و هر جا فرصتی دست دهد تا لحظاتی هرچند کوتاه و خوش در کوه، جنگل و یا در ساحل دریا سپری کنم، آن را غنیمت شمرده، تردید روا نمیدارم؛ اما اگر از میان این سه، ناگزیر به انتخاب باشم، بیشک جنگل را برمیگزینم. در جنگل، سکوتی معنادار حاکم است، سکوتی که روح انسان جستجوگر را به دنبال خود میکشد. گویی از لابهلای ذرات خاک، تارهای ریشههای کهنسال و آوندهای پرجریان درختان، زمزمهای نه همهمهای نهفته است که مرا به سوی خود فرامیخواند. طبیعت، خاستگاه و اصل و ر یشهٔ منِ انسان است، اشرف مخلوقات. از خاک برخاستیم و به خاک برمیگردیم. جنگل، برای من حکم مادری مهربان را دارد که طفل ناآرامش را در آغوش گرم و مهربانش به خواب میبرد، خوابی خلسهگونه که برای لحظاتی هرچند کوتاه؛ اما عمیق دردها و آلامش را تسکین میبخشد. جنگلهای سبز، جنگلهای آمیخته با رنگهایی خیالانگیز و شاعرانه که در فصل برگریزان، تصویر بیمانندی را بر گسترهٔ طبیعت میآفرینند، همه و همه را دوست میدارم.
زایش، رویش، دگرگونی و متحول شدن طبیعت مرا به وجد میآورد و شور زندگی میبخشد، گویی که خود را در آینه طبیعت به تماشا مینشینم و از اینهمه زیبایی سرشار لذت میشوم. سرسبزی جنگل را در سرزندگی خود میبینم و برگریزانش را در خستگیهایم، از پای افتادنهایم و نفسهایم که به شماره میافتند، مییابم. نه سرسبزی و نه برگریزان، هیچ یک دیری نمیپایند که جای خود را به دیگری میبخشند و این حرکتی است دوارگونه که بارها و بارها بهنوعی تکرار میشود و بهنوعی دیگر تجدید میگردد. طبیعت، مادر همهٔ ماست، چه با او مهربان باشیم چه نامهربان، سرانجام ما را، فرزندانش را در آغوش گرمش جای خواهد داد، پس چه نیکوست، مهربانی و عشق را پیشه کنیم که زیبندهٔ انسان است و یکی از زیباترین و ارزشمندترین یادگارهایی است که از ما در ساحت وجود بر جای خواهد ماند.
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی، مستی فزاید
خمیر و نانبا، دیوانه گردد
تنورش، بیت مستانه سر آید
میا بی دف به گور من زیارت
که در بزم خدا غمگین نشاید
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
نظرات کاربران
استاد❤
لذت بردم واقعا😍پر از حس خوبه این کتاب